در گفتگو با مژگان طرفينژاد جانباز 70 درصد و قهرمان سوم جهان در رشته پرتاب ديسك :
بزرگنمايي:
fiogf49gjkf0d
گفتگو از ريكا حسامي
اشاره: توجه به ورزش در ابعاد قهرماني و عمومي، در اكثر كشورهاي جهان به صورت يك اولويت و ضرورت مطرح است. در كشور ما نيز سالهاست "ورزش" از جهت عمومي آن براي حفظ سلامتي و پيشگيري از بسياري بيماريها مورد توجه مسئولين است و توسعه آن همواره مورد تاكيد قرار ميگيرد. اما در بخش "قهرماني" نيز به جهت اهميت آن در تقويت اعتماد به نفس جمعي و حفظ غرور ملي همواره توجهات خاص و برنامهريزيهاي مدوني از سوي متوليان امر اعمال گرديده است. آن گونه كه كارشناسان ورزش، وضعيت
رو به صعودي را در ايران ترسيم و با توجه به وجود استعدادهاي خاص ورزشي در اين كشور آينده درخشاني را پيشبيني ميكنند.
مژگان طرفينژاد جانباز 70درصد و مشاور ارشد فدراسيون نابينايان كشور يكي از همان استعدادهاي درخشان است كه يكباره به عرصه ورزش حرفهاي وارد شد و توانست با تلاش يك ساله، مقام قهرماني سوم جهان را در رشته پرتاب ديسك معلولين براي نخستين بار در كشور به عنوان يك بانوي جانباز به دست آورد.
وي كه از ناحيه پاي چپ تا بالاي زانو قطع عضو شده و بينايي چشم چپ خود را نيز از دست داده است، در مورد جانبازياش ميگويد: "با آن زندگي ميكنم و دوستش دارم."
طرفينژاد مهمترين مشكل ورزش معلولين و بويژه نابينايان را فقدان امكانات ميداند و خاطرنشان ميسازد كه "در حال حاضر تفاوت ورزش ما با دنيا فقط در امكانات است."
وي معتقد است كه وضعيت ورزش بانوان نسبت به سالهاي قبل متفاوت است چون به خوبي مورد حمايت قرار ميگيرد و تاكيد ميكند كه اين معاونت با وجود خانم شهريان آينده خوبي خواهد داشت.
داستان زندگي اين بانوي توانا و افتخارآفرين از زبان خودش شنيدني است.
داستان گم شدن سه ماهه او در اين مصاحبه مطرح شده است.
- از چه زماني به طور حرفهاي وارد عرصه رقابتهاي ورزشي شديد و لباس تيم ملي را به تن كرديد؟
از سال 77 اين افتخار را داشتم كه پيراهن تيم ملي دووميداني جانبازان و معلولين را بپوشم. در دوراني كه عضو تيم ملي بودم، مهمترين مقامي كه به دست آوردم كسب مقام سوم جهاني در رشته پرتاب ديسك بود. عناوين متعددي در رقابتهاي ورزشي داخلي به دست آوردم مثل قهرماني كشور در پرتاب ديسك و رتبههاي ديگر در رشتههاي پرتاب نيزه، وزنه و تيراندازي.
- چه شد كه به ورزش علاقهمند شديد؟
در مورد اينكه چطور شد وارد عرصه ورزش شدم، بايد بگويم كه كاملا اتفاقي بود! ليسانس من در رشته تغذيه است. از دانشكده به خانه ميرفتم كه دوست عزيزم خانم دكتر تدين كه آن زمان مسئول هيئت جانبازان و معلولين استان خوزستان بود، به من گفت: چرا ورزش نميكني؟! تو ميتواني و در توانت هست كه وارد اين عرصه شوي! حقيقت اين است كه من آنقدر علاقه به درس خواندن داشتم كه فكر ميكردم هر كار ديگري ميتواند لطمه به درسم بزند! اما ايشان لطف و اصرار كردند. اين مطلب را هم بگويم كه آن زمان گوش من با اين حرفها ناآشنا بود چون محدوديت و معلوليت خودم را ميديدم. اما سخن دوست عزيزم كارساز شد. من با ايشان همراه شدم و به باشگاه ورزشي رفتم. توپ واليبال را كه دستم گرفتم، حس جالبي به من دست داد. مربي خوب اين رشته خانم افشارلو يكي از بهترين حاميان من شد. وي پيشنهاد داد كه شرايط جسمي من از نظر استيل بدني براي پرتاب مناسبتر است. همان موقع در سال 77 قرار بود خانمها را براي مسابقات استوك منويل انگلستان اعزام كنند. به طور كلي كساني وارد تيم ملي ميشوند كه سال قبل يا همان سال در مسابقات قهرماني كشور شركت كرده باشند. من كه به طور اتفاقي وارد عرصه ورزش شده بودم، اين سابقه را نداشتم لذا مسئولين استان خوزستان با تهران هماهنگ كردند و من براي ركوردگيري رفتم. وقتي كه پرتاب را انجام دادم، گفتند: بيشترين پرتاب متعلق به من بوده است، در نتيجه براي مسابقات استوك منويل انگلستان اعزام شدم. البته در آنجا نتوانستم مقامي كسب كنم. به ايران برگشتم در حالي كه انگيزه و علاقهام خيلي بيشتر شده بود.
- مسابقات استوك منويل، چه نوع مسابقاتي است؟
استوك منويل اسم فردي است كه موسس ورزش معلولين در دنيا بوده و متعلق به كشور انگلستان است. مجموعهاي را به نام خودش تاسيس كرده كه در شهري به همان نام يعني استوك منويل قرار دارد.
- با اينكه آن زمان موفق نشديد ولي انگيزهتان براي كسب عنوان قهرماني بيشتر شد؟!
بله، دقيقا همينطور است. وقتي به ايران برگشتم، انگيزهام براي ورزش در سطح كسب عنوان قهرماني خيلي بيشتر شد. يك سال با مربي بسيار خوبي كار كردم و بعد در مسابقات جهاني نيوزيلند توانستم مقام سوم جهاني را براي اولينبار به عنوان يك بانوي جانباز كسب كنم.
- مقام سوم جهاني را در رشته پرتاب ديسك براي اولين بار به عنوان يك بانوي جانباز كسب كرديد؟
بله.
- اما در داخل كشور مقامهايي را در رشتههاي ديگري هم به دست آوردهايد، اينطور نيست؟
بله مقامهايي را در رشتههاي پرتاب وزنه و نيز در داخل كسب كردم ولي رشته اصلي من پرتاب ديسك بود.
- از چه زماني مسئوليت گرفتيد؟
سال 79 اين افتخار را به من دادند كه رئيس هيئت نابينايان استان خوزستان شوم و در كنار اينكه ورزش ميكردم، پست اجرايي هم داشتم.
- شما عناوين داخلي خود را به طور كامل براي ما نگفتيد.
تعداد عناوين داخلي كه به دست آوردم خيلي زياد است. دو سال قهرمان كشوري در پرتاب ديسك بودم. در پرتاب نيزه و وزنه، دوم و سوم ميشدم. در ورزش جانبازان در مسابقات تيراندازي هم شركت ميكردم. در تپانچه مقام اول را داشتم. يكسال دوم و يكسال هم سوم شدم. حقيقتا عناوين زيادي در اين سالها داشتم ولي مهمترين آن مقام سوم جهاني پرتاب ديسك بود.
- آيا رشته تخصصي شما پرتاب ديسك بود؟
بله، مربيان تشخيص دادند كه در اين رشته ميتوانم كار كنم و موفقتر باشم. البته علاقه و پشتكار هم داشتم.
- فكر ميكنم رشته پرتاب ديسك ويژگيهاي خاص جسمي بخواهد مثلا بايد فرد دستهاي قوي داشته باشد، اينطور نيست؟
بله، همينطور است. البته در ورزش معلولين سطح و كلاسهاي متفاوتي وجود دارد و هر فرد با سطح و كلاس خود سنجيده ميشود. بيشتر بالاتنه مهم است. كسي كه پرتاب ديسك ميكند، بايد دستهاي سالم و قوي داشته باشد.
- اگر مايل باشيد به عقب برگرديم و از شما بپرسيم كه در دوران دفاع مقدس چه اتفاقي براي شما و خانوادهتان روي داد و چطور شما جانباز شديد؟
5مهر 1359 بود كه عراق اعلام كرده بود قصد دارد شهر اهواز را بمباران كند و حتي زمان آن را 5 بعدازظهر مشخص كرده بود. خانواده ما تصميم گرفت به بيرون از شهر برويم. مردم همه در تكاپوي آن بودند كه به جاي امني بيرون شهر بروند. خواهري داشتم كه فرزند بزرگ خانواده بود، تازه ازدواج كرده بود. يك فرزند چهار، پنج ماهه داشت. با هم بيرون بوديم كه من به او براي آوردن وسايلش از خانهشان كمك كنم. عراق به جاي اينكه ساعت 5 بمباران كند، از ساعت 2 تا 2:30 دقيقه بمباران را شروع كرد. ما بيرون از خانه بوديم. بمب نزديك ما اصابت كرد و تركشهاي آن به ما رسيد. خواهرم همان جا شهيد شد و من مجروح شدم.
- از چه ناحيهاي مجروح شديد؟
از ناحيه پاي چپ، بالاي زانو قطع عضو شدم و بينايي چشم چپم را هم از دست دادم و جانباز 70 درصد شدم.
- بعد از آن چه شد؟
ابتدا اين را بگويم كه جانبازي من، برايم بسيار زيباست و سيو چند سال است كه با آن زندگي ميكنم و دوستش دارم. اما يادآوري خاطرات آن زمان كمي سخت است. همهاش در تكاپو بودم، امنيت نبود، بمباران و ... خانوادهام، دو سه روز بعد از مجروحيتم من را در بيمارستاني در اهواز پيدا كردند. پدرم رفت كه مامان را بياورد تا با من باشد كه صبح زود ما را به بيمارستان دكتر مصدق شهر اراك منتقل كردند. من و خانوادهام يكديگر را گم كرديم! من سه ماه از خانوادهام بيخبر بودم. بهطوريكه به من گفته شد «خانوادهات مردهاند» ولي من اين مطلب را قبول نكردم تا اينكه بعد از سه ماه خانوادهام من را پيدا كردند و همگي در كنار هم قرار گرفتيم.
- در حالحاضر چه اهدافي را در زندگي دنبال ميكنيد؟
من زندگي را دوست دارم و هدفهاي زيادي دارم. يكسري از آنها قابل گفتن نيست ولي در حالحاضر مهمترين هدفم اخذ مدرك دكتراست و اميدوارم بتوانم آن را به دست بياورم.
- در مورد تأليفات و تحقيقاتتان برايمان بگوييد؟
عنوان پاياننامه من «بررسي وضعيت تغذيه جانبازان و معلولين در رشته دووميداني بانوان در كلاس S56،S57 وS58 است» اين تحقيق تاكنون در ايران انجام نشده بود. ولي چون تغذيه خوانده بودم به آن علاقه داشتم وبا كمك استاد راهنمايم توانستم آن را به پايان برسانم. از دل اين پاياننامه قرار است چندين كتاب در آينده چاپ شود.
- ارزيابي شما از ورزش بانوان در حالحاضر چيست؟
به نظر من وضعيت ورزش بانوان با سالهاي قبل متفاوت است چون خوب حمايت ميشوند. با حضور خانم شهريان آينده خوبي خواهد داشت.
- توسعه ورزش بانوان در شاخه معلولين با چه موانع و مشكلاتي مواجه است؟
در حوزه كار خودم كه نابينايان است، بايد بگويم مهمترين مشكل ما فقدان امكانات است. درحالحاضر تفاوت ورزش ما با دنيا فقط در امكانات است.
مثلا در همه استانها سالن مخصوص واليبال نابينايان (گلبال) وجود ندارد. بعد هم بحث بودجه است كه همه كشور دامنگير آن است.
- از نظر مربي مشكلي وجود ندارد؟
خير. مشكل ما بحث امكانات است مثلا وسيله نقليه براي تردد بچههاي نابينا از منزل به سالن و بالعكس وجود ندارد. از اينجا بگيريد، برويد تا بقيه ماجرا!
- در حالحاضر پرتاب ديسك ميكنيد؟
خير، از سال 86 وارد كار اجرايي شدم.
- آخرين سخن شما در اين مصاحبه چيست؟
تكراري شده ولي مهم است كه گفته شود«معلوليت، محدوديت نيست.» وجود خانوادهها مهم است كه به بچههاي معلول كمك و از آنها حمايت كنند تا بتوانند در عرصه ورزش فعال شوند. «ورزش» ميتواند ضمن حفظ سلامتي و تقويت قوا براي بچه معلول افتخارآفرين شود.
- متشكرم.