دختر پیامبر؛ اسوه زنان عالم
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو -
دختر پیامبر؛ اسوه زنان عالم
١٦٢
١
اطلاعات / وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً (فرقان،74) و آنان که می گویند: پروردگارا، ما را زنان و فرزندانى مرحمت فرما که مایه چشم روشنى ما باشند، و ما را (سر خیل پاکان و) پیشواى اهل تقوا قرار ده.
در روایات متعددى مىخوانیم که این آیه درباره حضرت على و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده، و یا در روایت دیگرى از امام صادق (ع) مىخوانیم که:«منظور از این آیه مائیم». بدون تردید، ائمه اهل بیت، از روشن ترین مصداقهاى این آیه اند.و نسل نورانی امامت و اسوه استوانه انسانیت از پاکترین دامن تاریخ یعنی زهرای اطهر،زاده شده است.
تورا دانش و دین رهاند درست
در رستگـاری ببایـدت جـست
به گفتار پیغمبـرت راه جـوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
اگر چشم داری به دیگر سـرای
به نـزد نبی و علـی گیر جـای
محمــد بدو انـدرون با علــی
همان اهل بیـت نبـی و ولــی
(فردوسی)
در سال روز ولادت دخت پیامبر (ص)،حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نمیخواهم از تاریخ ولادت آن بزرگ بانوی اسلام مطلبی بر قلم آورم ووقت عزیزان را در این باره بگیرم. زیرا تاریخ دقیق ولادت غالب بزرگان تاریخ به طور دقیق روشن نیست. همانطور که نمیتوان روز ولادت پیامبر بزر گ اسلام را بدون هیچ اختلافی روشن ساخت،دوازدهم ربیع الاول؟ هفدهم ربیع الاول؟ یا در ماهی دیگر؟ و اگر ماه آن روشن است، در کدام سال؟ عام الفیل؟عام الفیل چه سالی است؟…
سال تولد فاطمه(ع) نیز چنین است. آیا پنج سال قبل از بعثت بوده یا پنج سال بعد از آن؟ و یا سال بعثت پیامبر؟ چون یعقوبی وفات فاطمه را درسن 23 سالگی اعلام کرده وطبری در سن 29 سالگی. در هر صورت، هیچکدام به طور دقیق آشکار نیست و قلم فرسایی بر سر این مطلب چندان گرهی از کار فرو بسته امروز ما نمیگشاید. مهم این است که ما مسلمانان در این روزگار افسردگی وچند پارگی مسلمین، چه درسی برای رهایی از فلاکتی که بر دنیای اسلام
میرود، میتوانیم بیاموزیم. الگو بودن بانوی نمونه عالم، یعنی سرمشقی برای زندگی همه بشریت. واین که تفاوت نگاه به زن در جاهلیت و پیش از اسلام و پس از اسلام در چه چیزی نهفته است؟
سلیمان کتانی، نویسنده معروف مسیحی، در کتاب
«فاطمه، زهی در نیام»، سخن زیبایی دارد:
آنچه که اینک درباره فاطمه زهرا خواهم نوشت تا آنجا که ممکن است، در آن از کلمه «نقل از» و از گزارش
گونهای تاریخی پرهیز میکنم.
چه قلمیکه در دست من است، بیش از آن که در پی تحلیل نسبت آهن و گوگرد موجود در ساقه گل باشد، میباید در مقام آن باشد که از رنگ و بوی دلاویز آن گل نقشی بیافریند. چه، این فاطمه علیها سلام، آن بزرگواری است که جزیره العرب را و در پی آن نیمیاز جهان متمدن روز گار خود را با شعار توحید و رهایی از این طاغوت،به راهی دیگر برد.
و او همسر مردی است که جرجرداق مسیحی آرزو میکند که ای کاش دنیا تمام استعدادهایش را در قالبی میریخت و انسانی چون علی را تحویل تاریخ این روزگار میداد. و نیز مادر فرزندی است که در زیر تیغ نا اهلان فریب خورده جهل و جور در سرزمین کربلا گفت: اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، در این جهان آزاده باشید. فاطمه از سوی پدر، شوهر و فرزندان، به کهکشانی سر بر آورده که اقطار و اعماق آن، دیرشناختی و یا ناشناختی است.
دردناکانه باید گفت که برخی به اصطلاح مبلغان و مداحان،این کهکشان بیکران هستی را با عینکهای تار و شکسته خود، چنان در چشم تماشاگران تاریخ ، تار و تیره گون به نمایش گذاشته اند که جز مظلومیتی مضاعف نمیتوان نام دیگری بر آن نهاد. فریادهای اعتراضی فاطمه را تنها در باغ محدود فدک مصور ساخته و تنها به درد پهلو و استخوان شکسته خلاصه کرده اند و گسترده طاق و رواق گفتههای او را که برای همه بشریت بود، به معدود مخاطبین در مسجد النبی کوتاه کرده اند و این مصیبتی است بزرگتر که به دست و دهان به اصطلاح بعضی پیروانش بر او رفته و میرود.
ما درست نمیدانیم در آن روزی که این بانوی جوان، پدر را از دست داده، در ایوان مسجد النبی در برابر انحراف در دستگاه رهبری اسلام، چه سالی از دوران عمر خود را میگذراند؟ اما این از مسلمات تاریخ است که سال پایانی عمر او بود. او خوب میدانست نظام رهبری اسلام پس از مرگ پیامبر، به گونه ای ترسیم گشته که شاید کمتر از نیم قرن نظام نژاد پرستی قریش که از آثار دوران جاهلیت بود، به نام اسلام باز میگردد. لهذا در صدر سخنان خود چنین هشدار داد:
«فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان»؛چرا در امر پیشوایی جامعه سر گردان گشته و پس از اعلان و اظهار حق، به پنهان گویی گیر وگرفتارافتاده اید؟ این اندوهی است جانکاه که سراسر وجود فاطمه را فرا گرفته، به گونه ای که ستون و دیوارهای مسجد از فریاد این زن میخواهد برخود بلرزد و بشکافد.
بیان و زبان اخطار او چنین است:
«اطلع الشیطان راسه من مغرزه صارخا لکم فوجه کم لدعائه مستجیبین»؛ شیطان از کمینگاه خویش سر بر آورده و شما را به خود دعوت کرد و دید که چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید. دو روز از مرگ پیامبر نگذشته که قریشیان برای دفع فتنه، دست به کاری زدند که خود و جامعه را به ورطه فتنه وفنا کشاندند. زهرا(ع)خطاب به قریشیان فرمود:«زعمتم خوف الفتنه. الا فی الفتنه سقطوا»؛و تاریخ شاهد باز گشت روزگاری شد که پیامبر بیست و سه سال برای محو آن،مصائب بزرگی را تحمل کرده بود و حالا فاطمه تمام این مصیبتها را دوباره در برابر چشمان خود تازه میبیند.
او شاهد بود که در مکه چگونه ابوجهل فضولات شتر را بر دوش پدرش ریخت و این دختر با دست کوچک خود آنها را پاک میکرد. او در جنگ احد شاهد آسیبهایی بود که به دست قریشیان بر چهره پیامبر نشست. وآنان جگر عمویش را با کینه مکیدند.
و از سویی شاهد کودتای خزنده ای است که بنی سفیان و آل قریش در برابر میراث پیامبر کرده اند. پیداست اگر رهبری یک جامعه نو پا به دست کسانی قرار گیرد که سزاواری وشایستگی آن را ندارند، جامعه به چه روزگاری خواهد افتاد. در همان روزهای نخست پس از مرگ پیامبر(ص)، قبایلی به عنوان «اهل رده» علیه نظام نوپا برخاستند که در نگاه آنان حاکمیت قریش مکه بر انصار مدینه بود و خالدبن ولید به عنوان مامور خلیفه تمامیآنان را از دم تیغ گذراند و این نخستین جنگ داخلی و سرکوب شورشهایی بود که سر از بیعت با خلیفه پیچیدند.
دینی که پیامش دعوت به دارالسلام بود(والله یدعوا الی دارالسلام)و همه را به ورود در سلم وسلامتی دعوت میکرد(ادخلوا فی السلم کافه)؛الان می خواهند با شمشیر آخته خالد بن ولید سرا پا بمانند.
در ایام ولادت و یا وفات آن حضرت، به جای بازخوانی تاریخ و خطبه آتشین او و احساس خطری که این بانوی مظلوم تاریخ نسبت به آینده اسلام و قران داشت؛ چراباید با ذکر مجعولات و مصائب نادرست شخصی، چهره حقیقی فاطمه را در لایههایی از اخبار بی پایه گم نماییم واز تعالیم انسان سازش بی بهره بمانیم وآتش اختلاف میان مسلمین را شعله ور سازیم؟همانطور که نسبت به آموزههای امامان چنین کردیم.
تربیتی که پیامبر بر دخترش اعمال کرد، نشان دهنده هویت واقعی زن در عصر تحقیر هویت زن بود. تربیت فاطمه به گونه ای رقم خورد که هیچ زنی در آن روزگار، واجد چنین هویتی نگشته بود.او نخستین زنی است که آزادانه در مسجد در برابر چشم همه تاریخ میایستد و باب انتقاد ازوضع موجود رامیگشاید و این درسی است به همه زنان تاریخ که باید آزادانه سخن گفت، انتقاد کرد و از هیچ
رعب و وحشتی نهراسید. او نشان داد که در برابر حاکمان،هم نباید مرعوب بود و هم نباید مجذوب گشت.
سلیمان کتانی که شخصیت فاطمه را از اعماق ورق پارههای تاریخ در آورده، میگوید: در قضیه ای از پیامبر سوال شد، حضرت فرمود: نخست باید بدانم رأی فاطمه چیست. بدین گونه فاطمه در نتیجه تربیتی صحیح، دارای رأی و نظریه شخصی گردید … و علی در وجود فاطمه تکمیل وجود خود را یافت و در روزهای آخر عمر، شبانگاهان به در خانه انصار میرفت، در حالی که حسن و حسین را با خود همراه میداشت، از انصار میخواست که در برابر جاهلیت عرب بایستند. اما میان برخی اصحاب و سران قدرت، چنان همگرایی به وجود آمده بود که پاک فاطمه را مأیوس مینمود. تا 25 سال پس از آن،شوهرش علی فرمود: روز ما به روزگار جاهلیت باز گشته است(الا و ان بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیه رخ 16).
خدایا به حق بنـی فاطمـه
که بر قـول ایمـان کنم خاتمـه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دسـت و دامان آل رسول
«سعدی»
اقبال لاهوری که حقیقت را در شخصیتهای تاریخی شرق می جوید،حقیقت فاطمه را چنین ترسیم می نماید :
مریم از یک نسبت عیسی عزیـز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم «رحمه للعالین
آن امام اولین و آخرین
آن که جان در پیکر گیتی رسید
روزگار تازه آیین آفرید
بانوی آن تاجدار «هل اتی»
مرتضی مشکل گشا شیر خدا
مادر آن مرکز پرگار عشق
مادر آن کاروان سالار عشق
تا نشینند آتش پیکار و کین
پشت پا زد بر سر تاج و نگین…
-
چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۱:۱۱:۱۷
-
۱۰۰ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/131340/