سفرهای برای 50 نفر!
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو -
سفرهای برای 50 نفر!
k ٣.٢
٠
جام جم / جایی در میان چین و شکنهای زاگرس و در پهلوی راست ایران نشستهاند؛ سفرهای به وسعت 50 نفر پهن میکنند؛ دور هم مینشینند و غم و شادیشان را با هم تقسیم میکنند. سفره بهانه است. برکت زندگیشان در دستهایی است که به هم دادهاند. درست در روزگاری که شاید تصور وجود یک خانواده بزرگ از ذهنها رخت بربسته، خانواده جابرینژاد خلاف مسیر نشستهاند و انگار حالشان هم از خیلیها که ترسِ دردسرهای فرزند را دارند بهتر است. دستکم «خانواده» هنوز هم معنای خودش را برایشان دارد. سفرهشان به بلندای دامن زاگرس کشیده شده. ساکن آبدانان هستند؛ چهارمین شهرستان پرجمعیت استان ایلام. جایی که یکی از نامهای قدیمش «جولیان» بوده؛ البته نه آن معشوقه احتمالا فرانسوی رودکی: «بوی موی جولیان آید همی ...» این خانواده بزرگ امروز تعدادشان به 50 نفر رسیده است. میگویند بعد از زلزله آبدانان، پدرسالارِ این خانواده بزرگ یعنی «حاج آقا نریمان» فرزندانش را گردهم آورد و خودش را سایبانی کرد برای تندیهای روزگار و چتر حمایتش را روی بچهها کشید.
دور یک سفره!
حاج آقا نریمان چند سال قبل خانوادهاش را اینطور معرفی کرده بود: «تعداد 12 فرزند و چهار عروس و پنجداماد و دو زن و 20 نوه دارم که با توجه به صمیمیتی که در خانواده اینجانب وجود دارد، بعد از گذشت 40 سال از تشکیل زندگی توانستهام فرزندان، عروس و دامادهایم را در کنار خودم سکنی دهم و بدون هیچ مشکلی باهم زندگی کنیم.»
او گفته بود: «از همان روزی که به خواستگاری میرویم یا برای دخترمان خواستگار میآید، میگویم اعتقادم بر این است که همه دور یک سفره غذا بخوریم. به بچهها میگویم هزینه خورد و خوراک با من، شما پولتان را پسانداز کنید، با آن ماشین بهتر بخرید یا برای آینده که شاید بچههایتان دوست نداشتند در این خانه زندگی کنند نگه دارید، اما تا وقتی با من زندگی میکنید، خرج غذا با من است.» هنوز هم بر همان روال زندگی میکنند.
مریم جابری پنجمین فرزند این خانواده بزرگ به چاردیواری میگوید: «صاحب خرج پدر هستند و ما مثل مهمان هستیم و خیلی نظر نمیدهیم. به احترام پدر با اخلاق و روحیات هم کنار میآییم اما خود پدر هم خیلی باب میل فرزندان رفتار میکند. ماهم جزئیات را در نظر نمیگیریم و بیشتر با شوخی، اوقات را میگذرانیم.»
این عضو خانواده جابری از سفرهای دستهجمعی خانواده میگوید:« هر ساله سفرهای دستهجمعی داریم. تقریبا همه با هم هستیم. بیشترمان به این سفرها میرویم. برخی اعضای خانواده ممکن است نتوانند بیایند، اما برنامه سرجایش است. به همه اعلام و بعد برنامهریزی میکنیم.»
وی درخصوص سختیهای هماهنگی برای چنین سفرهایی میگوید: «به برکت فضای مجازی حالا هماهنگی راحتتر صورت میگیرد. ما هم گروه خانوادگی در فضای مجازی داریم و در آن اعلام میکنیم. بخشی از سفرهایمان، گشت و گذار در داخل استان خودمان است. منطقه ما کوهستانی است. برای همین ماهی یکی دو شب به جنگل میرویم، چادر برپا میکنیم، شب در جنگل هستیم و غروب فردایش برمیگردیم. اما سفر خارج از شهر سالی یکی دوبار است که حداقل 30 تا 35 نفر همراه میشویم.»
سفرهای 50 نفره
او چند سال قبل هم همین را گفته بود:« آخرین سفر ما یک سفر زیارتی به کربلا بود که این امکان وجود نداشت تا همه 44 نفر راهی این سفر شویم و 15 نفره به کربلا رفتیم، اما پدر مدام احساس دلتنگی میکرد و میگفت کاش بقیه را هم با خودمان میآوردیم. به خاطر همین میخواهیم از این به بعد جوری برنامهریزی کنیم که همه با هم در یک زمان مرخصی بگیریم و به یکسفر دسته جمعی واقعی برویم.»
جابری این نکته را هم میگوید که این وابستگی در خانواده آنها قدری دست و پایشان را بسته است: «ما وابستگیمان خیلی بیشتر از دیگر خانوادههاست. خودمان هم حس میکنیم مانع پیشرفتمان شده. چندنفرمان توافق کردیم تهران زندگی کنیم اما باز هم میگوییم یا همه با هم برویم یا هیچ کس نرود.»
وابستگیهایشان زیاد بوده اما غمهایشان جایی برای ورود به خانه ندارد. مریم جابری میگوید: «نمیتوانیم بدون هم سفر برویم. حتی اگر یکی از ما نوبت پزشک در یکی دیگر از استانها داشته باشد، همه با هم میرویم.» البته تعریفهای اینچنینی چیزی نیست که تنها توسط فرزند این خانواده بیان شود. همان چند سال قبل عروس بزرگ این خانواده هم زندگی در کنار چنین خانوادهای را مایه مباهات خود دانسته بود: «بیش از 12 سال از عروسیام میگذرد و هیچ وقت ندیدهام خانواده پدرشوهرم خدای ناکرده دچار کوچکترین لغزشی شود و همین امر باعث شده عروسهای این خانواده همدیگر را بهعنوان خواهر صدا بزنند و برای کارهای خانهداری همیشه دوشادوش فرزندان این خانه تلاش کنند و مخارج زندگی بر دوش پدر خانواده نیست، بلکه هرکدام از فرزندان به زعم خود برای این خانواده هزینه میکنند.»
در یک برنامه جا نشدیم!
مریم جابری میگوید خانواده بزرگشان برنامهای هم برای ثبت شجرهنامه دارند. خانوادهای که به گفته خودش در یک برنامه تلویزیونی جا نشدند: «چندینبار در تلویزیون دعوت شدیم و گفتیم همه باهم باید بایستیم، حتی یک برنامه بود که صندلی برای همهمان نداشتند. نتوانستیم همه روی آنتن برویم. مجری برنامه هم از وضعیت جمع شدن بقیه خانواده در پشت دوربین خندهاش گرفته بود.»
از آن سال تاکنون، نزدیک به هشت نوه به آنها اضافه شده.
همسران حاج آقا نریمان هنوز هم کنار هم هستند و پایههای این خانواده 50 نفره را همراه با پدر خانواده نگه داشتهاند.
در روزگاری که شرق و غرب، فروپاشی خانواده را تبلیغ میکند و تکفرزندی ایدهآل خانوادههاست، خانواده جابری یک مثال نقض برای تمام نگرانیهایی است که شاید در هر خانوادهای وجود داشته باشد. از قدیم وقتی صحبت از فرزند میشد، مادران اینطور میگفتند که به تعداد بچهها، قلب پدر و مادر تقسیم میشود.
قلب حاج آقا نریمان حالا با همین 50 تکه روز به روز بیشتر تکثیر میشود. انگار خانوادهشان را قلمه زدهاند و هربار از یک گوشهای جوانهای سر میزند و «جابری»ها را تکثیر میکند؛ تکثیری که میتواند مثالی برای تمام کسانی باشد که هنوز هم دست و دلشان برای داشتن فرزند بیشتر میلرزد و معنای «خانواده» را باور نکردهاند.
مکث
در روزگاری که شرق و غرب، فروپاشی خانواده را تبلیغ میکند و تکفرزندی ایدهآل خانوادههاست، خانواده جابری یک مثال نقض برای تمام نگرانیهایی است که شاید در هر خانوادهای وجود داشته باشد. از قدیم وقتی صحبت از فرزند میشد، مادران اینطور میگفتند که به تعداد بچهها، قلب پدر و مادر تقسیم میشود. قلب حاج آقا نریمان حالا با همین 50 تکه روز به روز بیشتر تکثیر میشود
-
دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۹:۵۷
-
۱۱۴ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/166517/