با خیال راحت نقاشیهای فرزندتان را دور بیندازید
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو -
با خیال راحت نقاشیهای فرزندتان را دور بیندازید
٤٩
٠
خراسان / هدف زندگی تداوم جوانی نیست، بلکه بالندگی است.این مستلزم آن است که چیزهای بین راه را کنار بگذاریم
بچههایم هرجا میرسند، نقاشیهایشان را رها میکنند. بیشتر اوقات آنها را روی زمین میاندازند. نقاشی، پاره و چروک میشود و جای پا رویش میماند. وقتی خم میشوم تا از روی زمین برش دارم، نگاهی به آن میاندازم. معمولاً با خطخطیهایی از سطوح مختلف نقاشی، اکلیلهای براق و شنهای رنگی روبهرو میشوم. بقیه نقاشیها نامرتب روی در یخچال چسبانده شدهاند. بعد از چند سال، با این بحران مواجه شدم که با این همه نقاشی چه کنم؟ تازه هنوز به جمعآوری کلکسیونی گلچینشده و دقیق نپرداخته بودم، چیزی شبیه آن چه مادرم برایم درست کرده بود. واقعاً هم انتخاب سخت است. هر بار به خودم میگویم: «آخ، این یکی را باید نگه داریم.» و وقتی آن یکی را نگه میداریم، چرا بقیه را نگه نداریم؟ بالاخره شروع کردم به دور انداختن همۀ آنها. شاید من هیولا هستم اما این حس رهایی باعث میشود فکر کنم، میدانم دارم چه میکنم.
آثاری مهم اما در عین حال آزاردهنده
هنر را تولید کن، آن را به کسی ببخش که برای مدتی ببیند و تحسینش کند و بعد آن را دور بریزد. این تجلیل واقعی زیبایی است و رویکرد صحیح اخلاقی در مقابل ویژگیهای ناپایدار کودکی.
عجیب آن که طراوت این کار فقط تا زمان محدودی ادامه دارد و بعد از آن شور و شوق اولیه به چیزی ملالآور تبدیل میشود. ابتدا، چیزی کاملاً شگفتآور روی کاغذ نقش بسته است اما دیری نمیگذرد که تمام اشتباهات و کمبودهایش نمایان میشود. در آخر، این نقص بر بقیۀ اثر سایه میاندازد. در نهایت، اگر به اندازۀ کافی به اثر خیره شوید، رقتبار میشود و تهی از معنا. در بهترین حالت، نشانهای میشود از این که کودک به لحظه زودگذر دیگری از زندگیاش وارد شده است و دارد چیز دیگری را رنگآمیزی میکند. بحران هنر کودکان از همین جا آغاز میشود، زمانی که نقاشیشان در آنِ واحد، مهم و آزاردهنده به نظر میرسد.
در نقاشیهای کودکیام چیزی از من باقی نمانده بود.به تازگی مادرم و مادر همسرم مشغول دور ریختن وسایل اضافی خانه شدند. سیلی از چیزهایی که دور ریختند، روانۀ خانۀ ما شد. بعد از وارسی جعبۀ اول، همسرم میخواست بیمعطلی همهشان را دور بریزد اما این کلکسیون که مجموعۀ کامل دوران نوجوانیمان بود آن قدر برایم ارزشمند بود که نمیخواستم یک دفعه همه را دور بریزم.بعد از جعبۀ دوم، دیگر حجم وسایل خیلی زیاد شد. نگهداری این کلکسیون یکجور بازخواست از خودمان بود، بازخواستی آن قدر دشوار که از پسش برنمیآمدیم. وقتی نوبت به آثار هنری میرسد، این نشانۀ خوبی نیست. هنر واقعی، ابزاری برای ابرازِ خود به انسان میدهد اما در این نقاشیهای قدیمی چیزی از من باقی نمانده بود که با آن مواجه شوم، زیرا کاغذهایی که در پنجسالگی ماژیک یا مداد شمعی رویشان کشیده بودم، واقعاً هرگز آن الهام یا ارزش هنری را در خود نداشتند. مواجهه با دورۀ زمانی که کاملاً فراموش شده بود، روزهایی که در خانه سپری میکردم و مشغول کاری بودم که حاصلش روانۀ جعبهها شده بود، به جای احساس آرامش، نوعی وحشت در من ایجاد میکرد.
این اولین باری بود که سعی کردم نقاشیهای بچههایم را دور بریزم. البته وقتی آنها را داخل سطح زباله مچاله میکردم، عذاب وجدان داشتم. لحظهای که بچهای برای اولین بار نقاشیاش را نشانتان میدهد، فراموشنشدنی است، آن را جلو میآورد و آخرین نگاه دقیق را بعد از تکمیل نقاشی به آن میاندازد. آن لحظه موجی از غرور و هیجانِ عاشقانۀ دوطرفه در هر دوی شما ایجاد میشود. اما در آخر، غرور شما بیش از بچه تداوم دارد. بالاخره طولی نمیکشد که او باید مشغولیت دیگری برای خود دست و پا کند. بچهها همیشه همین طورند اما این غرور در شما ادامه دارد، احساسات به قلبتان چنگ میزنند.
هنر بیشتر بچهها تنها برای نابود شدن است
گمان میکنم، شوقتان برای ادامهپیداکردنِ این لحظه است که سبب میشود آثار بچههایتان را برای آیندگان نگه دارید و مرتب کنید. خودتان را قانع میکنید که جایی در آینده بچۀ شما دوست دارد با تماشای چیزی که سالها پیش کشیده است، به آن لحظۀ غرورآمیز و پرعشق بازگردد.
فریب نخورید. شما تنها میخواهید خودتان حس بهتری داشته باشید. هرگز نمیتوانید مطمئن باشید که بچههایتان کدام لحظات را به یاد میآورند و نمیتوانید به جای آنها خاطرات شان را سامان دهی کنید. افزون بر این دوران کودکی از هزاران لحظه مانند این ساخته شده است. راهی نیست که بتوانیم همۀ آنها را نگه داریم.
جایی، نزدیک هفتسالگی است که حافظه حاکم میشود و تاریخ شخصی آغاز میشود، این جاست که بچهها برای خود تصمیم میگیرند چه چیزی برایشان مهم است و چه چیز نیست. البته، نباید چیزی را که بچههایتان میخواهند نگه دارند، دور بیندازید اما جدای از این هشدار و بهویژه در سالهای اول زندگی، قبل از شروع به کار این حافظه، هنر بیشتر بچهها تنها برای نابود شدن است. هدف زندگی تداوم جوانی نیست، بلکه بالندگی است. این مستلزم آن است که چیزهای بین راه را کنار بگذاریم و با آرامش لذت ببریم. این کاری است که پدر یا مادر باید توان هنری و اخلاقیشان را صرف آن کنند.
-
پنجشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۱:۱۴
-
۵۷ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/195136/