تاثير پول در خوشبختي !
اقتصادي
بزرگنمايي:
براي خوشبخت بودن، خيلي چيزها بايد دست به دست هم بدهند يعني تكههاي پازل
زندگي بايد با هم چفت شوند، بعضيها هم ميگويند بايد كمي شانس بياوري تا
هندوانه دربسته زندگي ات خوش آب و رنگ از كار در بيايد. شايد هم يك اتفاق
خوب لازم باشد؛ حادثهاي كه مسير زندگي را به سمت خوشبختي بگرداند.
به
دنيا آمدن در خانوادهاي مهربان و اهل علم، متولد شدن با استعدادي
خدادادي، پيشرفت در تحصيل و كار، پيش آمدن موقعيتهاي استثنايي براي رشد،
انتخاب كردن همسري ايدهآل، تشكيل خانوادهاي بيحاشيه و... احساسي سرشار
از خوشبختي به ما تزريق ميكند كه شايد كمتر چيزي در اين دنيا قادر به
ساختنش باشد.
زندگي با آدمهايي كه ما را همانگونه
كههستيم دوست دارند و داشتن آدمهايي كه به خاطر خوبيهايشان دوستشان
داريم، اوج خوشبختي است. داشتن زندگي بي دغدغه، سرشار از احساس مثبت و
اعتماد و عشقي كه هر لحظه در مكان و زمان جاري است، نهايت سعادتمندي است.
اينها را نميشود با هيچ چيز ديگر دنيا عوض كرد اما بعضي وقتها در زندگي
چيزهايي پا پيش ميگذارند و آنقدر اهميت مييابند كه نداشتههايمان را بزرگ
و داشتههايمان را بيارزش ميكنند.
اگر بگوييم يكي از
گزينههاي اصلي، پول است اشتباه نكردهايم. حالا شايد انگشت شمار باشند
كساني كه پول را چرك كف دست ميدانند، چون حتي سرسختترين آدمها هم به
اجبار آموختهاند كه پول ميتواند حلال بسياري از مشكلات باشد.
با
پول ميشود خيلي كارها را انجام داد اما هرگز نميشود محبت را با آن خريد.
اصلا پول و عشق از يك جنس نيستند تا با هم معامله شوند ولي با پول ميشود
كسي را كه دوستش داري خوشحال كني يا گرهي از كارش باز كني. پول خوشبختي هم
نميآورد اما اگر خوشبخت باشي پول به زندگيات رنگ و لعابي بيشتر ميدهد.
پول سعادت نميآورد همانطور كه فقر قطعا بدبختي نميآورد اما پول ميتواند
اسباب سعادتمندتر بودن را فراهم كند.
مهم نوع نگاه ما به
زندگي است، اينكه از دنيا چه بخواهيم و دنبال چه باشيم، اينكه خوشبختي را
در ثروتمند بودن جستجو كنيم يا كاسه و كوزه بدبختي را بر سر فقر بشكنيم،
پس بايد انتخاب كرد.
شادي يعني پول بعلاوه 60 چيز ديگر
اين
شعاري خستهكننده نيست، چون روانشناسان نيز تاييد كردهاند كه فقط با پول
نميتوان خوشبخت بود. آنها ثابت كردهاند كه عوامل زيادي در شادي نقش
دارند و تاكنون 60 عامل اساسي را كشف كردهاند؛ عواملي مثل دوستي، احساس
احترام، اعتماد به نفس، خدمت به ديگران، پايگاه اجتماعي مناسب و همسر
دلخواه، هرچند به باور آنها پول هم در زمره اين عوامل قرار دارد ولي هرگز
رتبهاي بهتر از چهاردهم به دست نميآورد.
روانشناسان
ميگويند، فقر و ناكامي افراد را افسرده و ناشاد ميكند اما وقتي ميزان
درآمدشان بالا ميرود، لزوما شادي و نشاطشان بيشتر نميشود. اين در حالي
است كه تحقيقي جديد نشان داده كه پول ميتواند به عنوان يك داروي ضدافسردگي
عمل كند يعني جلوي نگراني، اندوه و استرسها را بگيرد ولي اينكه پول به
طور دائم شاديآفرين باشد، چيزي است كه هرگز ثابت نشده است.
هر شادياي قيمتي دارد
خوشبختي
را در هيچ فروشگاهي نميفروشند پس خودمان بايد دست به كار توليدش شويم اما
اگر تا بهحال فكر ميكرديم كه لزوما پول ما را به سمت خوشبختي ميبرد،
حالا ميدانيم كه در اشتباه بودهايم. شايد مرور نتايج يك تحقيق جديد در
اين رابطه نيز به ما كمك كند. چندي قبل دانيل كانمان، روانشناس دانشگاه
پرينستون و برنده نوبل اقتصاد سال 2002 با اعلام نتايج تحقيقاتش نشان داد
كه پول نميتواند براي ما عشق بخرد اما اگر درآمد بالايي نداشته باشيم،
ميتواند ما را شاد كند.
وي روي هزار آمريكايي مطالعه كرد و
به اين نتيجه رسيد كه ميزان افزايش شادي با سطح درآمد افراد در خطي موازي
قرار دارند، با اين شرط كه فرد سالي 75 هزار دلار درآمد داشته باشد. كانمان
در اين پژوهش از افراد خواست تا هر روز ميزان شادي خود را براساس تجربه
احساسات مختلف مثل رضايت، ناراحتي، نگراني و لذت تعيين كنند و پس از آن
براساس ميزان رضايت خود از زندگي، امتيازي از صفر تا 10 به خود بدهند.
او
به نتايج جالب توجهي رسيد و دريافت ميزان رضايت از زندگي به صورت ثابتي با
افزايش درآمد افزايش پيدا ميكند، شادي نيز با افزايش درآمد بيشتر ميشود
اما به شرطي كه درآمد از سالي 75هزار دلار بيشتر يا كمتر نباشد. اين در
حالي است كه براي افرادي كه بيش از اين مقدار درآمد دارند، ميزان شاد بودن
به عوامل ديگري بستگي دارد. كانمان سرانجام به نتيجه جالب ديگري نيز دست
يافت و اعلام كرد كه بحرانهاي عاطفي ناشي از تجربيات منفي مثل طلاق يا
ابتلا به بيماري در كنار فقر تشديد ميشود. يعني شايد پول نتواند شادي را
براي فرد به ارمغان بياورد اما بيپولي بهطور قطع با دردها و بحرانهاي
عاطفي در ارتباط است.
خوشبختي در كاسه سرمان است
آنهايي
كه ميگويند با پول ميشود تا حدي خوشحال بود، بيراه نميگويند چون وقتي
ثروت ميتواند گرهي از كار ما باز كند، معلوم است كه خوشحالي به دنبالش
ميآيد. البته پول داشتن همه چيز نيست، چون اصولا هيچ چيز مطلقي در دنيا
وجود ندارد ولي آنچه از همه مهمتر است، اين است كه بدانيم خوشبختي جايي
نيست جز در كاسه سر ما.
دكتر غلامرضا عليزاده، جامعهشناس و
مدرس دانشگاه ميگويد: آخرين مطالعاتي كه در ايران انجام شده، نشان ميدهد
مردم روستايي احساس خوشبختي بيشتري نسبت به جمعيت شهرها دارند؛ اين در
حالي است كه مردم شهرها و روستاها از نظر سطح درآمد و امكانات زندگي تفاوت
زيادي با هم دارند. به باور وي، اين مساله نشان ميدهد كه داشتن پول، شرط
لازم براي خوشبختي است ولي شرط كافي به حساب نميآيد.
وي به
«جامجم» ميگويد: خوشبختي بايد درون كاسه سر ما باشد اما گاهي وقتها
احساس ميكنيم كه با فراهم كردن پول و امكانات زندگي به خوشبختي ميرسيم؛
در حالي كه خانههاي بسياري از ما امروز به محل تجمع اسباب و اثاثيهاي
تبديل شده كه روزي فكر ميكرديم باعث خوشحاليمان خواهند شد ولي حالا احساس
خفگي و دلتنگي را در ما تشديد ميكنند.
پولدارها خوشبختند؟
نگاه
كردن از دور به خانوادهاي كه از پشت شيشههاي بالا كشيده ماشيني آخرين
مدل، خوشحال به نظر ميرسند خيلي از بينندهها را به آه كشيدن ميدارد.
وقتي پس از كلي روي پا ايستادن كنار خيابان حتي يك تاكسي قراضه هم براي
رسيدن به مقصد گيرت نيامده و در آن لحظه هم همان ماشين آخرين مدل و
سرنشينانش با سرعت بالايشان گرد و خاك را به چشم و گلويت ميفرستند، ديگر
ايمان ميآوري كه پول اگر نگهدارياش هم دردسر داشته باشد، لااقل اين مزيت
را دارد كه دغدغه رفت و آمد را نداشته باشي.
گذشتن از كنار
مغازههاي لوكس با ويترينهايي كه اجناس بسيار گران را به نمايش
گذاشتهاند ولي تو با ديدن قيمتها كمي سبك و سنگين ميكني و ميبيني كه با
حقوق يك ماهت شايد فقط بتواني چند جنس كوچك تزئيني را بخري، دوباره ممكن
است بغضت را بتركاند و آه حسرت را از گلويت بيرون بريزد.
ديدن
آنهايي كه به خاطر داشتن پول مدام رخت سفر به تن دارند يا با آدمهايي خاص
رفت وآمد ميكنند يا به خاطر احترامي كه ميان مردم دارند، كارهايشان
سريعتر از بقيه راه ميافتد هم ميتواند احساساتي مشابه ايجاد كند. وقتي
ما به خاطر ديدن داشتههاي ديگران و مقايسه آن با نداشتههاي خودمان بغض
ميكنيم و افسوس ميخوريم، اولين حسي كه دچارش ميشويم، حس بدبختي است.
البته شايد اين حس كمي طبيعي باشد، چون به هر حال همه آدمها با نسبت
متفاوت ، زندگي در رفاه را دوست دارند. اين نكته هم بسيار مهم است كه
برخلاف باور بعضيها فقر و نداري نه تنها موجب فخر نيست اگر در كنار عوامل
ناخوشايند ديگر قرار بگيرد، معنايي جز تشديد بدبختي ندارد.
اما
تجربه ناخوشايند زندگي آدمهايي كه در زندگي جز پول هيچ چيز ديگري ندارند و
برخلاف نظر مردم خوشبخت نيستند، آدم را به فكر فرو ميبرد. چندي قبل آماري
منتشر شد كه نشان ميداد 68 درصد ازدواجهاي انجام شده در يكي از تالارهاي
مشهور تهران منجر به طلاق شده است، يعني از 100 زوجي كه جشن ازدواجشان را
در اين تالار برگزار كردهاند، 68 موردشان كارشان به طلاق كشيده است. اين
در حالي است كه عمر زندگي مشترك اين عده به يكسال نيز نرسيده است، به طوري
كه وقتي مدير تالار قصد داشته از كساني كه در يك سال گذشته مراسم خود را
در اين تالار برگزار كردهاند براي برگزاري جشن سالگرد ازدواجشان دعوت كند،
68 درصدشان اعلام كردهاند كه ازدواجشان به طلاق انجاميده است.
اين
در شرايطي است كه گفته ميشود در برخي ازدواجهاي اين تالار، ميزان مهريه
تعيين شده سكه بهار آزادي به ارتفاع قلههاي هيماليا (8000 متر) و دماوند
(نزديك به 6000 متر) تعيين شده و در يكي از اين جشنهاي عروسي ارزش تقريبي
خودروهاي ميهمانان حاضر در تالار، نزديك به 20 ميليارد تومان برآورد شده
است.
اين آمارها حد اعلاي ثروت را نشان ميدهند و ثابت
ميكنند كه فقط با پول و امكانات نميتوان به خوشبختي رسيد. شايد اگر اين
زوجهاي جوان تا اين حد ثروتمند نبودند و برخي كاستيها در زندگيشان آنها
را به حركت دو نفري واميداشت، آن وقت شوق به دست آوردن چيزهايي كه تاكنون
نداشتهاند، آنها را در كنار هم نگه ميداشت.
شايد اگر اين
عروس و دامادها بجز فكر كردن به شركت در مسابقه تجملات، در اخلاق و روحيات
يكديگر دقيق ميشدند و كسي را انتخاب ميكردند كه غير از پول، محسنات
ديگري نيز داشت، آنوقت راحتتر با هم كنار ميآمدند و به خاطر خوبيهاي
يكديگر به تعهدي كه دادهاند، پايبند ميماندند.
خوشبختي را تمرين كنيم
پس
اگر پول فقط شرط لازم خوشبختي است و براي شاد بودن به تنهايي كفايت
نميكند، بايد دنبال چيزهايي بود تا به ما ياد بدهند براي خوشبخت بودن بايد
دست به تكرار و تمرين زد. البته كسي در زندگي به خوشبختي ميرسد كه خودش
دنبال آن باشد، چون كسي كه فكرش گرد داشتن زندگي خوب نميگردد، هيچوقت به
خوشبختي نميرسد؛ چون هرگز شاد بودن و شاد كردن ديگران، گمشدهاش
نبودهاند.
ولي ساختن زندگياي كه خروجياش چيزي جز احساس
لذت و خوشبختي نيست، واقعا زيباست. چنين خانوادههايي نيز ويژگيهايي دارند
كه ميتوان با شاخص قرار دادن اين ويژگيها فهميد كه آدمهاي اطراف ما و
حتي خودمان تا چه حد خوشبخت هستيم.
علم روانشناسي
ميگويد، يكي از مهمترين مشخصههاي خانواده خوشبخت، خوشاخلاقي، خوشخلقي و
خوشرفتاري در ميان اعضاي آن است؛ يعني آدمهايي كه در بدترين شرايط هم
ميتوانند عصبانيت خود را كنترل كنند و اگر عصباني شدند پا را از مرز
احترام فراتر نگذارند. همكاري، همفكري و هماهنگي نيز رمز بقاي خانواده
خوشبخت است، بويژه آنكه هنگام بروز مشكلات اين هماهنگي بيشتر و با صبر و
حوصله برطرف شود.
در ميان اعضاي خانواده خوشبخت الفاظ
خودخواهانه نيز رد و بدل نميشود، چرا كه اعضا به گفتگو و مشورت منطقي
معتقدند و در قبال يكديگر احساس مسووليت ميكنند. خانواده خوشبخت با هدف و
برنامهريزي پيش ميرود، در حالي كه اعضاي آن به هم اعتماد دارند و از
اعتماد هم سوءاستفاده نميكنند.
آدمهاي خوشبخت هميشه
همراه يكديگرند و هرگز در مهمانيها و كارهاي مربوط به خانه تنها ظاهر
نميشوند، چون اعتقاد دارند كه همدلي و همفكري شرط بقاي خانواده است. آنها
مرتب از اوضاع نيز شكايت نميكنند و ديگران را نيز مقصر موفق نبودنشان
نميدانند، بلكه ميكوشند براي آيندهاي بهتر طرحي نو بريزند.
اعضاي
يك خانواده خوشبخت به سلامت جسم و روان يكديگر نيز اهميت ميدهند و اگر
مشكلي پيش آمد، در كنار هم ميمانند. آنها چيزي را از يكديگر پنهان
نميكنند و ديكتاتوري، زور و قدرتطلبي بر خانوادهشان غلبه ندارد. زن و
شوهر در چنين خانوادهاي به خاطر همديگر زندگي ميكنند، يعني اول خود و بعد
ديگران، در حالي كه زندگي آنها به خاطر فرزند، ترس از طلاق، حرف مردم،
مهريه و... نيز ادامه پيدا نميكند. چنين زوجهايي خود را رفيق هم ميدانند
نه رقيب هم، براي همين هميشه در كنار هم قرار ميگيرند.
آدمهايي
كه عضوي از يك خانواده خوشبخت هستند، ميدانند كه خوشبخت كسي است كه صبح
با لبخند برميخيزد و با لبخند سر بر بالين ميگذارد و مرتب پيش خود اين
جمله را مرور ميكند كه ما در زندگي به آن چيزي ميرسيم كه هميشه به آن فكر
ميكنيم و آن چيزي را به دست ميآوريم كه همواره طلب كردهايم.
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/5877/