فرار از وقایع کوچک تصادفی
مقالات
بزرگنمايي:
آریا بانو - شرق /«این اعلان که لطفا سر جای خود بنشینید و کمربندها را ببندید برای او معنایی ندارد. هواپیما تا چند دقیقه دیگر مینشیند، مسافرانی که معلوم نیست چرا اینهمه عجله دارند ساکهای دستیشان را از محفظه بالای سرشان برمیدارند و در راهرو باریک راه میافتند به طرف در خروجی. مسافری که زودتر بلند شده و ساکش را برداشته پشت خانمی که دارد ساکش را برمیدارد معطل میماند و به لبخند بیمعنی او که ظاهرا نمیتواند ساکش را بیرون بکشد لبخندی بیمعنی تحویل میدهد. از لبخند تا مکالمه خیلی طول نمیکشد. حوصله در اینجور موارد یک ویژگی نادر است». رمان «لکه» از مانی پارسا با این جملات شروع میشود. رمان روایتی است از زندگی سرهنگی با نام سیاوش شباویز که تغییر محل خدمت داده و به حراست هواپیماهای پرواز خارجی آمده است. او پیش از این یعنی زمانی که «دنیا جای نسبتا امنتری بود و هواپیماها کمتر ربوده میشدند»، در کلانتری محل خدمتش مشغول بوده اما ناامنشدن دنیا فرصتی برای جستن او از وضعیت ملالآوری که درگیرش بوده فراهم کرده است. «لکه» درواقع خاطرهنگاریهای راوی داستان از زندگی شباویز است که در پانزده فصل نوشته شده است. اگرچه زندگی سیاوش شباویز محور اصلی روایت رمان است اما خردهروایتهای متعددی هم در داستان دیده میشود. در بخشی دیگر از این رمان میخوانیم: «شباویز نه به اخبار گوش میکند نه میخواند. زندگی او از وقتی آمده تو این شغل، خلاصه میشود در چهلوهشت ساعت مأموریت، بیستوچهار ساعت خانه. دو ماهی میشود که نتوانسته حتا زنگی به مادرش بزند. نه به مادرش فقط، به هیچکس. فقط وقت کرده از خودپرداز فرودگاه ماهیانههای مادرش را براش کارتبهکارت کند. البته شاید مسئله فقط فرصت و وقت نیست. برای شباویز، برخلاف آنکه میکوشد از خودش تصویر آدمی را جعل کند مسئولیتپذیر و انساندوست، درواقع همهچیز علیالسویه است. خانه هم که آمده خودش را عملا محبوس کرده. بیشتر خوابیده و اصلا بیرون نرفته. هرچه زمان میگذرد، نیاز به درازکشیدن در خلوت مبرمتر و شدیدتر میشود. از همه بدتر اینکه نمیتواند تحمل کند چهلوهشت ساعت لباس بیرون را از تن درنیاورد. بعد هم، دیدن آنهمه آدم، آدمهایی که مثل رودخانه از کنارت میگذرند و زمانت را پر میکنند از وقایع کوچک تصادفی. بااینحال، هرچه به دقایق آخر ساعت off نزدیک میشود دلش میخواهد زودتر از این زندان، و نه فقط از خانه سوت و کورش، بلکه از زمین، از این پایین، خلاص شود برود تو هواپیما، تو آسمان. برای این حالوهوای تناقضآمیز هم هیچ علتی پیدا نمیکند».
-
سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۵:۵۳:۴۲
-
۲۰ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/593839/