آریا بانو

جایگاه و نقش زنان در سیمای رسانه ملی چیست؟ اجتماعي

  بزرگنمايي:

آریا بانو -
توضیح: مطلب زیر در جلد چهارم ویژه نامه بیست و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب که توسط ماهنامه پیام زن در سال 1383 انتشار یافت به چاپ رسید.
مطالب انتشار یافته مجله "پیام زن" بر روی پایگاه اطلاع رسانی حوزه موجود است.
*******************
توران ( فرشته) ولی مراد
مهر 83
تولیدات فرهنگی هنری خود بیان گر نوع نگاه و دیدگاهی هستند که آن را فراهم آورده و از طرف دیگر همین تولیدات خود دیدگاه ها، باورها، طرز فکرها، ارزش ها و ضد ارزش ها و توقعات انسان ها نسبت به یکدیگر را شکل می دهند. کانال هایی که افکار مردم را در اختیار دارند استاندارها را شکل می دهند. این کانال ها کدام ها هستند؟ آموزش و پرورش، هنر و ادبیات، فیلم های سینمایی، تولیدات تلویزیونی، مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی، آگهی های تبلیغاتی، ... نقش برجسته و قابل ملاحظه ای در این امر دارند.
سوال این است که نقش و جایگاه زنان در تولیدات این رسانه ها چیست و چه تصویری از زنان را ارائه می دهند؟ این تصویرها مبتنی بر چه ساخته و پرداخته می شوند؟ در میان این رسانه ها رسانه ملی نقش قابل ملاحظه ای دارد. جایگاه زنان در رسانه ملی کجاست و نقش آنان در این رسانه چیست؟ تصویری که از زنان در وسایل ارتباط جمعی ارائه می شود چه تصویری است؟
سخن اصلی این است که تصویر زنان در نظام مقدس جمهوری اسلامی که رسانه ملی باید آن را ترسیم کند چه گونه است؟ سوال قبل از آن این است که جایگاه زن در نظام جمهوری اسلامی که تلاش دارد تا بر اساس حقیقت شکل گیرد چه گونه ترسیم می شود؟ تصاویر ارائه شده در تولیدات مبتنی بر خواسته ها و یا باورهایی است که الگوی عملی و رفتاری متناسب با آن ها را در جامعه اشاعه می دهد. می توان گفت که این تصاویر یا مبتنی با وا
قعیت هستند، یا ساخته و پرداخته مغشوشی از نفس انسانی و یافته های ذهنی و افکار درهم. از طرف دیگر می توانند یا ایده آل ها را نشان می دهند و یا راه رسیدن به آن ها را. تصاویر ارائه شده مبتنی بر هر کدام از این موارد که باشند جای تامل، تحلیل و بررسی دارند.
نوشتار حاضر در نظر دارد نگاهی در حد اجمال به برنامه های تلویزیونی داشته باشد و به نقش و جایگاه زنان درآن بپردازد. قطعا برای انجام این مهم احتیاج به تحقیق های همه جانبه، گسترده و عمیق تری است که به جزئیات هم توجه کرده باشد. تحقیقاتی که با ارائه نتایچ آماری و نظر سنج ی لایه های مختلف برنامه ها را از زوایای مختلف تحلیل و تنیین کرده و از طرف دیگر کمبودهای تولیدات را متذکر شود.
تحلیل و بررسی این نوشتار بر اساس دسته بندی برنامه ها مبتنی است بر فرم کار که عبارت از کار نمایشی و غیر نمایشی، اخبار، آگهی های تبلیغاتی و اجرای زنده (مجری) انجام شده است. زمان پخش برنامه های مربوط به خانواده و وادی هایی که در ارتباط با تعیین و تبیین نقش و جایگاه زنان تولید کافی نداشته اند به عنوان نواقص و کمبودها مورد توجه قرار گرفته اند. در نهایت پیشنهاد راهکارهای اجرایی عملی به منظور رسیدن به وضع مطلوب بحث نهایی نوشتار است.
تصویر ارائه شده از بانوان در برنامه های صدا و سیما در قالب های متفاوت
می توان خود برنامه ها را در یک دسته بندی به فرم های مختلف تقسیم کرده و هر کدام را به طور جداگانه مورد توجه قرار داد. تقسیم بندی این نوشتار برنامه ها را بر اساس قالب های نمایش، خبر و گزارش های خبری، تبلیغات، برنامه های غبر نمایشی و مستند، و برنامه های زنده که فرم مخصوص به خود را دارند (منظور بخش مجری اجرای زنده است) دسته بندی کرده است. از این رو که این نوشتار تنها در صدد طرح موضوع است در هر یک از دسته بندی ها به یک نمونه بسنده شده و جایگاه زنان را به طور کلی در آن تبیین کرده است.
* برنامه های نمایشی
روشن است که هر یک از نمایش ها و سریال های تلویزیونی و نقش و جایگاه زنان در آن ها تحلیل و بررسی خاص خود را می طبند و به طور جداگانه خود نیاز به تحلیل دارند. از این رو در ارتباط با آن ها بهتر است که نقطه نظرات از زاوبه دیگر مطرح شوند. در نمایش شخصیت ها و انسان ها هستند که در بستر داستان به نمایش گذاشته می شوند. نقطه های قوت و ضعف انسان ها آشکار می شود و مخاطب در بستر داستان پیامی را که باید دریافت کند می کند.
شخصیت های انسانی جدای از زن یا مرد بودن می توانند کارهای شایسته انجام دهند و یا دیوصفت باشند. سوال این است که حد اعلای زنان در نمایش های رسانه ملی کجاست؟ زنی که در رده های بالای انسانی جای گرفته باشد و توانایی های والای انسانی را داشته باشد در کدام نمایش وارد شده و شخصیت محوری بوده است؟ همان جایگاه هایی که مردان نمایش در قالب داستان در آن قرار گرفته و داستان را به پیش برده اند.
قطعا این اشتباه به ذهن نمی آید که قصد این است که زنان همه خوب نشان داده شوند و به طور شعاری و نچسب و غیر واقعی بی عیب بنمایند. مطلب این است که به هر حال هر نوشته یک یا چند شخصیت محوری دارد که قهرمان داستان هستند. عمده داستان ها انسان های مدیر و مدبر دارند، انسان هایی که به نسبت بقیه مدارجی از کمال را طی کرده اند... جای این شخصیت ها به عنوان زن در نمایش های صدا و سیما خالی است.
کدام نمایش شخصیت اصلی و قهرمان زنی داشته (در بعد مثبت انسانی) که تصمیم گیرنده باشد؟ آن جا هم که تا حدی به این موضوع نزدیک شده اشکال دیگری ایجاد کرده تا آن را جبران کرده باشد. چند مجموعه نمایشی سراغ داریم که زن در آن بگوید "من این طور می خواهم و این تصمیم را می گیریم" یا این گونه نشان داده شده باشد؟ تعقل و تصمیم گرفتن همان چیزهایی هستند که انسان را از غیر انسان جدا می کنند. وقتی این توانایی ها از یک انسان گرفته شود او ظاهرش انسان است ولی مقامش پایین تر از انسان، و جایگاه زنان در نمایش ها بیشر در این جایگاه دوم مانده است.
سوال اصلی این است کجا یک زن که کمال یافته و مدیر و مدبر هم هست شخصیت محوری است؟
زنان، شخصیت های ضعیف، بدون هویت شاخص و حضوری د رحد تیپ و کلیشه
چه چیزهایی یک شخص را "او" می کند و "او" را از سایرین متمایز؟ این همان هویت اوست. در باب شخصیت های زنان نمایش ها این گونه است که یک سری تعریف های کلی که در مورد همه آن ها کما بییش همان تعریف ها صادق است داده شده و این گونه است که وارد صحنه نمایش می شوند. درونیات، خواسته ها، صفت ها، رفتارها، ویژگی ها و ... خاصی نیست که یکی از آن ها را ازبقیه جدا می کند. راه های به درون زن ها محدود به چند راه مشخص است همان طور که ظاهرشان هم با تعریف های مشخصی نشان داده می شود. آن ها تیپ هستند و نه شخصیت. دسته آدم هایی که رفتار، اعمال، گفتار و حضور تعریف شده ای دارند. آدم های مهربان، آدم های مادر، آدم هایی که باید کسی عاشقشان شود، آدم های لجوج، آدم های صبور و ... این ها تیپ ها هستند که در اسم آدم های نمایش های به نمایش در می آیند نه آدم هایی با هویت های خاص شخصی.
در یک شمای کلی زنان نمایش ها شخص هایی هستند - و نه شخصیت ها- که در تیپ های آدم های شبیه خود جا می گیرند ولی از بی هویتی رنچ می برند. به همین دلیل هم هست که نمایش ها از شخصیت پردازی در باب زنان ناتوان هستند و آن ها در حد قالب های تیپیکال (دسته ای) و کلیشه ای مانده اند. روشن ترین دلیل بر این مدعا این است که می توان هر کدام را برداشت و شخص دیگر داستان را به جای آن ها گذاشت و دید که تفاوتی ایجاد نمی شود. تیپ بودن و آدم ها و انسان های کلیشه ای در مورد بیشتر کارهای نمایشی صدا و سیما و به خصوص شخصیت های زنان صادق است.
مثلا در – سریال خوش ساخت - "این راهش نیست." مردان هر چه باشند هویتی دارند. تعریفی دارند. مشخصه ای که آنان را از سایرین جدا می کند ولی تفاوت شخصیتی زنان تا آن حد نیست که آن ها را به شخصیت تبدیل کند. همه شخصند. یکی در حد بیست و چند ساله و سن ازدواج. یکی هم چهل و چند ساله و مادر. مردها یکی به کار گل و گیاه علاقه دارد، یکی به آواز، یکی مدیر شورا است و یکی ... این نمودهاست که آن ها را آن که هستند می کند و از بقیه جدا می سازد. ولی زنان هویت خاص ندازند.
یک دختر دانشجوی شهری همان است که یک دختر روستایی غیر شهری. کاری ندارد جز موضوع خواستگارها و سکوت دخترها تا پای ازدواج. از زمان ازدواج هم دختران و زنانی می شوند که آمده اند تا به هر قیمت که شده کنترل شوهر را به دست بگیرند. اینجاست که یکی سر پدرش فریاد می زند، یکی با چوب به برادری که جانش برای او در می رفته حمله می کند. و زنانی که نمی بینیم زنان بی منطقی هستند که مشکلات شوهر را درک نمی کنند و فقط پول می خواهند. در سایر نمایش ها هم کما بیش جایگاه زنان همین است. زنان هویت جداگانه خاص خود ندارند.
وقتی به وضوح و روشنی زنان در نمایش های رسانه ملی مشکل هویت دارند و به تعبیر درست تر از بی هویتی رنج می برند چه گونه می توان از نسل جوان به خصوص بانوان خواست که هویت مستقل خود را حفظ کند؟ روشن است اگر زنان برجسته و کمال یافته و رشید در نمایش های رسانه جمعی به تصویر کشیده شوند می توانند الگوهایی باشند که هر گونه سلیقه ای را ارضا کنند. اگر برنامه های موفق (نه فقط پر بیننده، چرا که با لودگی و مسخره و مضحکه کردن هم می توان توجه را جلب کرد) برشمرده شوند به روشنی دیده می شود که آدم های آن ها از کلیشه و شخص فراتر رفته و شخصیت سازی قوی داشته اند.
چهره و اندامی زیبا به اضافه عشوه ها و کرشمه های رفتار و کلام و نگاه، که حرف اول را در ارتباط با شخصیت و علت وجودی زنان در مجموعه های نمایشی می زند.هویت دختران چه گونه تعریف می شود؟ غیر از این است که هستند تا مردی عاشق آن ها شود؟ بر همین اساس هم، هم تعریف می شوند و هم رفتار می کنند. آدم هایی که در سطح جریان دارند. اصل دلیل حضور زنان هم این است که مردی آن ها را بخواهد. این کل هویت زنان جوان در مجموعه های نمایشی است. این حضور غیر از استفاده ابزاری و آن هم ابزار جنسی است؟
در این روال یک نکته اساسی در ارتباط با زنان است که رخ می نماید. زنان در یک صورت که عمدتا هم همین زمینه حضور است شخصیت های منفعل، کمرنگ و بی هویتند که تنها هویتشان زیبایی آن ها است که مردان را دلباخته آنان می کند (غیر از این کار دیگری از آن ها برنمی آید و دلیل دیگری بر حضورشان در سریال نیست). در شق دوم حضور اگر مدیریت کنند و در زمینه تصمیم گیری وارد شوند مسیری که می روند در مسیر خلاف، کما این که مادر دختر در سریال "طلسم شدگان" می رود و باعث اصلی کتمان حقیقت و در نیتجه مشکلات بعدی بر اساس آن است. زن تصمیم گیرنده تصمیمی که می گیرد در مسیر خلاف است.
متاسفانه در هر نمونه برنامه از موفق و غیر موفق با هر نوع جایگاهی از قوت و قدرت، جای زنان کمال یافته که به عنوان شخصیت محوری و اصلی باشند خالی است. حداکثر جایگاهی که زنان در نمایش ها گرفته اند مقام دوم و غیر از آن جا که محبوبه اند نقش حاشیه ای داشته اند که توسط شخصیت مرد اول که قهرمان داستان بوده است کمرنگ شده. چنانکه اشاره شد اگر زنی هم تا مرحله شخصت اول بالا آمده به رسم ادبیات و فرهنگ غربی حتما شخصیت منفی ماجرا بوده است.
آن جا هم که یک زن تا حدی شخصیت برجسته پیدا کرده زنی بوده که در یک وادی (مثلا نقش اجتماعی) جلو آمده و همین امر باعث نقص او در وادی دیگر (خانه و مادری) بوده است، مثل پلیس سریال "خواب و بیدار". یا به گونه دیگر وقتی که زن از قوت شخصیت برخوردار است شوهر او هم در مقابل او آدمی است که کوتاه آمده، مثل خانم دکتر در سریال "دوران سرکشی". ساختن و پرداختن شخصیت مقتدر و مثبت زن، راه نرفته ای است که هنوز باز نشده و قدم نگذاشتن در این راه گواه کم کاری و یا ناتوانی نویسندگان و دست اندکاران تولیدات ادبی- هنری است در خلق این شخصیت محوری مثبت از زنان است. این مهم هم به نوآوری احتیاج دارد و هم خودباوری و از طرف دیگر حضور و ورود بیشتر زنان در خلق این گونه آثار.
khabobidar2.jpg
قطعا روشن است که وقتی از قهرمان داستان، زنان با هویت، زنان مدیر و مدبر سخن به میان می آید و سوال می شود که چرا زنان در سطح پایین و نازلی به تصویر کشیده می شوند این نیست که از رسانه خواسته می شود که یک سری قهرمان های نا آشنا با مردم و آدم های غیر واقعی بدون نقطه ضعف و زنان پری گونه به مخاطب تحویل داده شود. حرف این است که زنان هم دارای هویت انسانی هستند، پس لازم است در نمایش ها هم با همین دو مشخصه که یکی هویت است و دیگری انسانی ظاهر شوند. پس لازم است همان گونه که هستند و باید باشند به تصویر کشیده شوند.
قهرمان یک داستان می تواند نقاط قوت و ضعف خود را داشته باشد ولی قهرمان ماجرای داستانی خود باشد. قهرمان داستانی معنایش این نیست که نقطه ضعف شخصیتی ندارد بلکه این است که چه گونه و در چه شرایطی بر مشکل که حتی می تواند نفس خودش و یا خواسته و شخصیت خودش باشد فائق آید. آن چه او را قهرمان می کند تصمیمی است که می گیرد و قوتی که از خود به نمایش می گذارد تا بر آن چه می خواهد او را از پای در بیاورد پیروز شود. به این معنی نکته توانایی انسانی هر فرد اعم از زن و مرد است متناسب با هویت شخصی که مورد توجه است.
مگر نه این که توانایی انسانی متعلق به انسان است و زن و مرد ندارد؟ چرا در نمایش ها و داستان های ما جای زنان در این وادی خالی است؟ زنانی که شخصیت اول ماجرا شوند و با توانایی و قدرت انسانی بر مانع پیروز شوند کجا نشان داده شده اند؟ کدام نمایش را می توان نام برد که شخصیت زن داستان به عنوان شخصیت اول و قهرمان ماجرا پشت حضور پررنگ مرد یا مردان آن مجموعه کمرنگ و یا محو نشده باشد؟ می توان از زمان پیروزی انقلاب برنامه های نمایشی را برشمرد و این جای خالی را به وضوح دید.
زن عجوزه شیطان صفت ( witch) ریشه در کدام ادبیات دارد؟
witch2.jpeg
ویچ (witch) جادوگری است عجوزه ای و اهریمن. زنی که در درون زشت ترین است و در بیرون با اسفتاده از قدرت جادویی خود را زیباترین نشان می دهد. او با معجونی که می سازد و وردی که می خواند و با قدرت جادویی خود فساد می آفریند. انگیزه کارهای او قدرت طلبی است و حسادت. او به دنبال قدرت است و از هر راه که باشد می خواهد که آن را به دست بیاورد. در ادبیات کودک و فیلم هیای که بر همان اساس تولید شده اند این پیر زن شیطانی به روشنی تصویر شده است. این عجوزه یا به گونه ای تصویر شده که حضوری غیبی و سمبلیک دارد و یا در زندگی عادی روزمره زندگی می کند. پیرزنی که که در داستان "هنسل و گرتل" کارش خوردن کودکان است و در قعر جنگل زندگی می کند، نامادری "سفیدبرفی" که او را به سربازان قصر می دهد تا ببرند بکشند و جگر او را بیاورند تا نامادری آن را بخورد، نامادری سیندرلا و دخترانش از این نمونه اند. جالب توجه است این جادوگران اهریمنی همه زن هستند. در داستان های کهن غربی عجوزه شیطان صفت (witch) زن شناخته شده ای است که هم در ادبیات کودک جا دارد، هم در تولیدات ادبی- هنری و هم بر همین اساس در تولیدات بزرگسالان هم راه پیدا کرده است.
witch.2.jpg
رد پای این زنان اهریمنی در تولیدات فرهنگی- هنری ما و در تولیدات رسانه ملی ریشه در کجا دارد؟
این زن همان است به زندگی انسان ها راه پیدا می کنند و عامل اصلی فساد در زندگی بشرند. بر مبنای نگاه کتاب مقدس موجود دین های یهود و مسیحیت زن عامل گناه اولیه بشر است. در ادبیات کهن غرب گناهان و بدی ها ریشه در وجود این زن که نماینده همه زنان است دارد. این دیدگاه هم خود ریشه در اعتقادات دینی یهود و مسیحیت که مذهب جامعه غربی است دارد. در کتاب مقدس یهود و مسیحیت زن دروازه گناه اولیه آدم است. او است که گناه اولیه توسط شیطان وسوسه می شود و با خوردن از درخت ممنوعه دست به گناه می زند. هم اوست که مرد را بدون اطلاع خودش به وادی گناه می کشاند و از آن درخت می خوراند.
بر این اساس مردان اگر خطا می کنند خطایشان ریشه در گناه و وسوسه زنان دارد و زنان که گناه می کنند خود عامل گناهند. مبتنی بر این دیدگاه است که جایگاه نقش زن در زندگی بشر شکل می گیرد. زن دروازه بزرگ گناه می شود و عامل گناه مرد. نقش و علت وجودی زن در ارتباط با مرد و جامعه بر همین اساس شکل می گیرد و همین نقش است که پایه و اساس دیدگاه نسبت به زن و در نتیجه حضور او در ادبیات فولکوریک، ادبیات کهن و به دنبال آن هنر و ادبیات امروز جوامع غربی را شکل می دهد. همین دیدگاه بوده که هم در فرهنگ جاری جامعه و هم در ادبیات فولکوریک که ریشه ادبیات کهن است فراگیر بوده است. تاریخ، ادبیات و هنر امروز اروپا و آمریکا بر همین اساس بوده است که شکل گرفته و جریان داشته.
پای این زنان به تقلید از ادبیات غرب است که در عمده تولیدات نمایشی رسانه ملی ما هم باز شده و زنان نقش محوری و تعیین کننده یافته اند. سریال های پر بیننده مثل "خواب و بیدار"، "معصومیت از دست رفته" و "امام علی" و بسیاری از سریال های ریز و درشت دیگر از همین نمونه اند. این حضورها حتی گاه به صورت اغراق شده غیر واقعی حتی در سریال های تاریخی مستند ما هم وارد شده اند به گونه ای که تاریخ را هم با این نگاه تحریف کرده اند. در سریال امام علی همه انگیزه حرکت مرد در دست زدن به پلیدترین حرکت تاریخ وسوسه یک زن می شود(روشن است که این بیشتر نگاه فیلمنامه نویس است تا تاریخ. در تاریخ شاید این موضوع در حد یک رد پای کمرنگ باشد).
یا در سریال "معصومیت از دست رفته" زن وسوسه کننده است که جرثومه فساد است و حجاج یوسف –شخصیت شناخته شده تاریخی- در کنار او پاک و بی گناه می نماید. زنان پلید تا این درجه به تقلید از ادبیات اروپایی و غربی پر رنگ می شوند ولی جای زنان مقتدر مثبت که برگرفته از تاریخ، گذشته و مذهب خود ما است خالی است. اگر نمونه این زن مثبت هم هست آمده تا فرزندی به دنیا بیاورد و بمیرد. از او غیر از فرزندش اثر وجودی دیگری نیست. باز همین نکته هم برگرفته از ادبیات غربی است. در ادبیات غرب است که زنان خوب این گونه اند. در قصه های عامیانه غربی است که جایگاه یک زن خوب این گونه نشان داده شده است. او می آید، بچه ای به دنیا می آورد و خود می میرد. اگر به ظاهر هم نمیرد حضور موثر ندارد. در نوع نگاه غربی نکته اصلی ارتباط میان انسان ها با تسلط معنا می شود.
masomiat.jpg
اگر این زن است که مسلط است پس او یک عجوزه اهریمنی است و اگر مرد است که مسلط است می تواند خوب باشد می تواند بد، ولی همین موضوع باز ارجا داده می شود به همان گناه اولیه و نقش زنان و مردان در ارتباط با آن. زنان خود عامل گناهند و گناه و بدی مردان ریشه در وسوسه زنان دارد. برگرفته از همین دیدگاه است که می بینیم در تولیدات هنری ما و در تولیدات نمایشی رسانه ملی اگر زن تا حدی به مرحله پر رنگ شدن شخصیت و تصمیم گیری نزدیک می شود در خانه هم (جایی که با مرد در ارتباط است) به نوعی مسلط تصویر شده (مثل شخصیت خانم دکتر در دوران سرکشی) آن جا هم این کشمکش تسلط است که خودنمایی می کند.
جای سوال است که در مقابل زنان مثبیی که ادبیات، فرهنگ اصیل و مهمتر از همه دین و آیین و تاریخ اسلامی ما و تاریخ انقلاب ما معرفی می کند در کدام نمایش به عنوان شخصیت پررنگ، برجسته و محوری راه یافته اند؟ نهایت مقامی که زنان در نمایش ها با شخصیت های مثبت در آن جای گرفته اند مادران مهربان فداکاری هستند که در راه خانه و خانواده ایثار و فداکاری می کنند. ولی نکته این است که می دانیم این یک بعد از ابعاد بانوان رشید و ارتقا یافته است. باقی ابعاد کجا نشان داده شده اند؟
توان خارق عادت، غیبگویی و دیدن آینده توان عجوزه های اهریمنی و یا پریان:
لازم است تولیدات نمایشی رسانه ملی مورد تحلیل و بازبینی و بازشکافی قرار بگیرند تا روشن شود محورها و عناصری که آن ها را می سازد تا چه حد برگرفته از تولیدات و در نتیجه نوع نگاه غربی به زن است. روشن است که این عناصر برگفته شده برای تولید در این جا و بازسازی در این فرهنگ رنگ و لعاب ایرانی اسلامی به خود می گیرند. به عنوان نمونه ای دیگر می توان رد پای زنان غیبگو را بازشناسی کرد. زن غیبگو هم باز به تقلید از همین شخصیت ها که توان خارق العاده دارند ساخته شده. سریال "دیروز، امروز، فردا" نمونه آن است. در مورد او دو نکته است یکی غیبگویی و یکی شخصیت او. غیبگویی او ریشه در ادبیات غرب دارد و برای این که او یک عجوزه اهریمنی نباشد به جای یک انسان بزرگسال به یک کودک نزدیک شده است. او در رفتار و کلام و عکس العمل ها و حتی گفتار به شخصیت کودک نزدیک تر است.
غیبگویی و پیش گویی نه در گذشته و ادبیات ما جا دارد و نه در میان مردم ما. در فرهنگ مردم ما متوسل شدن به پیشگویی نکته مثبتی نبوده که مورد تشویق و حمایت قرار بگیرد. این مبحث نه در ادبیات کهن ما ستوده است و جا دارد و نه در ادبیات امروز ما. در میان مردم عادی هم پیش گویی و غیبگویی در حد کف بینی زنان کولی و دوره گرد محدود بوده. رفتن به پیش فال گیر و رمال و آینه بین و در فرم شیک و رقیق آن فال قهوه که همه به ظاهر در دیدن غیب مشترکند نشانی است از خرافی بودن افرادی که به دنبال این موضوعات می رفته اند. متعاقب آن در این وادی افتادن هم خلاف نشان داده شده و دلیل بر نداشتن درک صحیح و عدم استفاده از توانایی عقل بوده است.
به همین دلیل هم در پیش زمینه فکری جامعه ما بیشتر رفتن به این وادی کار زنان بوده چون در ذهنیت جامعه (جدای از بحث درست یا غلط بودن ادعا) بیشتر این زنان هستند که به این راه ها متمسک می شوند. با توجه به این نکات انسان های کم عقل خرافی به این ادعاها (غیبگویی) دامن می زنند که در فرهنگ عامی بیشتر زنان بوده اند. در این مجموعه این زن غیب را می بیند ولی از این رو که از این قوه برای خدمت به انسان ها استفاده می کند نکته ای را که در بالا ذکر آن رفت به ذهن بیننده نمی آورد و لی در ضمیر ناخودآگاه مخاطب آن نکته به قوت خود باقی است. علاوه بر آن پیش زمینه ادبیات ما را تغییر نمی دهد. نکته این است که وقتی حضور انسانی که به این وضوح غیبب را می بیند و توان پیش بینی را دارد در ادبیات ما سابقه ندارد پیشینه وجودی او کجاست؟
داشتن قدرت پیش بینی یعنی داشتن توانی که فرد را از توان مردم عادی فراتر می برد او را کمرنگ یا پررنگ در دسته بندی خاص جای می دهد. البته این مجموعه نمایشی چون در قدم اول است و هنوز جای پای رفتن به قدم های دیگر برای مخاطب ما باز نشده در همین حد مانده ولی نکته این است که این داشتن توان خارق عادت می تواند به خیلی جاهای دیگر هم برود و دلیل منطقی هم ندارد که در همین حد بماند.
نمونه روشن تر این شخصیت "افسانه مرلین" است که مرلین یک مرد است و دارای همین توان، دیدن پنهان و آینده. از این رو که مرد است پس نمی تواند بالذات اهریمنی باشد. او از یک طرف مرد است و از طرف دیگر دست پرورده یک جادوگر- ویچ (witch)- او می خواهد خوب باشد و جادوگر از او می خواهد که روح شیطانی داشته باشد. از آن جا که مخالفت می کند توسط جادوگر تنبیه هم می شود. می بینیم جادوگری و توان دیدن آینده و داشتن توان خارق عادت تعلق به نیروهای اهریمنی دارد که در این وادی از آن زنان است. جای زن قدرتمند تصمیم گیرنده این جاست. او یک جادوگر مسلط است که هم توسط نیروهای اهریمنی هدایت می شود و هم به همان جا ختم می شود. مردان از این وادی بریند. این نگاه هم در نگاه غربی به زن ریشه دارد و هم در تولیدات ادبی و فرهنگی هنری غربی (مبتنی بر نگاه مذهب موجود یهود و مسیحیت به زن) حضور داشته است. روشن است اگر تولیدات این جا هم بخواهد همان دیدگاه را در خود داشته باشد نمی تواند در مسیر تحقق آرمان های این نظام باشد.
bewitched1.jpgمجموعه های نمایشی های آمریکایی "جینی" که علاوه بر پخش در آمریکا در ایران قبل از انقلاب به نام "دختر شاه پریان" پخش می شد و هم مجموعه نماشی "افسونگر" (bewitched) در داشتن توانی بالاتر از توان عامه مردم پیشگامان قوی تر و نمونه کپی شده دختری به نام "گلی" در مجموعه "دیروز، امروز، فردا" هستند. با این تفاوت که چون این شخصیت ها اصل و بر گرفته از ادبیات غربی هستند و برای مخاطب خود کاملا شناخته شده و جا افتاده هستند باتوانایی های کامل خود ظاهر شده اند.
آن ها در حد دیدن و دانستن و داشتن اطلاعات محدود نشده اند و بر اساس دانسته های خود با استفاده از همان توان خارق العاده دست به عمل هم می زنند. به اضافه این که در آن مجموعه ها دیدن صحنه های غیبی و دست یافتن به اطلاعات پشت پرده دلیل و ضابطه شناخته شده خود را دارد و به این شکل بی ربط و بی منطق و بی ضابطه که در این مجموعه ایرانی انجام می شود اتفاق نمی افتد. چرا که در آن ادبیات اصیل است و آن شخصیت (bewitched) شناخته شده و در این مجموعه وارداتی و کپی.
زنی با توان خارق عادت در ادبیات غربی (اروپایی و آمریکایی) همان ویچ (witch) (افسونگر) است که در ذات همان عجوزه اهریمنی است. شاید به ظاهر زیباترین در بیاید ولی او باطنی پلید و شیطانی دارد. این شخصیت شخصیتی کاملا شناخته شده برای هر کودک و هر بزرگسال غربی است. او هم در فرم کامل شده و کامل خود حضور دارد (هم در ادبیات و هم در فرهنگ عامه و هم در فیلم ها) که همان جادوگرها هستند و هم در شکل ضعیف و کامل نشده. این جادوگران که زن هم هستند در ادبیات ما سابقه حضور پررنگ ندارند و شناخته شده نیستند. هر چه هست این جادوگران هستند که غیب را می دانند.
مگر جادوگر خوب هم وجود دارد؟ پس باید هم در حد داشتن اطلاعات محدود بماند و پا را فراتر نگذارد و هم شبه پری باشد. پری که در میان انسان ها نیست و وجود خارجی ندارد. پس او باید به عنوان یک زن در نقطه مقابل عجوزه اهریمنی که یک انسان دلنشین و دوست داشتنی می شود باشد. چه چیز یک انسان را دوست داشتنی می کند؟ اخلاق، خوبی کردن، خیر دیگران را خواستن با درونی پاک و زلال. درون چه کس پاک و زلال است؟ پاسخ روشن است، یک کودک. این است که او قبل از این که شخصیتش روشن کند باید چه گونه باشد یا چه گونه رفتار بکند رفتار او روشن شده. چرا که نمی شود کسی درونش کودک باشد رفتارش آن گونه نباشد.
نکته جالب توجه این است آن ادبیاتی که زنان عجوزه اهریمنی را خلق کرده در آن ها زن خوب ایده آل وجود خارجی ندارد. او یا یک پری است یا یک زن مرده، پری هم که در میان انسان ها زندگی نمی کند. زن خوب (پری صفت) اگر هم باشد فقط در یک برهه ای حضور دارد، همان لحظه که می خواهد کودکی به دنیا بیاورد، و بعد می میرد. از این رو است که شخصت زن ایرانی خلق شده در مجموعه نمایشی مذکور که نقطه مقابل عجوزه اهریمنی است پس باید یک زن باشد که محل اجماع همه خوبی ها در مقابل عجوزه که محل اجماع همه بدی ها است.
از این رو که این گونه زن نمی تواند وجود خارجی داشته باشد، پس به جای این که او یک زن باشد، در ظاهر زن است ولی در رفتار کودک. رفتارها و حرکات کودکانه این زن نشانی است از وفاداری این نسخه کپی به اصل غربی خود. در این شکل هماهنگی و همآوایی این برنامه در ارتباط با عدم وجود یک زن در زندگی انسان ها که خیرخواه دیگران است حفظ شده. با کودک کردن او در رفتار و کردار این مدل ایرانی در واقع به این محور که چنین زن که به طور عادی در جامعه انسان ها وجود ندارد وفادار مانده. هر چه باشد "گلی" یک زن فوق العاده است که با دیگران فرق دارد. از همین رو است که در پایان سریال با همه خداحافظی می کند و به شکل مرموزی از میان دنیای انسان ها می رود.
در ارتباط با برنامه های نمایشی نکات دیگری هم قابل توجه است:
دیر زمانی نیست که رسانه ملی در برنامه های خود موضوع ازدواج دوم مرد را چه به اسم ازدواج موقت و چه دائم به عنوان همسر دوم مطرح می کند.البته به خوبی پیداست که به این موضوع از زاویه دید مردانی نگاه شده که علاقه ای به طرح عواقب و مسائل و مشکلاتی که این کار با خانواده اول مرد و بچه ها ایجاد می کند ندارند. به اضافه این که انواع و اقسام اشکالات و مشکلات و بیماری های ریز و درشت را در ارتباط با زن اول مطرح می کنند به گونه ای که نه تنها این کار از طرف مرد منطقی و عقلایی جلوه کند که بیننده با مردی که آن مصائب (تحت عنوان همسر اول) به سرش ریخته همدردی هم بکند. به اضافه این که فقط طرح موضوع و گذشتن از کنار آن در عادی نمودن این کار نقش دارد.
روشن است که اگر این موضوع در رسانه ملی آورده می شود لازم که جهت دار و همه جانبه به آن نگاه کند. طرح مسئله در عین مسکوت گذاشتن مسائل مربوطه و مطرح نکردن مشکلات و مصائبی که این عمل در ارتباط با خانواده اول نتیجه ای جز ترویج و عادی کردن آن ندارد. اگر رسانه بنا دارد به این موضوع بپردازد روشن است که باید در جهت قانونمند کردن موضوع و رفع مشکلات جامعه قدم بردارد نه اضافه کردن مشکلات، و یا برتر از آن حل یک مشکل با ایجاد ده ها مشکل اساسی و بنیادین دیگر. عادی کردن این ارتباط خارج از خانه به ازدواج دوم ختم نمی شود بلکه به ارتباط عاطفی زن و مرد در خارج از خانه نظر دارد.
در ارتباط با موضوع زن، خانواده و روابط خاص میان زن و مرد به طور کلی و عمده می توان در دو جهت بود. یکی روابط محدود و محصور به خانواده و دیگری روابط آزاد بدون حد و حصر و روابط و قانونمند می دانیم دیدگاه غربی در ارتباط با موضوع زن، خانواده و روابط زناشویی میان زن و مرد در جهت ارتباط آزاد بدون محدویت های ارزشی و خانوادگی است. همان دیدگاه غربی هم وقتی به پای خانواده و عمل می رسد برای خانواده ارزش و اعتباری قانونی قائل است و آن جا که زن و مرد به لحاظ روابط از هم می برند یا یکی می برد همین را قانونمند می کند.
اول زن و مرد از هم جدا می شوند و آن گاه است که از دید قانون مجازند تا هر کدام آزادانه به راه خود بروند. تا زمانی که چهارچوب خانواده را حفظ کرده اند به لحاظ قانونی مجاز به انجام ارتباط با زن یا مرد دیگری نیستند و این کار هم به لحاظ ارزش های اجتماعی، و هم به لحاظ قانون خلاف کار به حساب می آید و وقتی هم که خلاف قانون است رسانه هم در جهت خلاف قانون نبودن آن قدم برنمی دارند. (در همان چهارچوب قانونی خود را موظف به حفظ حرمت قانون می داند.)
جای این سوال است که نظام جمهوری اسلامی ایران که خود را حافظ منافع خانواده می داند. و ادعا می کند که خود را موظف می داند در جهت حفظ حریم و تقویت خانواده ، قانونمداری، عفت و ارزش های اخلاقی و بالاتر از همه این ها در جهت حفظ قانون خدا که عدالت است تلاش کند چه گونه است به طرح موضوع به این شکل اجازه می دهد؟ مردی به منشی خود که سن دختر او را دارد ارتباط عاشقانه برقرار می کند و این کار امر عادی جلوه می کند. تنها ندای مخالف مادر سنتگرای دختر است که از ترس حرف مردم می نالد و مخالف دیگر زن مرد است که از سر حسادت مخالف است. مرد بیچاره هم که زنی مریض دارد تا با هر کار غلط دیگری که می کند در این ارتباط محق جلوه داده شود. چینش به گونه ای است که همه در عادی نمودن است تا مانعی بر سر راه مسیری که آغاز شده است نیاید. (سریال طلسم شدگان)
در سریال های مختلفی که این کار وارده شده طرح موضوع جدای از مثبت یا منفی بودن شخصیتی که این کار را کرده امری است که عادی نشان داده شده بدون احساس لزوم به پرداختن به مسائل در ارتباط با آن. به گونه ای با این قضیه برخورد شده که گویی این امر امری طبیعی و نرمال است در کنار سایر مسائل زندگی که در جریان است. طرح موضوع بدون پرداختن به عواقب جنبی اثر و به خصوص نگاه ارزشی به آن کاری در جهت عادی کردن این موضوع است.
نکته قابل تامل اصلی در ارتباط با موضوع این است که جدای از این که تولیدکنندگان این آثار با چه دیدگاه و در دفاع از چه مسائلی به ترویج این کار می پردازند انتهای این خط باز است. می دانیم که در ارتباط با مسائلی که اسلام در باب آن ها نظر داده است آن چه حرف اول را می زند شرع است. اجازه اسلام بر تعدد زوجات از یک طرف و شرط هایی که بر آن نهاده از طرف دیگر و قانونمند کردن آن چه به جامعه مربوط است و بحث در زمینه روش ها و کاربردهای خود موضوعاتی هستند که در این باب جای کار و بحث های کارشناسی دارند که در محدوده این مقال جای آن ها نیست. ولی آن چه مهم می نماید و در ارتباط با این برنامه و برنامه های دیگری که باب این موضوع را باز کرده اند انتهای این مسیر است.
روشن است در نظامی که مدیران و مسئولان آن اسلامی می اندیشند و تعهد و دغدغه اسلامیت دارند (جدای از این که آن چه در این ارتباط در این جامعه جاری است تا چه حد اسلامی و تا چه حد به اسم اسلام و خلاف اسلام است) نمی توان مستقیم و واضح دیدگاه های غربی راه تبلیغ کرد و اشاعه داد. ولی می توان همین مسیر را مرحله بندی کرد. اولین قدم برای عادی کردن روابط میان زن و مرد در خارج از خانه استفاده از اسم اسلام است هر چند که آن دستورات و آن دیدگاه به آن گونه ای که در جریان است منطبق با اسلام نباشد.
روشن است مسیری که در ارتباط با خانواده و عادی نمودن روابط دلی و عاطفی میان زن و مرد در خارج از محیط خانه در پیش گرفته شده امروز از اسم ازدواج دوم و ازدواج موقت برای مجاز نشان دادن آن استفاده می شود ولی راهی نیست که در همین مرحله ختم شود. مرحله بعد برداشتن این دو اسم است در مسیر مجاز دانستن روابط میان زن و مرد در خارج از محدوده خانواده. شاید مرحله بعد از آن هم مرحله ای باشد که ازدواج و خانواده را مزاحمی بر سر راه آزادی های فردی به حساب آورد همان گونه که غرب در همین مسیر رفته و می رود. مراحل بعدی هم مسائل بعدی که کما بیش در بعضی از نمایش ها اشاره ای به آن ها می شود.
شاهد مثال این استدلال بر راهی که در پیش است روابطی است که در کل نمایش های رسانه ملی میان زنان و مردان در جریان است. در سریال "کمربندها را ببندیم" رابطه دو شخصیت اصلی دختر و پسر قبل از عقد با آن چه میان زن و شوهر در جریان است تفاوتی دارد؟ در این مجموعه که به دلیل طنز بودن قالب کار جوانان و نوجوانان را به عنوان مخاطب برای خود انتخاب کرده است در ارتباط با موضوع مطرح شده فوق چه نقشی را ایفا می کند؟ چه آموزشی به جوانان می دهد؟ به چه دیدگاهی دامن می زند و کدام حد و حصرها را می شکند؟
- رواج روابط میان دختر و پسر (و به دنبال آن زنان و مردان) خارج از محدوده خانواده
- کمرنگ کردن حرمت خانواده و روابط نزدیک عاطفی در محدوده خانواده و رواج آن در شکل و فرمی خارج از محدوده آن
در سریال های نمایشی با این که به ظاهر فرم پوشش حجاب اسلامی رعایت شده است، در شکستن حد و مرزهای روابط میان محرم و نامحرم که بخش عمده ای و بلکه روح موضوع حجاب است نقش موثر و مهمی داشته است. کار به همین جا خلاصه نمی شود هر برنامه یک قدم به پیش آمده و این مرزها را یک قدم عقب تر برده. در واقع این نقش و جایگاه زن است که در این برنامه ها به قهقرا می رود.
نقش اول زن در مجموعه نمایشی "کمربندها را ببندیم" دختری است که سال های ازدواج را پشت سر گذاشته و بی صبرانه و بی شکیب می خواهد ازدواج کند. خودش جفتش را انتخاب کرده و با هم رابطه نزدیک و عاطفی برقرار کرده اند. روابط این دو درست مثل زن و شوهرهایی است که سال ها با هم محرم بوده اند و همه پرده ها را با هم کنار گذاشته است. البته پر واضح است که رابطه زن و شوهر در نگاه صدا و سیما تا این حد تعریف شده است (به یکدیگر تماس بدنی نداشته باشند و حجاب ظاهر هم حفظ شود) رابطه این دو با رابطه زن و شوهرها در سریال های دیگر چه تفاوتی دارد؟
در برنامه های نمایشی قبلی حد این کار تا این جا بود که اگر دو نفر به ازدواج با هم علاقمند هم بودند پرده ها در میانشان برداشته نشده بود که در این برنامه این مرز را هم برداشته شده. درمجموعه این سریال این گونه نمایش داده شده که نه تنها پدر دختر کاملا از این ماجرا بی اطلاع است که مخالف هم هست و معلوم نیست این ارتباط نزدیک بین این دختر و پسر بر کدام اساس استوار است؟ این که نه عقد دائم است و نه عقد موقت.
زنان این سریال همانند سایر سریال های نمایشی نقششان در سطح است، حاشیه ای، کمرنگ، سطحی و بدتر از همه ابزاری. آنان هستند چون در جامعه هستند، ولی از شخصیت در آن ها خبری نیست. یک زن هم که به عنوان شخصیت اصلی پررنگ است و مدیریت را به عهده دارد حضور پررنگش همان است که کارگردان از او خواسته. او که با زنان دیگر تفاوت دارد باید باشد که آن چه را که از روابط مطرح شد بتواند به اجرا درآورد. به همین دلیل است که باز به اسم مدیریت کار، او مدیریت نقشه و هدف خود را که همان ازدواج با فرد مورد نظر است دنبال می کند.
زنان سریال را می توان گفت نمونه های سفاهت، بلاهت و حماقتند که جز ازدواج کردن چیز دیگری در فکر و ذهن آنان نمی گذرد. حتی زنانی که فرزندان بزرگ دارند حرف های جمعی شان گواه بر همین نوع نگاه به زنان است. سه دختر جوان کارمند در محل و جمعی از زنان میانسال همه عاری از رشد شخصیتی و ارزش وجودی و دارندگان صفت های غیر اخلاقی از غیبت کردن و تهمت زدن و دهن لقی (صفتی که در خود برنامه عنوان شد) و مسخره کردن و لودگی. موجود بی شعوری که نمی داند چه چیز را کجا بگوید. آن چنان در فکر مد و لباس و پی گرفتن اسم و رسم تلفن و حرف های بی فایده است که وجودش بی خاصیت است.
تکیه کلام و رفتارهای لوسی که هم از جوانان سر می زند و هم از میانسالان، نه تنها در شان یک زن نیست که در شان یک بزرگسال هم نیست. این تصویر تا چه حد برای جامعه ما آشنا است که یک پسر بزرگ از بی غذایی برای مادری که بی کار در خانه بوده نیمرو درست کند، لقمه بگیرد و ظرف ها را بشوید؟ آن مادر در خانه چه می کند؟ آیا زنان ما این گونه اند؟ این زنان از کجا آمده اند و برای چه در نمایش حضور دارند؟ مشکلات جامعه را مطرح می کنند یا راهی را نشان می دهند تا جامعه رو به آن سو برود؟
فکر و ذهن دختران برنامه را یافتن یک جنس مذکر برای خود و شوهر پر کرده است. دختران مجموعه جز این در سر ندارند و در این راه از هیچ کاری هم فرو گذار نیستند،. به همین دلیل است که مرتب مجبور است خود را عرضه کند و یا پای این خواسته بایستد به هر شکل که شده. از دروغ گفتن و کلک زدن به پدر (توسط زن نقش اول) تا عشوه و کرشمه رفتاری و کلامی (تلفنچی محل). این طور به نظر می رسد که فرم طنز بهانه ای شده تا هر چه بخواهند بگویند و به هر نوع نگاه که بخواهند دامن بزنند و هر مسخره بازی را به این اسم موجه جلوه دهند.
برای یافتن جایگاه زنان باید پرسید زنان چرا در نمایش ها حضور دارند ؟
در یک بررسی کلی جایگاه زنان درنمایش ها، این گونه دیده می شود که زنان هستند:
- تا کسی عاشق آن ها شده و از آن ها خواستگاری کند و در نهایت شوهر کنند. وسیله ای برای ارضاء نیازهای جنسی مردان باشند. (به تعبیری برای زنان زندگی ازدواج است و دیگر هیچ).
- تا در وقت لازم محبت و مهربانی کنند. (بیشتر در مقام مادر و خواهر)
- تا در بخش خدمات خانه کار کنند. (در مقام مادر و همسر)
- تا در وقت ضرورت گریه و زاری و شیون و یا داد و فریاد کنند.
- چون خانه بدون زن نمی شود.
- راه های تازه ای که باز شده زنان هستند تا وسیله ای برای ایجاد شرایط مسخره و مضحکه ایجاد شود. (بانویی دیگر)
- راه تازه دیگر زنان هستند تا جای غیبگوها و کف بین های سابق را بگیرند و آینده نگری کنند. (دیروز، امروز، فردا) و...
- در بعضی از تولیدات هستند تا صفات رذیله از جمله حسادت و غیبت و چشم و هم چشمی و ... صفات شیطانی را به نمایش بگذارند.
به این شکل با توجه به یک به یک سریال های نمایشی روشن تر می شود که حضور زنان در آن ها در شکل کاربرد ابزاری است. زنان هستند تا کاری انجام شود. به همین دلیل هم هست که آن ها هویت خاص و بارزی ندارند.
* خبر و گزارش های خبری
به طور کلی می توان گفت نیمی از مردم زنان هستند. آیا اخبار و گزارش های خبری لحاظ این نیمه را می کند؟ البته می توان گفت که جواب منفی این سوال برمی گردد به مسائل جاری کشور و دولت و مجلس و مدیریت ها و ...، که منبع خبری هستند. چون کارها در دست مردان است پس اخبار هم مردانه است. با این که پاسخ در مورد علت حضور بیشتر مردان در اخبار تا حدی می تواند همین باشد ولی باز اشکال اول به قوت خود باقی است. به این بیان که اشکال یک مرحله عقب تر می رود چرا که هنوز نیمی از انسان ها زنان هستند ولی اخبار و گزارش های خبری آن ها را پوشش نمی دهد. روشن است که با گذاشتن یک مجری یا یک خبرنگار زن این مشکل نیم از جمعیت حل نمی شود.
گذشته از آن نکته دیگر که ذکر آن می رود نیز قابل توجه است و آن هم نوع پوشش خبری به همان حداقل از بانوان است که در صحنه اجتماعی حضور دارند. در آن قسمت هم توجه و تمرکز از خانم های حاضر گرفته شود و تصاویر به گونه است که حضور خانم ها در کمتر از آن که هست نشان داده شود. گزارش ها و تصاویری که از مجلس، هثیت دولت و بازدیدهای خاص که هم زنان و هم مردان در آن شرکت دارند قابل تامل است. زنان (آن جا که افراد خاص در خبرند) فقط در نمای دور دیده می شوند. در بازدیدها آن جا که نمای بسته یا میانه به کار گرفته می شود فقط آقایان هستند که نشان دادن می شوند. چرخش و حرکت دوربین با این دو نما از آقایان شروع شده و به آقایان هم ختم می شود. باز خانم ها هستند که در نمای دور نشان داده می شوند.
وقتی شالوده نظام جمهوری بر این باور است که به امر و راهنمایی های حضرت امام و مقام معظم رهبری زنان در صحنه حضور دارشته باشند و دارند لازم است که صدا و سیمای نظام هم متناسب با همین فرامین حرکت کند. حضور زنان در نظام جمهوری اسلامی حضوری در محدوده فردیت و جنسیت نیست که نیاز به عدم حضور آنان و یا کمرنگ نشان دادن آن حضور باشد. حضور زنان به عنوان انسان های مسئول، متعهد و توانا است که خدمت خود را نه برای فرد بلکه برای ملت انجام می دهند. از همین رو لازم است برخورد خبری با حضور آنان نیز در خور شان آنان و شان نظام اسلامی باشد. روشن است که اسلامیت نظام را هم رهبریت نظام خط می دهد و نه سلیقه های شخصی.
* آگهی های تبلیغاتی:
در تبلیغ فروش برای یک پوشک ظاهرا یک خانه است متشکل از پدر، مادر و کودک. تبلیغ با تصویری که از خانه و خانواده ارائه می دهد در واقع تعریف خود را هم از خانه و خانواده القا می کند. دوربین نشان می دهد مردی که پدر است روی تخت با خیال راحت خوابیده و نریشن هم همین را می گوید که پدر راحت است چرا که آن پوشک مورد نظر را برای فرزند خریده. بعد کودک را در جای دیگر خانه که باید اتاق دیگر باشد نشان می دهد که کودک هم روی تخت خوابیده و راحت است چون آن پوشک را دارد. جای مادر کجاست؟ روی زمین و نه تخت. کجا؟ پای تخت بچه، درست مثل مستخدم بچه؟ آیا در خانه ها بناست جای مادرها این باشد؟ آیا این است معنای خانواده و این است جایگاه زن؟ جالب است که در کل گفتار، حرفی هم از مادر نیست. گویی آدم هم نیست. فقط آن گوشه هست چون وجود خارچی دارد. نمی شود خانه را بدون مادر نشان دهند. هر چه باشد مادری بوده که فرزندی به دنیا آمده. طرح وجودی مادر در همین حد است. هست چون کارهای بچه را هم می کند. این فقط یک مثال است و نمونه ای از حضور زنان در آگهی های تجارتی. در بسیاری از آگهی های تجارتی که زن در آن حضور دارد حضورش به همین گونه است.
در تبلیغ یک شوینده پدر از بیرون به خانه وارد می شود کودک را در آغوش می گیرد و پشتش را به مادر می کند و رو به دوربین می آید. تصویر پدر و فرزند شفاف می شود و تصویر پشت تار. این مادر است که در پشت تار و حاشیه ای تنها حضور دارد و می آید تا خودش را به این ها برساند. همان حضوری که از زن در خانه ها خواسته می شود. فقط او بوده تا بشوید و لباس بچه را تمیز نگاه دارد و پدر هم که آمد بچه را با لباس تمیز تحویل پدر دهد. می توان گفت تا این جای کار اشکالی ندارد، ولی به طور قطع آن جا که این مادر است که فراموش می شود اشکال کار است. این که پدر بچه را در آغوش می گیرد و پشت به مادر می کند و این مادر است که به حاشیه می رود نکته اصلی اشکال است. حضور رنان در آگهی های تجارتی حضوری است در حد استفاده ابزاری. زنان را در تصویر می آورند تا کار کردنشان را نشان دهند آن هم در بخش خدمات.
*برنامه های غیر نمایشی:
- میزگردها
- مستندها
- گزارش ها
- حضور کارشناسان و پاسخ به سوالات
...
ساختن برنامه مستند و تهیه گزارش ها... نیز به دیدگاه و طرز فکر تهیه کننده و مجری آن ارتباط مستقیم دارد. چه چیز انتخاب شود، از چه زاویه ای دیده شود و چه مسائل و مشکلاتی مطرح شده و یا پاسخ گفته شود. در ارتباط با این گونه برنامه ها اولین چیزی که به ذهن می آید این است که چون این ها مستند هستند پس عین واقعیت را نشان می دهند. این نکته صحیح است ولی حرف بر این است که کدام واقعیت نشان داده شود و کدام نشان داده نشود باز جای انتخاب دارد. کدام ها مطرح و کدام ها مطرح نمی شوند. از میان واقعیت ها هم می توان همه را نشان نداد. این همان چیزی است که برنامه های مستند گرفتارش هستند.
می توان گفت بخشی که در ارتباط با تعیین و تبیین جایگاه زن در مسیر صحیح و با اشکال کمتر حرکت کرده است همین بحث های کارشناسی، برنامه های مستند و میزگردها بوده است. دلیل آن هم واضح است. چرا که در این کار کمتر از هر کار دیگر عوامل میانی در میان هستند و همه قوت بحث به توانایی کارشناس و میهمان برنامه ارتباط دارد. کارشناسان حتی در بعضی موارد اشکال مجری را هم برطرف کرده و بحث را به وادی صحیح برمی گردانند.
- اجرای زنده (بخش مجری)
اجرای زنده می تواند همه قالب ها را در خود داشته باشد اعم از نمایش یا میزگرد یا گفتاره یک نفره مجری. آن جه در این بخش مورد نظر است گفتارهای مجری یا گفتگوهای خود مجریان و میهمانان است در برنامه زنده. در اجرای زنده شاید متنی هم از قبل تهیه و به مجری داده شده باشد ولی به هر حال وقتی پخش مستقیم است برنامه بر محوریت مجری است که در جریان است. طرز فکر، باورها، دیدگاه ها، عقاید و ایده آل های مجری است که به همراه جملاتی که از دهان او بیرون می آید و به همراه حرکات و رفتارها و لبخند و اشارات و ... او به بیننده القا می شود.
باور، اطلاعات و طرز فکر او نسبت به زنان چه گونه است و نقش و جایگاه زنان د ر دیدگاه او چیست؟
این همان است که از طریق او به عنوان سخن مستقیم و جدی و یا در قالب طنز و مسخره، و یا هر قالب دیگری به بیننده منتقل می شود. هر چه قالب جذاب تر باشد حرف را بیشتر به باور مخاطب القا می کند. یک مجری که مدام مادر زن را به مضحکه می گیرد و یا زنان را با باورها و ایده آل ها و منطبق با توقعات خودش توصیف می کند روشن است که چه فکری را اشاعه م یدهد. این که باورها و دیدگاه های او تا چه حد مبتنی بر حقیقت است حرف دیگری است ولی هر چه هست دیدگاه او همان است که در جامعه کار فرهنگ سازی می کند. این معیار کجا و توسط کدام جریان کارشناسانه تعیین شده است؟ از آن چه بر آنتن جاری است روشن است که مجریان برنامه های زنده تا آن جا که چهار چوب پخش به آن ها اجازه می دهد مبتنی بر عقاید خود و باورها و سلیقه های شخصی می گویند نه بر اساس استانداردهایی که به آن ها آموزش داده شده باشد.
تصاویری که برنامه ها در ارتباط با زن می دهد در این محورها مشترک است:
در کلیه فرم های برنامه سازی و تولیدات که برشمرده شد (غیر از میزگردها و برنامه های مستند کارشناسی) می توان گفت که تصاویر ارائه شده از زنان در آن ها در عین اختلافاتی که با خود دارند در محورهایی مشترک هستند. این محورها را به ترتیب اهمیت می توان این گونه برشمرد:
- استفاده ابزاری از زن
- حضور حاشیه ای زن
- محدود کردن حضور زنان در بعضی از وادی ها و راه ندادن آن ها به وادهی های دیگر
- کار زنان در بخش خدمات
- (برای زنان) زندگی ازدواج است و دیگر هیچ (وسیله ای برای ارضای نیازهای جنسی مردان)
- زنان وسیله ای برای ایجاد فضای مضحکه (وادی جدیدی که اخیرا اضافه شده)
غرب و تولیدات فرهنگی غربی محکوم و مترود است که از زنان استفاده ابزاری می کند. این روند هم در جامعه غربی نمودار است و هم در تولیدات فرهنگی هنری. این نکته واقعیتی است که نمی توان آن را کتمان کرد چرا که فرهنگ و عمیق تر از آن مذهب غربی (یهودیت و مسیحیت بر اساس کتاب های موجود) زن را در مقامی پایین تر از شان انسان نشانده است. آن جا است که تعیین می شود حضور او حضوری در حد ابزار است.
در این میان جنسیت او و بهره جنسی که از زن برده می شود و خدماتی که زن می دهد درباره او حرف اول را می زند. بر همین اساس فرهنگی و پیشینه فرهنگی اجتماعی که در ادبیات کهن و ادبیات عامیانه مشهود است زنان در تولیدات هنری، تلویزیونی، سینمایی، تبلیغاتی، و... امروز غربی نیز همین جایگاه را دارند. دریافتن اشکالات فرهنگ غربی در ارتباط با زنان به این معنا نیست که دیگران (جوامع غیر جوامع غربی) استفاده ابزاری از زنان نمی کنند و زنان را کمرنگ تر یا به نحو دیگر در همین جایگاه نمی نشانند.
باید دید نقش و چایگاه و کاربرد زنان در دیدگاه ها و در تولیدات چیست تا بتوان گفت که وسیله انجام چه کاری قرار گرفته اند و جایگاه انسانی آن ها تا چه حفظ شده است. اگر در جایگاه انسانی که شایسته انسان است قرار نگرفته اند برای انجام چه منظوری حضور داشته اند؟ همان کاربرد نشان می دهد که کار برد آن ها ابزاری بوده است در همان راستا. این که به عنوان چه ابزاری به کار گرفته شده اند خود موضوعی است که باید دیده شود. انتخاب افراد به دلیل داشتن چهره و اندام چذاب و زیبا خود به نوعی نشان از همان دیدگاه دارد ولی در جامعه اسلامی حجاب بانوان دست آنان را که بخواهند از زنان در این وادی سو استفاده کنند بسته و آن حضور را به ظاهر کمرنگ تر کرده است، ولی وادی های دیگر چه؟
در مورد یک فیلم یا یک سریال اگر سوال شود این زن برای چه در این برنامه حضور دارد جواب چه خواهد بود؟ جواب همان است که نشان می دهد آیا زنان به عنوان یک انسان آن چنان که شان آنان است در برنامه بوده اند یا به دلایل دیگر. اولین پاسخ این است که زنان در برنامه هستند چون وجود دارند. یک موجودی که زندگی می کند، هر خانه یک زن دارد یک مرد، خواهران و برادران، مادران و پدران، پس به همین دلیل زنان هم به تصویر کشیده شده اند مطابق با واقعیت. از این جواب که بالاتر برویم می رسد به نقش و جایگاه زنان.
زنی هست چون چهره زیبا و جذاب دارد و هست تا مردی عاشق او شود و بخواهد با او ازدواج کند. هست تا وقتی لازم است زار بزند و گریه کند و چیع داد راه بیندازد. هست تا در آشپزخانه بپزد و بشوید و چایی بیاورد. (متاسفانه در بعضی از تولیدات که خواسته اند غیر این را هم نشان دهند به تصویرهای مسخره تر و توهین آمیزتر از زنان رسیده اند. به تصویر مردی که خسته از کار بیرون به خانه می آید و وقت ظرف شستن او می رسد درحالی که زنش از صبح در خانه بی کار بوده است –چون بچه هم که در برنامه ها نیست پس بی کاری زنان بیشتر خود را نشان می دهد- مردان کارهای خانه می کنند با تصویرهایی مسخره و نچسب که مورد مسخره خود شخصیت های برنامه هم قرار می گیرد.)
بحث بر سر جایگاه انسانی زنان است مثل مردان. بحث نوشتار بر این نیست که مردان انسان ترند و نگارنده می خواهد که زنان هم به پای مردان برسند. بحث بر این است که انسان چه گونه نشان داده می شود؟ چه نمودها و چه معیارهایی انسان را انسان می کند؟ همان ها است که لازم است در ارتباط با زنان هم مثل مردان به تصویر کشیده شود تا زنان هم مثل یک انسان نشان داده شوند نه این که همچون یک وسیله مورد استفاده قرار گیرند. زنان در نمایش ها باشند همان گونه که د رجامعه هستند، از زن و مرد همه جور انسان، با همه جور شخصیت. نه این که به رده بالای به کار بردن تفکر و تعقل و تصمیم گیری که نشان انسان بودن است می رسد زنان حذف شوند.
آن چه انسان را در جایگاه انسان نشان می دهد کار بردن عقل و گرفتن تصمیم است. مقابل شدن با مشکل، پیدا کردن راه حل و مقابله با آن است. در سریال های نمایشی جای این نقش در ارتباط با زنان خالی است. نه تنها در اصل نمایش و نقش هایی که دارند این گونه است که دیدگاه نسبت به زنان در جزئیات برنامه ها هم خود را نشان می دهد. در تیتراژ برنامه "بانکی ها" پشت سر مردان بازیگر تصویر یک هزار تومانی است و پشت سر زنان تصویر یک پانصد تومانی.
زمان پخش برنامه هایی که مخصوص خانواده ها ساخته می شود
خانواده چیست؟ خانواده دو ستون دارد که یکی زن است و دیگری مرد و بعد فرزندان. به لحاظ بعد اجتماعی سلامت و سعادت خانواده در گروه روابط صحیح و سالمی است که بین زن و مرد برقرار می گردد. از طرف دیگر خانواده مشوش نامتعادل که تنش و پرخاش آرامش آن را بر هم زده حاصل روابط ناصحیح و نا سالمی است که بین آن دو برقرار است، اصلاح و راه حل آن هم به دست آن دو انجام می شود.
به طور کلی و در یک دید عمومی قرار بر این است که مردها روزها از خانه بیرون بروند تا کار کنند و مخارج خانه را به دست بیاورند. موارد استثنا مورد نظر نیستند. چه گونه است که برنامه هایی که خاص خانواده است در ساعت هایی پخش می شود که مردان در خانه نیستند. قاعدتا این برنامه ها بخش ها و مطالبی را در خود دارند که به روابط صحیح زوجین در خانه می پردازند. آیا این برنامه ها همه این حرف ها را برای خانم ها دارند؟ به خصوص اگر سفارش های اخلاقی برای مخاطبین خود داشته باشند؟
در برنامه های خانواده کارشناس برنامه از روابط صحیح بین فردی که موضوع خانواده است می گوید. مثلا می گوید که قدر زنانتان را بدانید. به آن ها احترام بگذارید. به همه اعضای خانواده می گوید که در انجام کارهای شخصی و مسولیت های خانه مشارکت داشته باشید ... این ها وقتی گفته می شود که اعضای خانواده در بیرون از خانه هستند و به خصوص مردان که مخاطب اصلی این گفتارها، نیستند که بشنوند. خانم خانه می شنود. توقعش با این گفتارها تنظیم می شود. او می آموزد که چه گونه همسر خوب و همراهی باشد ولی مرد او از شنیدن این آموزش ها محروم است. بعد زن تلاش در انتقال آموزه ها دارد که کشمکش در خانه بالا می گیرد. در این میان برنامه است که همچون زنان مظلوم واقع می شود چرا که اصل اعتراض در سیستم به این می شود که از حقوق و احترام زنان گفتن باعث ایجاد کشمکش در خانه ها شده است.
نواقص و کمبودها:
در این بخش مباحث مورد نظر تحت این عناوین مورد توجه قرار گرفته اند:
1- زنان در محدوده واقعیت ها محصور مانده اند، آن هم بخشی از واقعیت و نه همه آن.
تصویرهایی که از انسان ها از رسانه ارائه می شوند در مجموع کار، چه خصوصیاتی باید داشته باشند؟ این انسان ها خواسته یا ناخواسته در فرآیند کلی کار، الگو می شوند و در این فرآیند داستان ماجرا هم پیام خود را می رساند.
وقتی نمایش یک زن را ... می بیند و تعریف می کند اگر در مقابل این سوال قرار بگیرد که چرا زنان این گونه معرفی شده اند؟ قطعا پاسخ خواهد داد که این گونه زنان هم در جامعه هستند. این نوشتار به دنبال این نیست که بگوید این پاسخ صحیح است یا خیر، ولی این پاسخ کافی نیست. زنان دیگر هم هستند که دارای فضایل و کمالات انسانی و شخصتی های گرانسنگ هستند، آن ها کجای کدام نمایش حضور یافته اند؟
هر چه باشد آن پاسخ برای فرار از رو به رو شدن به این نکته است که این تصاویر ارائه شده در نمایش ها با مخاطب، با جامعه و با فرهنگ جامعه چه می کنند؟ بی شک یک هنرمند یک گزارشگر نیست که همان چیزی را که در جامعه هست و یا اتفاقی را که افتاده بی کم و کاست منعکس کند. هنرمند در نقش یک راهنما شخصیت و داستان خلق می کند تا آن چه را که دریافت کرده به مخاطبین برساند.
هنر و هنرمند از طرفی موظف به طرح مسائل و مشکلات است و باز کردن راه حل برای آن ها. از طرف دیگر قرار نیست در محدوده واقعیت جامعه (آن هم بخشی از واقعیت ها و بخشی از جامعه) بماند و فقط آن ها را بگوید. انعکاس واقعیت ها و رویدادها کار خبر و گزارش های خبری است. تولید هنری متعهد راه رشد و کمال و ارتقاء را نشان می دهد. کار هنری پایبند به تعهد انسانی، شاید ریشه در زمین داشته باشد ولی نگاهش رو به آسمان است. از این زاویه که نگاه شود هنرمندان و دست اندرکاران ساخت تولیدات هنری نمی توانند در محدوده واقعیت عام و عمومی بمانند.
در ارتباط با تصاویری که از زنان در نمایش ها ارائه می شود باید کاری آماری کرد تا روشن شود چند در صد از یک نمایش زنان سطحی، کلیشه ای، پر حرف، نادان و احمق، یک دنده، لجوج، کج اندیش، بی خاصیت، فضول، خبرچین، حسود، منفعل، فاقد قدرت اراده و اندیشه و ... هستند. زنانی که از به کار بردن عقل و گرفتن تصمیم ناتوانند. زنانی که حسادت، تجمل پرستی، چشم و هم چشمی انگیزه حرکت هایشان است.
زنان رشد نیافته ای که توان درک مطالب را ندارند. زنانی که از تفکر در مقابل درک مشکل و راه یافتن به حل مشکل ناتوانند و این مردان هستند که می آیند و راه به جایی می برند. زنانی که چون درک و فهم درست و همه جانبه از مسائل ندارند اگر هم تصمیمی بگیرند و کاری کنند دردسرند یا دردسر ساز. بالاترین مقامی که یک زن توانسته است بیابد در حد یک مشاور بوده و در همان حد بوده که یک ایده بدهد که کارساز یاشد. حضور مثبتش در حد حاشیه نشینی است که می توانسته با همین جا خودش را بالا بکشد.
تنها حضور پررنگ مثبت زنان در مجموعه های نمایشی مادران ایثارگر باگذشت مهربان هستند. می توان گفت که این حضور را هم دست اندکاران تولید نیستند که با هنرمندی خلق کرده اند بلکه خود مادران هستند که این حضور پررنگ را در برنامه گنجانده اند. نکته اساسی در این ارتباط این است که در واقعیت تنها نقش مانا و ارزشمند زنان در این مقام خلاصه نمی شود که تولیدات هنری در این محدوده محصور شده اند.
2- کمبودها (وادی هایی که باید به آن ها پرداخته شود و جای آن خالی است)
انسان های جامعه و از آن جمله زنان مشکلات و مسائل خاص خود را دارند. مسائلی که رسانه ملی موظف به طرح آن ها و کمک به حل آن ها است از طریق آموزش های عمومی و یا ارائه راه کارها. هزاران سوال، مسئله، مشکل و ... در ارتباط با وضع موجود زنان و موقعیت آنان می توان مطرح کرد و با این که واقعیت موجود هستند ولی رسانه ملی در مقابل آن ها سکوت را انتخاب کرده. این ها واقعیت هایی هستند که جایشان در رسانه از طرح موضوع و کمک به حل مشکل خالی است.
از طرف دیگر فرازهای مثبتی از واقعیت زندگی زنان که بر مشکل فائق آمده اند و راه را یافته و پیموده اند نیز واقعیت موجود است که باز رسانه در ارائه آن ها کاستی دارد. به عنوان مثال پرسیده می شود آیا این واقعیت از وجود زنان که آنان را می توان پشتوانه محکمی در دفاع مقدس و دیواره استقامت پشت نیروهای رزمنده دانست، در سیما نشان داده شده است؟
سیمایی که از زنان در ارتباط بااین موضوع نشان داده شده کدام است؟ یا کمک های خدماتی آن ها است و یا اشک و آه و گریستن، در حالی که حضور زنان و اثر وجودی آنان در ارتباط با دفاع مقدس نه فقط بسیار بالاتر و والاتر از این بوده بلکه نقش تعیین کننده داشته. این تصویر از طریق رسانه ملی نشان داده شده است؟ همین طور زنانی که می توانند در رشادت، کمال، استقامت، ایمان و خودباوری و توانایی هایشان در زمینه های مختلف برای جوانان به عنوان الگو معرفی شوند. آیا این الگوها به اندازه ای که نشان دهنده راه باشند ارائه شده اند؟
به این منظور که هم بتوان همه زوایا را مورد بررسی قرار داد و هم بتوان مباحث طرح شده را به نتیجه رساند لازم است هم به خود تولیدات توجه داشت و هم به زمان پخش برنامه هایی که مخصوص خانواده است. از طرف دیگر یک برنامه ریزی زمانی کامل و موفق است که به همه زوایای لازم پرداخته باشد و به کلیه مسائل مربوط به موضوع مورد بحث، پرداخته باشد. از این رو نمی توان به طرح هایی که برای تولید به صدا و سیما پیشنهاد می شوند بسنده کرد. بلکه ضروری است که خود مدیران و برنامه ریزان به ارائه طرح و اقدام در جهت تولید در زمینه هایی هستند که طرح مروبط به آن ها از طرف طراحات ارائه نمی شود.
سو‌استفاده از نام و حقوق زنان:
حقوق زنان و بحث های مربوط به آنان به منزله چاهی شده است که از آن آبی در نمی آید ولی برای خیلی ها نان دارد. (در نامه ای که برای ریاست سازمان صدا و سیما بعد از پخش سریال "بانویی دیگر" ارسال شد این نکته قید شد)
نکته قابل توجه دیگری که قابل ذکر است سوء استفاده از نام زنان است. بعضی از برنامه ها نام زنان را یدک دارد ولی در بطن خود برنامه ای عمومی است که فقط در نام به زنان آزین بسته شده. با توجه به امکانات محدودی که به برنامه های خاص زنان داده می شود لازم است برنامه هایی که به نام زنان بودجه می گیرند حول محورها و موضوعاتی کار کنند که آن محورها و مضوعات را در برنامه های دیگر نمی توان یافت. ولی برنامه ای که به نام بانوان روی آنتن می رود ولی به مسائل عمومی می پردازد و در توضیحات مختصری اشاره می کنند که لازم است تا زنان با این موضوعات آشنا باشند نمی تواند خیال خود را آسوده کند. مگر زنان که بیننده سیما هستند برنامه های دیگر را نمی بینند؟ قطعا آن اطلاعات لازم را از همان برنامه می گیرند. آوردن پسوند یا پیسوند اسم بانوان یا زن یا خانواده برنامه را حول محور مسائل بانوان نمی کند. برنامه هایی که بناست در ارتباط با مسائل بانوان باشند لازم است که مسائلی را طرح کنند که در برنامه های عمومی دیگر یا برنامه ها تحت عنوان های دیگر به آن ها پرداخته نمی شود.
comic.karemard.jpg
مسائل و مشکلات زنان و رسانه ملی:
رسانه ملی می تواند استانداردها را تعریف کند و افراد را به تعریف های واحد و رفتارهای صحیح رهنمون شود. از این لحاظ دو نکته قابل توجه است:
آیا مشکلات زنان و ارائه راه حل برای آن ها از طریق رسانه به حد کافی پوشش داده شده؟ جواب منفی است و در یک نگاه کلی باید گفت که متاسفانه رسانه از مشکلات زنان دور بوده است و در واقع خود را به ندیدن زده. همین که مشکلات در جای خود مانده اند و در زندگی های خانوادگی خود را نشان می دهند گواه بر این گفته می باشند. شاید چند برنامه کوتاه یا چند میزگرد یا ... در این باب داشته ولی نسبت به توانایی ها و برد کاری خود حرکت این رسانه ناچیز بوده است.
نکته دیگر درجا زدن در واقعیت بوده (اگر این ادعا که زنان این گونه اند که این گونه در نمایش ها نشان داده شده اند صحیح و منطبق با حقیقت باشد). تصویرهایی که از زنان ارائه شده در حد پایین، غیر هنرمندانه، سطحی، تیپیکال و کلیشه ای، و ... درجا زده است. در این وادی باید توجه شود که اگر بناست فقط واقعیت نشان داده شود چرا زنان برومند، مدیر، مدبر، کاردان، حکیم، باگذشت... که در جامعه ما کم هم نیستند به عنوان زن ها ی واقعی نشان داده نمی شوند و جای آن ها در برنامه ها خالی است؟ از طرف دیگر چرا هنرمندان این رسانه در واقعیت درجا زده اند و از خلق شخصیت های قوی با هویت مستقل ناتوانند.
این نواقص و کمبودها فقط به طرح مسائل و مشکلات زنان خلاصه نمی شوند. اگر بنا بشود بعضی از کمبودهای تولیدات فرهنگی به ترتیب اولیت برشمرده شوند عبارت می شوند از:
- طرح مسائل و مشکلات و ارائه پاسخ های صحیح و راه حل ها
- تعلیم و تربیت افراد و جامعه در شناخت بانوان از خود و شناخت دیگران از زنان در جامعه اسلامی
- شکل دادن طرز فکرها، باورها و توقعات در ارتباط با زنان متناسب با جامعه اسلامی
- تعلیم و تربیت افراد و جامعه در شناخت بانوان و برقراری ارتباط صحیح با آن ها
- تعلیم و تربیت افراد و جامعه در شناخت خانواده و جایگاه صحیح زنان در آن ها
- سلامت بانوان (اعم از جسمی، روانی، فکری، احساسی، روابطی، ...) هم شناخت افراد و جامعه از آن، و هم راهیابی و تشویق و تبلیغ راه ها و ابزارهای کاربردی در این زمینه
- ساختن و ارائه الگوهای کارآمد و شایسته
....
سخن پایانی:
در ارتباط با نقش و جایگاه زنان در تولیدات سیما می توان گفت که دو دیدگاه است که به همراه تولیدات خود را نشان می دهند:
الف) دیدگاهی که وامدار آداب، رسوم، سنت ها، باورها و توقعاتی است که در گذشته جاری بود و فرهنگ جاری را شکل داده و بر قوانین و نرم ها تاثیر خود را گذاشته است. نکته اصلی در این ارتباط این است که اگر جامعه می خواست در آن دیدگاه ها بماند در مسیر انقلاب اسلامی قرار نمی گیرد. جامعه انقلابی اسلامی ایران اعم از زنان و مردان می خواسته اند و می خواهند که آن چه در جامعه به جریان در می آید دیدگاه های اسلامی باشد. اگر آن چه از گذشته آمده و جزء فرهنگ این سرزمین شده اسلامی است همان است که می خواهند آن را حفظ کنند. از طرف دیگر اگر باوری، دیدگاهی، سنتی، و یا هر ارزش یا ضد ارزش دیگری که در این فرهنگ ثبت شده ولی ارتباطی با اسلام ندارد و یا نقطه مقابل اسلام است همان که با طاغوت سیاسی درافتاد با بت های فرهنگی هم مبارزه می کند.
ب) دیدگاهی که برگرفته از فرهنگ و باورهای غربی است و باز هم ارتباطی نه با باورهای ملی ما دارد و نه با مذهب ما. این نوع دیدگاه در همه جا خودش را نشان می دهد. این نوع نگاه، مخصوص یک موضوع خاص یا طرح مسئله ای خاص نیست. در جمله جمله و بند بند و جزء جزء کار خود را نشان می دهد. از ارائه راه حل در مقابل یک مشکل یا ... در بسیاری از تولیدات نمایشی نوع نگاه دیدگاه فرهنگ غرب است که شخصیت ها را شکل می دهد و آن ها را معرفی می کند.
آن چه مهم است مسیری که جمهوری انقلابی اسلامی بنا داشته و دارد که در آن گام بردارد و افراد و جامعه خود را بر اساس آن فرم دهد نه قرار است که دیدگاه اول را حفظ کند و نه می خواهد که بر اساس نوع دیدگاه دوم شکل بگیرد. همان طور که خود انقلاب اسلامی ایران راه نرفته بوده است که به برکت رهبری امام این انقلاب و رهبری معظم انقلاب راه خود را یافته و جلو رفته در ارتباط با موضوع زنان هم لازم است که در همین مسیر حرکت کند.
کاری که رسانه موظف به انجام آن است تربیت افراد و جامعه است به راه کمال. تولیدات هنری و رسانه ها با آن چه به مردم ارائه می کنند دیدگاه ها، توقعات، ارزش ها و ضد ارزش ها، ایده آل ها و آرمان ها را شکل می دهند. الگو سازی می کنند. توانایی ها را می نمایند و یا نادیده می انگارند. اندیشه را می سازند و الگوهای عملی در آن مسیر ارائه می دهند.
هنرمندان موظف به خلق و ارائه الگوهای برتر و جلوتر از واقعیت عمومی هستند، علاوه این که جامعه ما در این حد هم خلاصه نمی شود. این حرف درست است که می توان آن گونه زنان را که در برنامه های رسانه دیده می شود در جامعه دید ولی درست تر این است که غیر آن گونه که در نمایش ها دیده می شوند هم در جامعه حضور دارند و آن ها را هم می توان دید. به اضافه این که اگر هم دیده نمی شدند وظیفه هنرمند نشان دادن الگوهایی است که ارزش الگو شدن دارند. با توجه به این که در این زمینه جامعه ما چندان فقیر هم نیست.
این جامعه در جریان انقلاب بانوانی به خود دیده که بسیار از الگوهایی که در برنامه های رسانه ملی نمونه های آن ها ارائه می شوند جلوتر بوده و هستند. گواه بر این ادعا هم خود انقلاب است و مسیری که جامعه ما در این سال ها طی کرده است. اگر جامعه ما زنان برجسته و وارسته نداشت و سرشار از بانوانی نبود که به خودباوری رسیده اند این جریان افتخار آمیز که نامش انقلاب اسلامی است خلق نمی شد. زنانی که در عین خصوصیات زن بودن خود حافظ ارزش های انسانی خود هستند. چه گونه است که تصویر زنان در صدا و سیما هم از زنان جامعه ما عقب تر است و هم از ذکر مشکلات و ارائه راه حل مشکلات آن ها ناتوان؟
در پایان می توان گقت نهادهایی که وظیفه برنامه ریزی و مدیریت فرهنگی را بر عهده دارند می توانند در جهت تعیین و تبیین نقش و جایگاه زنان متناسب با نظام اسلامی قدم های اساسی و مهم بردارند. این قدم ها را به طور کلی می توان این گونه برشمرد:
تلاش در جهت دست یابی به تعریف ها و تبیین صحیح و همه جانبه از نقش و جایگاه زنان در نظام اسلامی. اعم از این که زن به عنوان یک فرد، یک عضو از خانواده و یک عضو از جامعه دیده شود.
ارائه آن تعاریف به جامعه در قالب ها و از بسترهای مختلف. انجام پژوهش ها، همایش ها، برگزاری مسابقات سراسری، برگزاری میزگردها، تولید ات مستند، ساختن فیلم، سریال های نمایشی، پرداختن به الگوهای مختلف ... می توانند از جمله این قالب ها باشند. هر ابزاری که با فکر و ذهن مخاطب کار دارد و نقش تعلیمی تربیتی را ایفا می کند می تواند ابزار این انتقال پیام باشد اعم از کتاب های درسی آموزش و پرورش و آموزگاران تا رسانه های الکترونیکی مثل رادیو و تلویزیون و سایت های مختلف اینترنتی.
شناخت مسائل و مشکلات زنان در جامعه امروزی و تلاش در جهت کمک به حل آن ها.
بررسی تولیدات فرهنگی- هنری که به جامعه اراته می شوند اعم از تولیدات ادبی، هنری، فیلم، تولیدات رسانه ملی، مطبوعات، آگهی های تجارتی، کتاب های تحقیقی ... و تحلیل نقش و جایگاه زنان در آن ها و مقایسه تعاریف داده شده با جایگاه انسانی اسلامی زنان. اگر این مهم انجام نشود همچنان خوراک هایی که یا مبتنی بر عقاید باطل آبا و اجدادی هستند و یا ساخته و پرداخته نظام مردسالار سرمایه سالار همچنان رشد کرده و فکر و ذهن جامعه، زنان و جوانان را در دست خواهند داشت.
لینک بازنشر مقاله در باشگاه اندیشه
منبع: ماهنامه / پیام زن / 1384 / شماره 158، اردیبهشت 1384/2/00

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/66880/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

اختلال وسواس جبری چیست؟

استرس در دختران نوجوان

ویژگی های افراد خجالتی و چگونگی ترک خجالت

5 راهکار برای تقویت حافظه

افسردگی چیست؟

چگونه نه بگوییم؟

نوروسایکولوژی کیست؟

4 دمنوش گیاهی برای آرامش اعصاب

اختلال وحشت خواب: تعریف، علل، علائم و درمان

بحران سی سالگی

10 راهکار عملی برای کنترل خشم

گوش دادن فعال چیست و چه مزایایی دارد؟

اختلال مبدل پوشی

خشونت خانگی چیست و انواع آن کدامند؟

تاثیر گرما بر خلق و خو و پرخاشگری

با مزاحمت خیابانی چگونه برخورد کنیم؟

علت ایجاد حس تنفر از فرزند

تابو چیست؟ اهداف تابو کدامند؟

عقده ادیپ چیست؟ انواع و راه های درمان عقده ادیپ

سوگیری شناختی چیست و چه مسائلی باعث سوگیری می‌شوند؟

چطور با یک فرد معلول رفتار کنیم؟

بیش فعالی چیست ؟ علائم ، دلایل و درمان آن کدامند؟

عقدهٔ الکترا چیست و چگونه حل می شود؟

راه های تقویت بهره ی هوشی

قانون باور چیست و آیا می توان آن را تغییر داد؟

سندروم دیوژن چیست و چگونه درمان می شود؟

اختلال حافظه تکرار پنداری

تکنیک ای اف تی چیست و مراحل آن کدامند؟

سندرم استکهلم چیست و چگونه درمان می شود؟

توهم کوتارد چیست و علائم و درمان آن چه چیزی است؟

علائم و روش های درمان سندروم استندال یا سندرم فلورانس

ضد افسردگی های سه حلقه ای

توهم کاپگراس چیست؟

سایکومتریست چگونه کار می کند؟

رفتار تکانشی چیست و چگونه درمان می شود؟

فروپاشی عصبی چیست و چه علائمی دارد؟

اختلال دیس تایمی یا افسرده خویی چیست ؟ علل ، علائم و درمان آن

با بیمار در حال مرگ چگونه باید رفتار کرد؟

درباره اتانازی چه می دانید؟

آزار و اذیت خیابانی چیست و چگونه با آن رفتار کنیم؟

توهم فرگولی چیست؟ علل و درمان آن

فردگرایی چیست و شیوع فردگرایی در میان افراد جامعه

افسردگی غیر معمول یا آتیپیک

سندروم بیت المقدس چیست؟

آشنایی با خصوصیات زنانی که تیپ شخصیت مردانه دارند

آدم های پرتوقع چه ویژگیهایی دارند و چگونه باید با آن‌ها رفتار کرد؟

اختلال افسردگی اساسی چیست؟ دلایل و درمان آن

بیماری وسواس فکری OCD

بی اشتهایی عصبی چیست و چگونه درمان می شود؟

چگونه به شخصی بگویید که بوی بد دهان یا بدن دارند