اشعار شهادت امام باقر (علیه السلام) فرهنگی هنری بزرگنمايي: آریا بانو - شهادت امام محمدباقر در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى اتفاق افتاد. شعرهای سروده شده به مناسبت شهادت امام محمد باقر نشان از ارادت شاعران شیعه و نشان اندوه و ماتم شیعه برای از دست دادن این امام همام دارد. در مطلب حاضر انواع قالبهای شعری مثنوی، قصیده و دیگر اشعار شهادت امام باقر گردآوری شده است. امام محمد باقر (علیه السلام) امام پنجم شیعیان تاریخ شهادت امام محمد باقر (ع) هفتم ذیحجه سال 114 هجرى است. آن حضرت در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و از دنیا رفت. مجموعه زیبایی از شعر شهادت امام محمد باقر (ع) را در ادامه مطلب بخوانید. چنانچه مطالعه قسمتی خاص مد نظر شماست، با انتخاب عناوین ارائه شده به موضوع دلخواه خود برسید: قصیده شهادت امام باقر (ع) مثنوی شهادت امام باقر (ع) ترکیببند شهادت امام باقر (ع) چهارپاره شهادت امام باقر (ع) شعر کوتاه شهادت امام باقر (ع) نوحه شهادت امام باقر (ع) زمینه شهادت امام باقر (ع) قصیده شهادت امام باقر (ع) ای شیعهی ثانی عشر حضرت باقر دین زنده شده از هنر حضرت باقر بخشید به اسلام مبین گرمی و رونق گنجینه غرقِ گهرِ حضرت باقر تا روز قیامت همه، چون آینه ماتاند از دانش و علم و هنر حضرت باقر زینت ده توحید پرستان جهان است گلزار گل و بارور حضرت باقر قدسی نفسان حرم قدس ندیدند جز نور خدا در نظر حضرت باقر مرغان دعا تا حرم دوست رسیدند درسجدهی شام وسحر حضرت باقر جابر چه صمیمانه ز درگاه پیمبر آورده سلامی به بر حضرت باقر از فتنه بپرهیز که این بارگران است باری که کند خم کمر حضرت باقر عمری ز غم کرب و بلا خون جگر خورد قربان دل و چشم تر حضرت باقر پیوسته غم فاطمه و غربت حیدر آتش زده بر بال و پر حضرت باقر زهر ستم و کینه بیداد چه کرده است با جان و دل و با جگر حضرت باقر افسوس که در سوک نشسته است مدینه زین داغ گران با پسر حضرت باقر دادند مرا کوثر توفیق «وفائی»تا آن که شوم نوحه گر حضرت باقر سیدهاشم وفایی ☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆ والا بود مقام تو یا باقرالعلوم جانم فداى نام تو یا باقرالعلوم اى پنجمین امام که چشم خواص است دائم به لطف عام تو یا باقرالعلوم باشد اساس دین نبى حب آل او خود این بود کلام تو یا باقرالعلوم از انقلاب علمیت اسلام زنده شد نازم بر آن قیام تو یا باقرالعلوم شیرین بود کلام تو هر چند از ستم گردیده تلخ کام تو یا باقرالعلوم سوزانده است جان هشام پلید را آن آتشین پیام تو یا باقرالعلوم گیرد ولى عصر به گاه ظهور خویش از دشمن انتقام تو یا باقرالعلوم همچون حسین سرور آزادگان بود آزادگى مرام تو یا باقرالعلوم اى خسرو دیار ولا (حافظى) ز جان شد کمترین غلام تو یا باقرالعلوم محسن حافظى ☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆ زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشبهمه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشبامام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشبیتیم و نوحه گر گردید اکنون حضرت صادقبه بر او را ز مرگ باب، زانوی غم است امشبولی راحت شد از رنج و مشقت حضرت باقربه جنّت میهمان نزد رسول اکرم است امشببه روی زین چو بنشستی ز دل نالید یا جدابه فریادم برس مسموم جانم از سَم است امشبعزیزانش چو بلبل زین مصیبت وا ابا گویانبه اندوه و غم و محنت سراسر عالم است امشبهر آنچه اشک ریزی این زمان از دیدگان «تابع»ز بهر حجت حق گر چه خون باری، کم است امشب محمدعلی تابع مثنوی شهادت امام باقر (ع) من پنجمین ولی خداوند قادرمهمنام مصطفی و ملقب به باقرمگنجینهی علوم الهی است سینه اماز نسل سفره دار کریم مدینه اممشهور شهرم و کرم ابراز میکنمبا یک نظر ز کار گره باز میکنمقبل از تهجد شب آن عشق بازی امشهر مدینه شاهد سائل نوازی امهمیان به دوش کوچه ام و ذره پرورمناز گدای شهر به یک غمزه میخرمبانی روضههای غروب منا منمپرچم به دوش ماتم کرببلا منممن شاهد مصیبت عظمای عالمممن شاهد غریبی آقای عالممسجاد زاده ام پسر مرد گریهاممن آشنای غربت هم درد گریهامبا چشم خویش واقعهای دیدهام عجیباحرام بسته، قافلهای دیدهام غریببا حاجیان فاطمه تا همسفر شدماز سرّ عشق بازی حق با خبر شدمآنان به کوی نسل الهی قدم زدندزیباترین منای خدا را رقم زدنددیدم که آب تحفهی نایاب میشودکودک چگونه تشنه و بی تاب میشوددیدم چگونه جسم جوان خرد میشودشخصیت امام زمان خرد میشوددور امام نیزه و شمشیر دیدهامدر گودی گلو اثر تیر دیدهامدیدم مفاصلی که ز هم دور میشودشاهی به ضرب نیزهای منحور میشودخنجر به دست شمر به گودال میرودزهرا کنار پیکرش از حال میرودچکمه به پا به جانب مقتل دوید وایروی ضریح سینهی جدم پرید وایاین جا به بعد مهر سکوتی بر این لب استگودال بوسه گاه خصوصی زینب است قاسم نعمتی ترکیببند شهادت امام باقر (ع) منم که دل به غم و درد آشنا دارم به دیده جام می ناب نینوا دارم به سینه وسعت صحرای کربلا دارم همیشه در همه جا روضه منا دارم منم که بانی این روضههای پر شورم تمام عمر، سروری نکرد مسرورم -- کسی که باطن هر روضه را خبر دارد کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد کسی که خاطرهی وادی خطر دارد ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد منم که سجدهی سجّاد دیده در شعله حرارت غم جانان چشیده در شعله -- منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم شهادت همه آل مصطفی دیدم به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم بلا کشیده نسوات بارزات منم -- کسی که دید امام زمان در آتش بود کسی که عمّه او باعث نجاتش بود کسی که تشنه و صد چشمه فراتش بود کسی که کرب و بلا قلّه حیاتش بود به چار ساله غمم برتر از چهل ساله که دیده؟ گریه پنجاه ساله بی ناله -- منم که هجمه سیلی به کاروان دیدم هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم جواهرات زنان بود و دست نامحرم فرار کودک و فریاد پست نامحرم محمود ژولیده چهارپاره شهادت امام باقر (ع) در میان قنوت چشمانمعکس یک قبر خاکی افتادهسنگ غربت شکسته بغضم رادیده ام، صبر خود ز کف دادهکاروان دل شکسته منرهسپار بقیع ویران استزائرم، زائر امامی کهاز غمش سینه بیت الاحزان استبا سلامی به محضرت آقا!پر کشیدم شبیه بال نسیمالسلام علیک یابن شهیدالسلام علیک یابن کریمآسمان کبود چشمانمباز امشب بهانه میگیرددر جوار مزار خاکیتانمرغ دل آشیانه میگیردروز و شب دارم این نوا آقااز چه بی بارگاه گردیدی؟با هزاران مُرید درگاهتاز چه رو بی پناه گردیدی؟ ای امامی که غربت ارث شماستشعله میبارد از گلستانتزهر کینه چه بر سرت آورد؟پدر و مادرم به قربانتگر چه از زهر کینه میسوزیشعلههای غم تو دیرینه استقدر کرب و بلا، بلا داریاین همان راز آه آیینه استخاطرات درون ذهنت رانیمه شبها مرور میکردییاد غمهای روز عاشوراپلک خود را نمور میکردیدیدهای در سنین کودکیاتبین گودال، جسم بی سر راچه کشیدی در آن غروب غریبتا شنیدی صدای مادر راضرب سیلی و صورت نیلیظلمهای امیه را خواندیزیر لب با نوای جانسوزتروضههای رقیّه را خواندیلا به لای صدای تیر و کماننالههای رباب میآمدچه بلایی سر علی آمدکه حسین با شتاب میآمد؟مشک سقّا و اشک اهل حرمگویی از حلقهاش نگین افتادلحظهها لحظههای غارت شدتا که عباس بر زمین افتاد محمد فردوسی ☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆ امشب از آسمان چشمانتدسته دسته ستاره میچینمدر غزل گریه زلالت آهسرخی چارپاره میبینمزخمهای دل غریبت رامرهم و التیام آوردمباز از محضر رسول اللهبه حضورت سلام آوردمدر شب تار تیره فهمیهاروشنی را دوباره آوردیآسمان را کسی نمیفهمیدتا که با خود ستاره آوردیساحت مستجاب سجاده!بندگی را تو یادمان دادیدل ما شد اسیر چشمانتدلمان را به آسمان دادیآیه آیه پیام عاشورادر احادیث روشنت گل کردامتداد قیام عاشورادر تب اشک و شیونت گل کرددم به دم در فرات چشمانتماتم کربلا مجسم بودچشم تو لحظهای نمیآسودهمه عمر تو محرم بودچلچراغی ز گریه روشن کرددر دلم اشک بی امانت آهتا همیشه منای چشمانموقف اندوه بی کرانت آهدر غروب غریب دلتنگیناگهان حال تو مشوش شدجان من! روی زین زهرآلودپیکرت سوخت غرق آتش شدگرچه از شعلههای کینه شانپیکر تو سه روز میسوزدولی از داغهای روز دهمجگر تو هنوز میسوزدآه آتشفشان چشمانتدیر سالیست بی گدازه نبودهمه عمر خون دل خوردیداغهای دل تو تازه نبوددیده بودی سه روز در گودالپیکر آسمان رها ماندهسر سالار قافله بر نیکاروان بی امان رها ماندهچه کشیدی در آن غروبی کهنیزهها ازدحام میکردندسنگها بر لبی ترک خوردهبوسه بوسه سلام میکردنددل تو روی نیزهها میرفتدستهایت اسیر سلسله بودقاتلت زهر کینهها، نه نهقاتلت خندههای حرمله بودجان سپردی همان غروبی کهعشق بر روی نیزه معنا شددل تو در هجوم مرکبهابین گودال ارباً اربا شد یوسف رحیمی شعر کوتاه شهادت امام باقر (ع) من ذاکر انا الیه راجعونم من خاطرات جانگداز دشت خونم در کربلا بودم صغیری پنج ساله همراه بابایم مرا بردند اسیری دیدم پرستوهای دین را پر بریدند در قتلگه جدم حسین را سر بریدند ☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆ با بی کسی و غربت و غم میسازیمبا شیون و آه دم به دم میسازیمسوگند به آن چهار قبر خاکییک روز برایتان حرم میسازیم ☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆ غروب قافله یادت نمیرفتصدای هلهله یادت نمیرفتگلو و قلب و چشمت سوخت عمریسه تیر حرمله یادت نمیرفت یوسف رحیمی ☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆ او که ز نسل هم حسین و هم حسن بود مانند اجدادش غریب اندر وطن بود او وارث لبهاى خشک و چوب خورده است با عمه اش منزل به منزل ره سپرده است او آخرین سرمایه کرببلا بود آئینه خورشید روى نیزهها بودنوحه شهادت امام باقر (ع) عالمی ماتم سرا شد فاطمه (س) صاحب عزا شد باقر آل پیمبرکشته زهر جفا شد فاطمه جان فاطمه جان --- پنجمین نور ولایت گشته پرپر از عداوت زهر کین سوزانده جانش جرم او بوده امامت فاطمه جان فاطمه جان --- صادقش سوزد ز داغش گشته گریان در فراقش در بقیع آید کنار قبر بی شمع و چراغش فاطمه جان فاطمه جان ☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆✽☆ کنار کوچه بنی هاشم، دلم رو خاک غربت افتاده کنار تربت مزاری که مُجاور امام سجادهِ دلم امشب شده زائر، دخیلم آقا یا حضرت باقرمزار اون که جدش و دید و، تموم قصه رو به خاطر داشتپر از حماسه حسینی بود، مدینه تا امام باقر داشتدلم امشب شده زائر دخیلم اقا یا حضرت باقر-- دل زمین میسوزه از داغی، که تا ابد تو سینه میمونه نشون غربت شما رویِ پیشونی مدینه میمونه امام عالمی و عمامت مدار اسمون و افلاکهاما جای گلدسته و گنبد تموم صحن مرقدت خاکهشده داغ دلم تازه، یه روز شیعه مرقدت رو میسازهغریب اقام، غریب اقام، دخیلم آقا یا حضرت باقر-- یه عمری روضه خوندی و روضه، برای مکتبت رسالت بود میون روضه گریههای تو، برای عمه سه سالت بود تو همسفر کنار زینب با سر شهید کربلا بودی تو هم شبیه عمه آماج بارون تازیانهها بودی پر از اشک و تب و تابم، پریشون کربلای اربابمزمینه شهادت امام باقر (ع) میشود چشم من (پر ز اشک از غمت) 2 یا باقر گشته هفت آسمان (سیه از ماتمت) 2 یا باقر میزند زهر شرر (بر تن و جان تو) 2 یا باقر میروی سوی حق (ای به قربان تو) 2 یا باقر عالم علمی، پور سجادی قال باقر شد، بهر ما هادی صد هزار عابد، عبدتان آقا ما همه قطره، تا تویی دریا یا محمد باقر (3) یا مولا یا امام باقر (3) یا مولا -- میرسد بر مشام (عطر و بوی بقیع) 2 یا باقر مرغ دل میزند (پر به سوی بقیع) 2 یا باقر غربتت محرز است (در جوار نبی) 2 یا باقر از این آل سعود (گله داره نبی) 2 یا باقر میشود روزی، قبرتان آباد گریه و روضه، در بقیع آزاد میکنیم صحن و، گنبدی احداث ما غلامان، حضرت عباس یا امام باقر (3) یا مولا -- خاطره داری از (داغ دشت بلا) 2 یا باقر ما شنیدیم، ولی (دیدهای روضهها) 2 یا باقر دیدهای قتلگاه (رقص سرنیزهها) 2 یا باقر دیدهای آتش و (غارت خیمهها) 2 یا باقر پیکری بر خاک، ناله افلاک شد تن جدت، بی سر و صد چاک رأس پاکش را، یک حرامی برد زیر سم اسب، سینه میشد خرد یا ابا عبدالله (3) ثارالله شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۳:۰۸:۰۵ AM ۱۸۷ بازديد آریا بانو لینک کوتاه: https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/75873/