آریا بانو

آخرين مطالب

به مجریان جوان توصیه می‌کنم شنونده خوبی باشند / صد نفر آدم هستیم در صد متر جا / روایت بهمن هاشمی از دوبله و اجرا فرهنگی هنری

  بزرگنمايي:

آریا بانو - سمیرا افتخاری: بهمن هاشمی دوبلور و گوینده می‌گوید دوران طلایی پخش فیلم خوب در ایران به جهات مختلفی ازجمله تحریم‌ها به سر آمده است.


سرویس سینمایی هنرآنلاین : بهمن هاشمی را بیش از هر چیز به‌واسطه اجراهایش در برنامه‌های تلویزیونی می‌شناسیم. او برخلاف سایر مجریان تلویزیونی با مخاطب راحت است و خودمانی و به همین دلیل نیز موردتوجه مخاطبان قرار دارد.
هاشمی هرگاه در مقابل دوربین قرار می‌گیرد با چنان شور و هیجانی برنامه را اجرا می‌کند که مخاطب خواسته یا ناخواسته مقهور او می‌شود. او علاوه بر اجرای تلویزیونی سال‌هاست که در عرصه دوبله نیز فعال است و امروز به یکی از مدیران دوبلاژ خوب این عرصه بدل شده است. حکایت ورود او به این عرصه حکایت جالب و شنیدنی است چرا که مانند بسیاری از همکارانش از سنین کم وارد این عرصه نشد. او خیلی ناگهانی و به‌واسطه یک دوست مطبوعاتی به مدیران سازمان معرفی شد و خیلی زود کار خودش را در برنامه‌های ورزشی آغاز کرد. دریکی از همین روزهای تابستان میزبان او شدیم و با او درباره اجرا، گویندگی و دوبله به گفت‌وگو پرداختیم که در زیر می‌خوانید:
آقای هاشمی چطور شد شما به دنیای گویندگی و در مقاطعی هم مجری‌گری تلویزیون پا گذاشتید؟ این امر اتفاقی پیش آمد و یا شما روندی کاملاً آکادمیک را در رسیدن به این جایگاهی که اکنون در آن قرار دارید پشت سر گذاشتید؟
من هم مانند همه ابنای بشر که روزگاری از مادر متولد می‌شوند و از همان ابتدا خودنما هستند و این خودنمایی را با جیغی و فریادی که در بدو تولد می‌کشند نشان می‌دهند همواره دوست داشتم در میان اطرافیان و همنوعانم مطرح باشم. به نظر من خودنمایی ذات بشریت است و من هم از این امر مستثنی نبودم، لذا از همان ابتدا برای پدر و مادر به‌عناوین‌مختلف خودنمایی می‌کردم که البته ازآنجاکه ذاتاً انسان شوخ و پُر شر و شوری نیز بودم میزان این خودنمایی گاه از حد نرمال خودش خارج می‌شد. آدم علاوه بر خودنمایی گاهی تقلید هم می‌کند. سَکنات و رفتار افرادی که در زندگی او حضورداشته‌اند، آداب‌ورسوم و فرهنگی که در آن متولد و بزرگ شده است، این‌ها همگی مظاهری هستند که می‌توانند موجبات تقلید انسان را فراهم آوردند و در نتیجه منجر به خودنمایی شوند. البته باید به این نکته نیز اشاره‌کنم که در جاها و مقاطعی نیز بسیاری از این امور دست من نبوده و از عهده من خارج بوده است و احساس کرده و می‌کنم که همواره قدرتی من را هدایت می‌کند و همچون همه مخلوقات نسبت به من هم‌نظر خاصی دارد، اما برای اینکه از بحث خارج نشویم و بر اساس همان هدایتگری ناخودآگاه در کلاس اول ابتدایی با پسربچه‌ای که همکلاسی من بود و کنار دستم می‌نشست با نام مرتضی مخملباف آشنا شدم. پسری که به‌واسطه دوستی با او زمینه آشنایی من با پدرش که مرد مسنی بود و در خانه کانون آموزش قرآنی برپا کرده بود فراهم شد. در سن بسیار پایین با حضور در این کانون آموزش قرآن، نخستین زمینه‌ها برای اجتماعی بودن و اینکه بتوانم جلوی جمع حرف بزنم برایم فراهم شد. مدت 10 سال در این کانون شاگردی کردم و همه قواعد قرآن از تجوید و صوت و لحن و قرائت را فراگرفتم تا اینکه دیپلم گرفتم که هم‌زمان با انقلاب بود و متعاقب آن انقلاب فرهنگی و لذا ما قادر به رفتن به دانشگاه نبودیم و ازآنجاکه من در خانواده‌ای بزرگ شده بودم که به لحاظ اقتصادی در وضعیت متوسطی قرار داشت و پدرم یک کارگر ساده بود، مانند همه جوانان در آن ایام به دنبال کار رفتم. باید به این نکته هم اشاره‌کنم که شروع به کار کردن من مربوط به این مقطع نمی‌شود و من در دوران نوجوانی هم در هر حرفه و پیشه‌ای که تصور کنید برای تأمین مخارجم شاگردی کردم؛ اما از سن 19 سالگی به دنبال کارهای آزاد همچون کارهای ساختمانی و خریدوفروش ساختمان و مواردی ازاین‌دست رفتم و در این زمینه‌ها اشتغال داشتم تا سال 70 و مقارن با 30 سالگی که من با افرادی همچون علی حاج محمد، شاهین و شاهرخ بیانی؛ که افراد شاغل در ورزش و باشگاه فوتبال استقلال بودند آشنا و دوست شدم. جمشید داهول، عکاس روزنامه دنیای ورزش دریکی از این جمع‌های دوستانه که با اهالی ورزش داشتیم متوجه استعداد من درزمینهٔ گویندگی شد. من هم ازآنجایی‌که همواره تحت تأثیر گزارشگری آقای وارث از گزارشگران قدیمی فوتبال بودم و تقلید صدای او را می‌کردم با این مقوله آشنا بودم. به‌هرحال جمشید داهول آنجا به من گفت که کیومرث صالح نیا در شبکه دو سیما به دنبال جوانی با ویژگی‌های تو می‌گردد لذا من را به شبکه دو تلویزیون برد و من به توصیه صالح نیا آنجا دو یک متن کوتاه خواندم و تست دادم و به فاصله یک ماه بعد برای گویندگی برنامه‌های ورزشی و نه گزارشگری فوتبال به تلویزیون دعوت شدم.

پس درواقع از شما برای حضور در برنامه دعوت به کار شد؟
بله به جرات می‌توانم بگویم که من تنها کسی در میان گویندگان و دوبلورهای تلویزیون هستم که شخصاً به دنبال این کار نرفتم و این‌گونه نبود که برای کار درخواستی داشته باشم بلکه اتفاقی و بر اساس یک استعدادیابی به تلویزیون برده شدم و اتفاقی هم که افتاد این بود که من پس از انجام تست یک ماه به سفر رفتم و در تمام این مدت از سوی صالح نیا با خانه ما و مادرم تماس گرفته می‌شد و هر بار مادرم می‌گفت که من در مسافرت خارج از کشور هستم تا اینکه بعد از یک ماه وقتی به ایران برگشتم، صالح نیا مرا با دلخوری به تلویزیون فراخواند که البته خیلی زود این رابطه تبدیل به دوستی صمیمانه‌ای شد و من در بدو ورود به شبکه دو، مجری برنامه‌های ورزشی مثل "ورزش از شبکه دو" و "کنکاش در ورزش" شدم و البته یک‌بار هم‌بازی استقلال و سایپا را از شبکه دو گزارش کردم.
پس به‌واسطه ورزش و آن‌هم فوتبال وارد حرفه گویندگی شدید، آیا چنین ورودی موجب شد تا شما به شکل حرفه‌ای به یک ورزش هم بپردازید؟
بله من ورزش می‌کردم، اما نه به شکل حرفه‌ای. من به فوتبال از همان بچگی علاقه داشتم و مثل همه بچه‌ها از هر فرصتی برای بازی فوتبال بهره می‌بردم. این علاقه‌مندی من به فوتبال موجب شد تا من همیشه به سراغ افرادی بروم که در این ورزش در اوج بودند مثل فردی که به سینما علاقه‌مند است و همواره به دنبال بازیگران تاپ و سوپراستار است، من هم با توجه به روحیه‌ای که داشتم پیگیر مسابقات فوتبال در سطح حرفه‌ای بودم و با حضور در ورزشگاه برخی حریم‌ها را درنوردیده و روی نیمکت هم استقلال و هم پرسپولیس در کنار سایر بازیکنان و کادر فنی می‌نشستم. بهترین دوستان من مرحوم منصور پورحیدری در استقلال و علی پروین در پرسپولیس بودند اما هیچ‌گاه گرایش مطلق به هیچ کدام این دو باشگاه نداشتم چراکه همواره گفتم خون من قرمز است و وجودم آبی. در مجموع حضورم در کسوت گویندگی را مدیون استعدادیابی جمشید داهول؛ عکاس روزنامه دنیای ورزش هستم.
از اینجا به بعد چه اتفاق افتاد؟ شما وارد سازمان شدید چطور شد به گویندگی فیلم دعوت شدید و آیا در این روند تحت آموزش خاصی قرار گرفتید یا به شکل تجربی این مراحل را پشت سر گذاشتید؟
در راهروی شبکه دو سیما و در مسیر رفتن به استودیوی ضبط برنامه ورزشی، سه استودیوی دیگر هم وجود داشت که دو استودیو آن مربوط به دوبله بود. یک‌بار در این راهرو با خسرو خسروشاهی از مدیران باسابقه دوبلاژ برخورد داشتم و ازآنجاکه ایشان طرفدار پرسپولیس بودند من برای اینکه با ایشان اصطلاحاً کل بیاندازم خود را طرفدار استقلال معرفی کردم. در آن بگوومگوی دوستانه، خسروشاهی به من گفت که در حال دوبله فیلم سینمایی "ونسان ونگوگ" است و اینکه می‌توانم برای دادن تست به استودیوی آن‌ها خارج از سازمان بروم. آنجا رفتم و تست دادم و خسروشاهی من را با نامه تأیید به سازمان معرفی کرد و آنجا بود که من از دست مرحوم خسرو شایگان کارت کارآموزی دریافت کردم. این روال طبیعی برای شروع پیشه گویندگی فیلم بود و من هم همانند سایر کارآموزان با حضور در استودیوهای دوبله که در آن پیشکسوتان و کارکشته‌های این فن در حال گویندگی بودند ساعت‌ها از روی دست آن‌ها کارشان را از نزدیک دیده و کار یاد می‌گرفتم و هر از چند گاهی هم با نظر مساعد مدیر دوبلاژها در حد یکی دو کلمه و یا ادای یک واژه در گفتار فیلم سهیم بودم. به‌واسطه اینکه من سابقه تصویری و مجری‌گری در تلویزیون را داشتم لذا خیلی از استادان به‌عنوان مدیر دوبلاژ به من لطف داشته و با اعتمادی که به من داشتند به روند گوینده شدن من برای نقش‌های اصلی فیلم‌ها سیر شتابنده‌ای دادند، اما به‌جز مواردی من هیچ‌گاه گوینده رل‌های اصلی فیلم نبودم و هیچ‌گاه هم خودم را در این رتبه و مقام حس نکردم. یکی از دلایلش این بود که من به‌واسطه اینکه هیچ‌وقت یکجا آرام و قرار نداشتم لذا دل به کار نمی‌دادم که خودم را مجاب سازم تا ساعت‌ها یکجا بنشینم و کار یاد بگیرم. بااین‌وجود همان‌طور که گفتم بسیاری از استادان در کسوت مدیر دوبلاژ به من لطف داشتند که از آن جمله می‌توانم به رفعت هاشم‌پور، مرحوم بهرام زند، مرحومه فهیمه راستکار و ناصر طهماسب اشاره‌کنم. همان‌طور که تأکید کردم من هیچ‌وقت خودم را در مقام و جایگاهی ندیده و نمی‌بینم که خواسته باشم نقش اصلی فیلم را حرف بزنم، اساساً هم در مقابل افرادی همچون منوچهر اسماعیلی حرفی برای گفتن نداشته‌ام. خاطرم هست که یک‌بار مرحوم شرافت، مسئول تأمین برنامه شبکه با دیدن استعداد من تقاضای ترفیع رتبه من را داد و من از رتبه یک کارآموزی به رتبه سوم ارتقا پیدا کردم. از سال 72 به بعد بیشترین دغدغه من گفتن آنونس و تیتراژ فیلم بود، چیزی که بیشتر به آن علاقه‌مند بودم تا گویندگی فیلم. البته یک‌بار هم رفعت هاشم‌پور به من لطف داشتند و در غیاب ناصر نظامی، گویندگی رل اصلی فیلم "نانی و مانی" را به من دادند اما نخستین بار آنونس سریال "تولد شوم" را گفتم که موردتوجه قرار گرفت. تصور می‌کنم اکنون بعد از ابوالحسن تهامی و مرحوم حسین باغی، سومین گوینده آنونس و تیتراژ فیلم‌ها باشم.
در روند دوبله فیلم شما از رهگذر جریاناتی که در مسیر راهتان قرار گرفت به‌جایگاه تثبیت شده‌ای رسیدید، دقیقاً از چه زمانی علاوه بر اجرای برنامه ورزشی و دوبله فیلم، کار در ژانرهای دیگر گویندگی و اجرا را آغاز کردید؟
مشخصاً این اتفاق سال 78 و آشنایی من با حسین فردرو و همسر ایشان که هر دو از تهیه‌کنندگان با سابقه تلویزیون هستند رقم خورد هر چند که من پیش‌ازاین به‌پیشنهاد آقای آخوندی، معاون سیاسی شبکه برای اجرای یک برنامه در گروه سیاسی تحت عنوان"پژواک" نیز فعالیت داشتم؛ برنامه‌ای که هر قسمت حدود 10 دقیقه باحال و هوای خبررسانی به معضلات اجتماعی می‌پرداخت؛ اما به‌واسطه حسین فردرو مجری برنامه "الومسابقه" در سال 78 شدم، برنامه‌ای که مسیر کار حرفه‌ای من را تا حدود زیادی تغییر داد و من به سمت اجرای برنامه‌هایی با ماهیت سرگرمی و تفریحات کشیده شدم.
و انصافاً در اجرای این برنامه‌ها تا به امروز خرق عادت کردید و برخلاف شیوه مرسوم اجرای شسته و رفته بسیاری از مجریان به دنبال اجرایی متفاوت بودید، این حس و حال چگونه در شما به وجود آمد؟
قطعاً تغییر قالب و کار در محیطی که قبلاً تجربه آن را نداشتی استرس‌زا است. بااین‌وجود من به پشتوانه همان روحیه و شخصیت اکتیو و پرشر و شوری که داشتم سعی در بروز چنین حس و حالی از طریق رفتاری غیرمتعارف داشتم که پیش‌تر کمتر مجری به آن دست‌زده بود. تا پیش‌ازاین من به‌نوعی خودمراقبتی داشتم و سعی می‌کردم تا بسیاری از چارچوب‌ها را رعایت کنم، خطوط قرمز را بشناسم و خود را ملزم به تبعیت از عرف مجری‌گری تلویزیون کنم؛ اما اجرای "الو مسابقه" در سال 78 مجالی به من داد تا شخصیت واقعی خود را خیلی بازتر و عیان تر بروز بدهم، به صدایم حجم داده، اکت و کنش بیشتری جلوی دوربین داشته باشم. برای جلب‌توجه بیشتر مخاطب در وضعیت ظاهری‌ام تغییراتی اعمال کنم، لباس رنگی بپوشم و تازه اینجا بود که احساس کردم نه تنها به‌واسطه چنین رفتار و ظاهری، مخاطب مرا پس نمی‌زند بلکه بیشتر هم جذب برنامه می‌شود. از سویی دیگر من در جریان اجرای مسابقات تلویزیونی هیچ‌گاه برنامه طولانی روی آنتن نداشتم و مدت‌زمان برنامه‌های من در هر نوبت به 15 دقیقه نمی‌رسد و این شاید یکی از نکاتی باشد که موجب شده کارهای من در حوزه اجرای مسابقه تلویزیونی، از حوصله مخاطبان خارج نباشد. به‌هرحال با اجرای مسابقات متعدد تلویزیونی هر بار در خود قالب‌شکنی کرده و سعی در ارائه شکل و شمایل دیگر و متفاوتی درزمینهٔ اجرای یک برنامه مفرح و سرگرم‌کننده داشتم.

شما و برخی از مجریان تلویزیونی همچون محمود شهریاری، موج جدیدی در سبک اجراهای تلویزیونی ایجاد کردید، در مورد این مسئله هم بشتر توضیح بدهید؟
سبک متفاوتی که شاید منظور شما باشد مربوط می‌شود به همان شکستن قالب‌های رایج که پیش‌تر مرسوم بوده است. من شخصاً نخستین مجری بودم که به‌جای اینکه بگویم شبکه دو، شبکه شما؛ گفتم شبکه دو، شبکه تو یعنی مخاطب تلویزیون را آن‌قدر صمیمی فرض کردم که به خودم اجازه دادم از تو برای خطاب قرار دادن او استفاده کنم. من روی آنتن با پشت‌صحنه راحت صحبت می‌کنم و به این وسیله سعی می‌کنم چارچوب‌ها را شکسته و از آن‌ها خارج شوم که همه این‌ها هم برای ایجاد صمیمیت بیشتر در اجرای برنامه است. من همواره خودم را مهمان خانواده‌ها می‌دانم که آن‌ها قادرند با فشار یک دکمه مرا از خانه‌های خود بیرون کنند، اما هر بار سعی کردم تا آن‌ها این مهمان را در خانه‌های خود حفظ کنند. من به‌عنوان یک مجری برنامه حتی گاه به‌عمد واژه و یا کلمه‌ای را غلط تلفظ کردم و یا تپق زدم تا مخاطب تلویزیون ایراداتم را گرفته و چنین تصور نکند که یک مجری تلویزیون مثل من همواره او را از منظر بالا در حال تماشاست. از اینکه وضعیت ظاهری من مغایر با عرف مجریان تلویزیون باشد ابایی ندارم، بگذارید به هر شکل که می‌خواهند مرا قضاوت کنند. همچنان که خیلی مرا لوس و بی‌مزه توصیف می‌کنند و مثلاً اینکه می‌گویند از سنش خجالت نمی‌کشد. من نخستین کسی بودم که از سال 78 با اجرای مسابقه خطاب به مخاطب تلویزیونی بی‌پروا گفتم دوستت دارم، جمله‌ای که قبلاً تا سطح به شما علاقه دارم بیشتر پیش نمی‌رفت. اعتقاد دارم که ظاهر و گویش من به‌عنوان یک مجری باید در تلویزیون چشم‌نواز و گوش‌نواز باشد. هرکدام از ما نیز ویژگی و قابلیت‌های خودمان را داریم، محمود شهریاری یک شکل جذاب است و هرمز شجاعی مهر هم به‌گونه‌ای دیگر. شخصاً زمان کمی در اجرای برنامه به من داده می‌شود، اما من همین زمان کم را هم به‌قدر یک فریم از دست نمی‌دهم، از همان ابتدای تیتراژ حرف می‌زنم تا می بعد از اتمام تیتراژ پایانی برنامه و اصلاً قالب‌پذیر نیستم و در چارچوب خاصی نیز حرکت نمی‌کنم. اعتقاددارم که یکی از رسالت‌های مجری هر شبکه تلویزیونی ترغیب مخاطبان به دنبال کردن برنامه‌های همان شبکه است پس چه اشکالی دارد که در انتهای برنامه هرکدام از مجریان، برنامه بعدی همان شبکه را تبلیغ کنند و چرا باید نسبت به برنامه‌های هم این‌قدر موضع منفی و تدافعی داشته باشند؟ این کار به‌ندرت صورت می‌گیرد و نتیجه اینکه تلاش ما برای اینکه بیننده‌ای مخاطب شبکه معاند و خارجی نباشد بی‌نتیجه باقی می‌ماند.
خاستگاه شما همچنان‌ همان شبکه دو است و یا با شبکه‌های دیگر هم همکاری دارید؟
آن زمان که من به تلویزیون آمدم دو شبکه بیشتر وجود نداشت و به فاصله کمی شبکه سه آمد و از همان ابتدا هم به نام شبکه جوان و ورزش معرفی شد. خاطرم هست که تا سال 85 در شبکه دو ماندم و از 85 تا 90 هم به‌پیشنهاد آقایان کریمان و سید رضی برای اجرای برنامه "شب جالب" آمدم به شبکه پنج. تا سال 85 در شبکه دو اجرای برنامه جشنواره فیلم‌های سینمایی از قربان تا غدیر را که 5 سال به شکل متناوب ادامه داشت به عهده داشتم و تنها در یک پلاتوی سه‌دقیقه‌ای میان پخش فیلم سینمایی روی آنتن می‌آمدم و سؤال مسابقه را طرح می‌کردم و می‌رفتم اما همان سه دقیقه اجرای پر جنب‌وجوش کار خودش را کرد والان خیلی از جوانان مرا با آن برنامه می‌شناسند. سال 85 با مدیریت شبکه دو اختلاف‌نظر پیدا کردم چراکه چون برنامه جشنواره سینمایی را شرکت طرح نو اسپانسر شده بود لذا برنامه را از من گرفتند و اجرای آن را به رامبد جوان و اشکان خطیبی دادند و در این مقطع بود که برنامه "شب جالب" را در شبکه 5 اجرا کردم که در مطلع برنامه هم جشن تولد 45 سالگی من را جشن گرفتند که خیلی خاطره خوشی بود. یکی دو سال است که برای گفتن آنونس‌های سینمایی و ورزشی تمایل به شبکه سه پیداکرده‌ام و اخیراً هم چند برنامه "صبح و نشاط" جمعه‌های شبکه سوم را به‌جای آقای کاویانی اجرا کردم و البته این برنامه به جهت عدم استقبال مردم مدتی است مسکوت باقی‌مانده است.
این روزها شاهد حضور نسل جوان در حوزه مجری‌گری تلویزیون هستیم، نسلی که اغلب موردنقد مخاطبان تلویزیون هستند و با این ادله که چون کمی جسور هستند شاید به‌ویژه در برنامه‌های گفت‌وگومحور حرمت مهمان برنامه را رعایت نکرده و زیاد در حرف آن‌ها می‌دوند و اجازه صحبت به او را نمی‌دهند، به‌عنوان یک مجری مردمی که رضایت و جذب مردم به برنامه‌ای که وظیفه اجرای آن را به عهده‌دارید، در این مورد چه اظهارنظری می‌کنید؟
اولاً که ذهنیت غلطی در میان نسل جوان به وجود آمده است که امثال هاشمی و احمدزاده و شهریاری باندباز هستند در صداوسیما و مجالی برای عرض‌اندام آن‌ها نیست که باید همین‌جا بگویم که این‌طور نیست. بعد هم اینکه در انتخاب مجریان چه جوان و چه پیشکسوت این مدیران شبکه هستند که تصمیم می‌گیرند و باید گفت که یک مجری باید با تصویر و صدای خوب و اجرای جذاب تبدیل به یک برند شود که در برنامه‌ای برای اجرا دعوت شود، صحبت از صداوسیماست و تنها صدای خوب و یا سیمای خوب به درد اجرا در تلویزیون نمی‌خورد. به‌هرحال باید فرصت به جوانان داده شود هرچند که گوینده اغلب گوینده است و شنونده خوبی نیست و بر اساس همان اصل خودنمایی که ابتدا خدمت شما عرض کردم مجری برنامه تصور می‌کند که اگر زیاد ساکت باشد و شنونده حرف مهمان، کمتر دیده می‌شود درصورتی‌که این‌گونه نیست و باید بجا و بر اساس منطق حرف مهمان خود را قطع کند. براین اساس من به همکاران جوان خودم توصیه می‌کنم که شنونده خوبی باشند و حداقل وقتی پرسشی مطرح می‌کنند تا به آخر شنونده پاسخ مهمان بوده و اگر قانع نشدند آن‌وقت پرسش دیگری مطرح کنند. باید یک اعتراف دیگری هم بکنم که این روزها به دلیل شرایط بدی که بر کشور ما حاکم است و مشغله فردی زیاد است کمتر فرصت می‌کنم تلویزیون تماشا کنم و لذا اغلب در جریان نحوه اجرای همکاران جوان خودم نیستم اما امیدوارم آن‌ها در مسیر اجرای برنامه تعامل خوب و سازنده‌ای هم با مهمان برنامه و هم مخاطبان تلویزیون داشته باشند. برای یک مجری جوان بیش از هر چیز در بدو کار و در ادامه پختگی و جایگاهی که ممکن است به دست آورد یک‌چیز باید از هر امر دیگری مهم‌تر باشد، همان چیزی که به آن اشاره کردم، اینکه چه چیزی با چه شیوه بیانی از دهان او خارج می‌شود، چه چیزی در چهره خود و حالات صورتش وجود دارد که بتواند بیش‌ازپیش به جذب مخاطب تلویزیون کمک کند و در اصل همان برند سازی درزمینهٔ مجری برنامه تلویزیونی که به آن اعتقاددارم به شکلی که اگر چندصباحی به من در تلویزیون کار ندهند و اجرای برنامه را به عهده نگیرم، در کوچه و خیابان مردم سراغ من را می‌گیرند که تو کجایی، دیگر چرا برنامه اجرا نمی‌کنی؟ تصور می‌کنم در چنین شرایطی است که توانسته‌ای به‌عنوان یک مجری برند شوی چون جای خالی تو احساس می‌شود و مردم متوجه خلأ وجودی تو شده‌اند. خاطرم هست یک‌بار در حضور ریاست سازمان که جمعی از گویندگان پیشکسوت و جوان نشسته بودند، برخی از مجریان و گویندگان تلویزیونی معترض به این مسئله بودند که چرا کار ندارند و میزان مراجعات به آن‌ها به‌منظور دعوت به کار کم شده است. آن زمان یکی از مسئولان پاسخ زیبایی به این مطالبه‌گری داد و آن اینکه اگر مجری هستی و کار اجرایی در تلویزیون نداری پس یعنی مجری نیستی و باید به دنبال کار دیگری بروی، همچون بنا و معماری که ادای کار ساختمانی دارد اما دست روی دست می‌گذارد و می‌گوید که کار وجود ندارد، مگر می‌شود تو به‌ کاری خبره باشی و در آن زمینه برای تو کاری وجود نداشته باشد و به تو مراجعه نکنند؟ اگر برند باشی یعنی همان مطلبی که پیش‌تر به آن اشاره کردم قطعاً دنبالت خواهند آمد و سر کار هم خواهی رفت.
حتی باوجود شرایط حاکم که روابط جای ضوابط را گرفته است، باز قائل به این قاعده هستید؟
روابط‌ها سقوط خواهند کرد و چندان دوام نمی‌آورند. مانایی با هنرمندی در عرصه گویندگی و اجرا است که اصالت خود را حفظ کرده باشد در این صورت است که جای خالی او حس می‌شود.
به نظر شما چرا در شرایط کنونی و با ظهور نسل جوان در عرصه اجرا مثل گذشته که برخی اجراها در خاطره‌ها می‌ماند دیگرکسی با اجرای مجریان جوان خاطره بازی نمی‌کند. هنوز طعم شیرین اجرای مجریانی همچون شما و سید جواد یحیوی باقی است اما کسی از اجرای مجریان جوان که برنامه‌های گوناگون تلویزیونی را اجرا می‌کنند حتی در کوتاه‌مدت هم یاد نمی‌کند؟
اول اینکه بیننده تلویزیون داخلی کم شده است و شبکه‌های دیگری با اشکال متنوع در پی جذب مخاطب هستند، نمی‌گویم که مجال برای حضور مجریان جوان فراهم نشود اما وقتی حضور بهمن هاشمی موجب افزایش 30 درصدی جمعیت مخاطب می‌شود و یا سایر دوستان که خاطره خوبی در ذهن مخاطب حک کرده‌اند پس چرا نباید از وجود آن‌ها در این شرایط استفاده شود؟ حضور اسپانسرها در تأمین مخارج و هزینه‌های تولید یک برنامه موجب شده است که گاهی سلایق آن‌ها در مختصات تولید برنامه اعمال شود، اینکه باید از وجود فلان عنصر، فلان مجری در روند تولید برنامه استفاده کرد. ازآنجایی‌که جذب اسپانسر برای تأمین مخارج برنامه نیز منوط به مقرراتی است که اداره بازرگانی صداوسیما اتخاذ می‌کند و این اداره نیز به فکر منافع خود است و بابت جذب اسپانسر مبلغی دریافت می‌کند، نتیجه این می‌شود که فلان اسپانسر و حامی مالی نیز به خود این اجازه را می‌دهد تا به ازای هزینه‌ای که به انجام رسانده است در مورد جزئی‌ترین مسائل تولید برنامه نیز اظهارنظر کند درحالی‌که اگر ورود اسپانسر تنها خلاصه در هزینه‌هایی همچون دکور، لباس مجری و دستمزد او شود، همه‌چیز مرتب و طبق روال به‌پیش خواهد رفت.

یکی از شروط اسپانسرها برای سرمایه‌گذاری در جریان تولیدات تلویزیونی استفاده از بازیگران چهره به‌جای مجری است، در این مورد چه نظری دارید؟
حضور اسپانسرها موجی از حضور بازیگران را در کسوت مجری تلویزیونی رقم‌زده است که من چندان با این موضوع موافق نیستم هرچند که ممکن است صرف حضور بازیگران در تلویزیون به افزایش میزان درصد مخاطبان بیانجامد. بازیگر با مجری فرق می‌کند. مجری باید ارتباط چشمی با دوربین داشته باشد درحالی‌که بازیگر کوچک‌ترین ارتباط چشمی در جریان بازی جلوی دوربین با لنز نمی‌تواند داشته باشد. هم مجری و هم بازیگر باید اصالت خود را حفظ کنند و بی‌جایگاهی که در آن قرار دارند بسنده کنند و سعی کنند در آن بهترین باشند. من گوینده و مجری هستم، بازیگر نیستم، موارد بسیار هم پیش‌آمده است که به من پیشنهاد بازی در فیلم و سریال هم شده است و همه‌جا هم گفته‌ام به شرطی می‌آیم که در آن فیلم نقش خودم یعنی بهمن هاشمی، گوینده فیلم و مجری تلویزیون را بازی کنم، اتفاقی که در سریال "پایتخت" افتاد، قرار بود در فیلم"بی‌پولی" بازی کنم اما چون خودم نبودم بازی نکردم.
به نظر می‌رسد که اغلب برنامه‌سازان ما به‌روز نیستند و نمی‌توانند مطالبات مخاطب جوان امروز رسانه را که در مواجهه با انواع و اقسام گونه‌های رسانه‌ای است را برآورده سازند، دلیل این امر در چیست؟
زندگی و سبک آن تغییر کرده است. مخاطب در آماج رسانه‌های متعدد قرار دارد و چندان دل‌بسته به تلویزیون نیست و فضای مجازی او را مسحور خودکرده و ازلحاظ اخلاقی او را به ورطه فساد و تباهی کشانده است. در چنین شرایطی که مخاطب سر در فضای مجازی و گوشی همراه خود دارد باید چیزی وجود داشته باشد که موجب جلب‌توجه او شود تا او سر از گوشی خود بلند کند و به اطراف بنگرد. نیاز به جذابیت است و شاید در چنین اوضاع و احوالی این توقع وجود داشته باشد که او باید در تلویزیون با چهره‌های محبوب اجرا و گویندگی مواجه شود تا شاید جذب رسانه ملی شود.
شما در صحبت‌های خود اشاره کردید که چون یکجا پابند نمی‌شوید لذا معمولاً جذب کارهای کوچک درزمینهٔ گویندگی می‌شوید و مثلاً اغلب گوینده آنونس هستید، آیا آنونس‌گویی تبحر خاصی می‌خواهد؟
بله بی‌شک. آنونس گویی یعنی آگراندیسمان کردن جزئیات یک فیلم و برانگیختن حس کنجکاوی مخاطب برای تماشای اصل فیلم و یا سریال. در اصل ما با گفتن آنونس به شکلی ویژگی‌های یک اثر را جار می‌زنیم تا مخاطبی که توجه به چیز دیگری دارد سر برگردانده و به ما توجه کنند. این امر نیاز به صدایی دارد که در آن تشخص وجود داشته باشد و انصافاً من در گفتن آنونس‌های مختلف سعی کردم همان شخصیت پر شر و شوری که بارها به آن تأکید کردم را نیز وارد کنم. همین حس و حال در صدای من بود که موجب شد ناصر طهماسب از میان چند آنونسی که در مورد سریال "هشدار برای کبرا 11" گفته شد آنونس من را انتخاب کند.
دوبله چقدر به شما در بازیگری کمک کرده است؟ به‌هرحال بخشی از دوبله به شش‌دانگ بودن صدا مربوط می‌شود و بخش دیگر به درک موقعیت‌های نمایشی و بازیگری.
دوبله فیلم بازیگری پشت میکروفون است. درک فضا، موقعیت شخصیت فیلم و پاساژ حسی که او در آن درحرکت است موجب می‌شود که به‌عنوان یک گوینده فیلم حسی مطابق با حس و حال شخصیت فیلم را خلق نمایی و به‌درستی بر روی واژگان و جمله‌هایی که به کار می‌برد فرازوفرود داشته باشد و آکسون گذاری‌های تو بر اساس اصول باشد. من باید در ذهنیت خودم این مسئله را ایجاد کنم تا مخاطب فیلم را همراه با اکت و کنش باورمند بازیگر با صدای خودم که روی او حرف می‌زنم همراه سازم. مهم این است که صدای تو روی بازیگر فیلم بنشیند و این‌گونه نباشد که تنها فیلم تبدیل به زبان فارسی شود تا مخاطب عین زیرنویس فارسی فیلم تنها متوجه روایت داستان آن شود. بسیاری مواقع پیش‌آمده است که این حس به جهت دوبله ناشیانه فیلم در مخاطب ایجادشده است که صدا جدای از کاراکتر در حال حرکت است، بخشی از این مسئله به ناشی بودن دوبلور بازمی‌گردد که همچنان باید درروند آموزشی و کارآموزی قرار گیرد تا بر روی کار سوار شود و بخش دیگر هم به انتخاب و گزینش مدیر دوبلاژ و اینکه درروند دوبله فیلم مراقب باشد تا صدا و تصویر روی‌هم سینک شود.
این درست است که ما از دوران طلایی هنر دوبله فاصله گرفته‌ایم؟
نه به‌هیچ‌عنوان ما همچنان در دوران طلایی دوبله به سر می‌بریم. دوران طلایی پخش فیلم خوب در ایران به جهات مختلفی ازجمله تحریم‌ها به سر آمده است. شما فیلم خوب بده و دوبله خوب تحویل بگیر. اغلب فیلم‌ها و سریال‌هایی که شاهد آن هستیم از کیفیت فنی و تکنیکی پایینی برخوردار هستند؛ اما اگر فیلم در اختیار قرار بگیرد قطعاً نمی‌توان درزمینهٔ دوبله آن ضعیف کارکرد، قابلیت و کیفیت فیلم اجازه چنین کاری را به شما نمی‌دهد.

پس‌افت کیفی دوبله که این روزها شاهد آن هستیم و آن را از دوران اوج خود بازداشته است برای چیست؟
کمبود بودجه‌ای که درروند دوبله هزینه شده و موجب می‌شود تا روند کار دوبله یک اثر سینمایی و تلویزیونی شتاب‌زده پیگیری شود. از آن‌طرف به خاطر همین کمبود بودجه یک گروه دوبله کاملاً حرفه‌ای کمتر در کنار هم گرد می‌آیند و درنتیجه اینکه مدیر دوبلاژ مجبور است در کنار یکی دو دوبلور پیشکسوت اغلب از نسل جوانی که چشم‌داشت کمتر مالی دارند استفاده کند. نکته دیگر اینکه به دلیل حجم آثاری که باید دوبله شود و ازآنجاکه اغلب دوبلورهای مطرح ما گرفتار کارهایی در خارج از واحد دوبلاژ هستند در صورت دعوت به کار چون باید کار سریع به پخش برسد لذا برنامه‌ریزی‌ها برای تعداد دفعات کاری شتاب‌زده است و در آن اصول هنری و فنی کمتر لحاظ می‌شود اما بازهم اینجا تأکید می‌کنم که مسئله اصلی به مدیر دوبلاژ مربوط می‌شود و کیفیت ساخت فیلم که در این صورت محال ممکن است خروجی کار چیز بی‌کیفیتی از کار درآید. اگر فیلم باکیفیت هالیوودی در شرایط کنونی به امثال خسرو خسروشاهی برای دوبله واگذار شود قطعاً بدانید که نتیجه کار اصولی و باکیفیت خواهد بود. روزی حدود 15 سال پیش من به دوستان مسئول در واحد دوبلاژ گفتم بیایید و با استفاده از گروهی از سرمایه‌های دوبله ایران تمام فیلم‌های دنیا را دوبله و آرشیو کنید و این‌ها را به‌عنوان یک گنجینه گران‌بها نزد خود نگاه‌دارید چراکه شاید زمانی شرایط تغییر کرد و اغلب آن‌هایی که اکنون مجوز ندارند جواز برای اکران و نمایش پیدا کنند. آن زمان به این پیشنهاد من کسی ترتیب اثر نداد و اکنون شاهد هستیم که به دلیل دسترسی آسان در فضای مجازی و دانلود اغلب فیلم‌های روز دنیا، دوبله‌های زیرزمینی باکیفیتی نامناسب و فقط به‌منظور فارسی‌سازی آن‌ها به وجود آمده است.
آیا واقعاً در دوبله بر روی نسل جوان بسته است؟
بله چون دیگر جا نیست. فکر کنید که ما صد نفر آدم هستیم در صد متر جا. دیگر هم فیلم نیست که بتوانیم آن را دوبله کنیم پس نباید انتظار داشت که درباز شود و عده دیگری از نسل جوان به ما اضافه شوند. بگذارند ما بمیریم تا بعد نیرو جایگزین ما کنند. همه تصور می‌کنند اینجا پول ریخته درحالی‌که این‌طوری نیست و خیلی از دوبلورهای پیشکسوت ماهی سه فیلم حرف می‌زنند که به ازای هر فیلم اگر 30 تومان بگیرند می‌شود 900 هزار تومان. اغلب از شرایط حاکم ناراضی هستند به‌غیراز دوبلورهای زن که از نسل جوان هستند و چندان چشم‌داشت مالی ندارند وگرنه که زنان پیشکسوت این عرصه هم که سال‌ها در این کار خون‌جگر خورده‌اند از وضعیت کنونی ناراضی‌اند.
واقعاً معترض به این مسئله نیستید که چرا باوجوداین همه‌سال کار در تلویزیون این مقدار در رسانه ملی کم‌کار هستید؟
این پرسش را من نباید داشته باشم. این مطالبه را باید سروش و حامی من داشته باشد. من هیچ‌وقت در مورد شرایطی کار و حرفه‌ای که داشتم حتی در بدترین موقعیت‌ها هم ناله نکردم و تصور می‌کنم چنین وضعیتی مقدر بوده است پیش بیاید و روزی من دست خداست و هیچ‌کسی نمی‌تواند آن را از من بگیرد.

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/89089/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

تراکتور و نساجی به یاد نادر دست نشان

سهرابیان از لیست استقلال خط خورد

شمس‌آذر با یک تغییر در اندیشه توقف استقلال

کری ستاره سیتی؛ چهارمین قهرمانی متوالی را می‌خواهیم

ساکت الهامی در مرز انفجار در ورزشگاه وطنی

نصرتی در دومین تجربه سرمربیگری تراکتور

آذرپیرا پنجمین سهمیه کشتی آزاد را گرفت

غیبت مربی رونالدو به دلیل عمل جراحی

مسی‌ها آماده شکست فولاد در هفته بیست و چهارم

گواردیولا: سرافکنده نیستیم، فوتبال باخت دارد

مسعود شجاعی یک ستاره غیرمنتظره در تیمش دارد

ترکیب ابتدایی فولاد برای تقابل با مس رفسنجان

تراکتور در وطنی هم تنها نیست

تصاویر باورنکردنی؛ کینگ اریک روی صحنه می‌خواند!‏

وقتی مثل عمه جونت به آشپزی علاقه نداری!

پیام تسلیت مدیرکل بنیادآذربایجان غربی در پی درگذشت همکار خادم الشهدا حجت الاسلام «مصطفی حاجی حسینلو»

دف نوازی زیبا و شنیدنی در برنامه «معرکه»

آتش سوزی در پایتخت اندونزی 7 کشته برجای گذاشت

طرز تهیه دسر چوکو لاوا

با این معجون شگفت انگیز 10 سال بیشتر عمر کنید

محبت کردنشون خیلی جالبه

مطالعه رفتار آب و یخ در نانوحفره و غول‌های یخی منظومه شمسی!

«خلبان صدیق» برای دومین‌بار به کتابفروشی‌ها آمد

اقدام حمایتی دولت انگلیس از ورزشکاران روسی

زوج دفاعی جدید شجاع؛ حضور کمرنگ اما موثر!

کلوپ: همان لیورپول ترسناک همیشگی می‌شویم

چهار تراکتوری مورد تشویق هواداران مازنی

سنگ تمام هواداران نساجی برای بقا در لیگ

متیو مک کانهی: وقتی خدا رو داری یه رفیق داری اون رفیقم خودتی

بوسه امیر جعفری بر پیشانی همسرش در یک سریال

بیت باکس زیبای دی جی و بچه ها در حضور آقای طهماسب

علت عدم حضور نبویان در پدرخوانده3

نتیجه‌ی عدم توجه به جلو در رانندگی

برنامه‌ریزی ناسا برای تجدید قوای کاوشگر ستاره‌های نوترونی

اهمیت بجا آوردن شکر خدا در جلد هفتم کتاب «طعم شیرین خدا»

ترکیب تراکتور بدون خمس زیر و رو شد!

فلاح: دوست داشتم برای آقای گلی تلاش کنم

ترکیب هجومی نساجی مقابل تراکتور

رنکینگ توپ طلا؛ فرش قرمز برای بلینگام!

ادعای عجیب ویدال؛ دوست داشتم برای رئال بازی کنم!

نصیرزاده: سرمربی جدید تا پایان فصل بعد می‌ماند

جابه‌جایی 3 تراکتوری با جدایی خمس

نه فرانسه و نه پی‌اس‌جی؛ مقصد زیدان مشخص شد

باقری تک و تنها در جنگ با آلوز و حسینی

در آستانه ال‌کلاسیکو؛ کاپیتان رئال تمرین نکرد

این افراد ریواس نخورند

اجرای تماشایی از آهنگ «پینک فلوید» با گیتار الکتریک

تصاویر هوایی از وضعیت «زرآباد» در استان سیستان و بلوچستان بعد از بارندگی

واژگونی پراید حادثه آفرید

حکمت/ کجای مجلس بنشینیم؟