آریا بانو
مهدیه عرب: ترانه‌سرایی یک شغل 24 ساعته است / ضعف کار ما این است که هنوز یک صنف نداریم
دوشنبه 5 آذر 1397 - 08:03:58
آریا بانو - مینا آتشی: مهدیه عرب ترانه‌سرا اعتقاد دارد بسیاری از ترانه‌هایی که این روزها "هیت" می‌شوند، فاقد یک لحظه شاعرانه و صنایع ادبی هستند.


سرویس موسیقی هنرآنلاین: شخصیتی تثبیت‌شده در جامعه ترانه سرایی و موسیقی ایران است. بسیار باتجربه است و این پختگی را می‌شود از کارهایش و هنرمندانی که با آن‌ها تا به امروز همکاری کرده است متوجه شد.
مهدیه عرب از خانواده‌ای آشنا با فرهنگ و هنر آمده و خواهرش مهشاد عرب با اندکی فاصله از او وارد دنیای ترانه شده است. با او درباره شرایط این روزهای ترانه‌سرایی در ایران گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
خانم عرب، چه شد که به حوزه‌های موسیقی، ترانه‌سرایی و روزنامه‌نگاری علاقه‌مند شدید؟
من ابتدا آشنایی خاصی با مجله‌ها و نشریات نداشتم از سر علاقه به سه دفتر مجله زنگ زدم و چند مطلب برایشان بردم که خوشبختانه هر سه مجله کار من را دوست داشتند ولی من به خاطر هنرى بودن، مجله محک را انتخاب کردم. آنجا شروع به کار کردم و خیلی زود دبیر سرویس ادبی مجله شدم. محک مجله‌ای بود که مردم بی‌نهایت دوستش داشتند و از آن استقبال می‌کردند. در اولین روز کارم آقاى فرید احمدی را دیدم و به ایشان گفتم که هدف اصلی‌ من ترانه‌سرایی است و به خاطر همین مجله "روزهای زندگی" را انتخاب نکردم و ترجیح دادم در یک مجله هنری مثل محک که بیشتر به هنرمندان می‌پردازد شروع به کار کنم. در ادامه، دفتر مجله محک چون پایگاهی برای خواننده‌هایی مثل محمد خاکپور و سعید شهروز و یک سری خواننده دیگر بود، باعث آشنایی من با آن‌ها شد و من همکاری‌ام با آن‌ها را شروع کردم. خیلی راحت و بدون پارتی و بدون آشنا وارد عرصه ترانه‌سرایی شدم و خوشبختانه از ترانه‌هایی که می‌نوشتم خیلی خوب استقبال می‌شد. البته پتانسیل خوبی برای ترانه‌سرایی داشتم، چون از سنین کودکی شروع به نوشتن کردم. مثلاً زمانی که به دفتر مجله محک مراجعه کردم، با این که سنم خیلی کم بود، چند دفتر شعر داشتم. آن موقع کنسرت‌های کمی برگزار می‌شد و من دریکى از کنسرت‌هایی که خانم فریبا وکیلى روى صحنه رفته و ترانه می‌خواندند به مهشاد گفتم من به زودى به صحنه ترانه سرایى وارد می‌شوم و سال دیگر همین اتفاق افتاد...
اولین ترانه‌ای که از شما توسط خواننده‌ها اجرا شد چه ترانه‌ای بود؟
شروع کارم با چاپ یکی از ترانه‌هایم در مجله محک بود که آن ترانه با نام "همدم" تبدیل به اولین همکاری من با مهدی مقدم شد. قبلاً شعر کلاسیک می‌نوشتم و تازه یکی دو ترانه نوشته بودم که اولین ترانه‌ام را مهدی مقدم اجرا کرد. البته قبل از انتشار آثارم در آلبوم مهدى مقدم چند ترانه‌ام توسط گروه تیکا و محمد خاکپور اجرا شد و به بازار آمد.
آیا همکاری با مهدی مقدم در دیده شدن و اوج‌گیریتان تأثیری داشت؟
بله طبیعتاً. البته آن موقع آقای مقدم اولین کارش بود و کسی ایشان را نمی‌شناخت. من با ایشان مصاحبه کردم و از تیتر "خواننده آلبوم خونسرد، خونسرد نیست" برای مصاحبه استفاده کردم و به آینده کارشان امیدوار بودم.... آن روزها خیلی پیگیر بودم و حتی یادم است که آدرس شرکت‌های موسیقی را پیدا می‌کردم و برای آن‌ها نامه می‌نوشتم. آقای محمدعلی شیرازی شماره من را در نامه‌ای که نوشته بودم پیدا کرد و به من زنگ زد و گفت تو می‌توانی موفق شوی و مرا در نوشتن راهنمایى کرد... شنیدن صدای ترانه‌سرای "سلطان قلب‌ها" برای من که یک دختر جوان و تازه‌کار بودم، اتفاق خیلی بزرگی بود.
بعد آقای سعید پورسعید با من صحبت کرد و من به لاله‌زار رفتم و با آقای ترابی (مدیر پیام کاست) صحبت کردم که ایشان همان موقع چک دادند و دو ترانه از من خریدند و ترانه سرایى براى من شکل حرفه به خود گرفت... در همان ایام با خواهرم مهشاد عرب در لاله زار به دیدار آقای بهنام علمشاهی هم رفتیم که آن دیدار منجر به همکاری آقای علمشاهی با خواهرم شد. من دائماً" و کاملاً" مستقل در تلاش بودم و اصلاً نمی‌شد مرا در خانه پیدا کرد. آن موقع جلسه شعر ابن سینا برگزار می‌شد که ترانه سراهاى قدیمی‌تر به آن جلسه رفت و آمد می‌کردند من سنم کمتر از آن دوستان بودم ولی گاهى به جلسات ابن‌سینا می‌رفتم و سعی می‌کردم یاد بگیرم. همان زمان‌ها بود که با استاد حسین آهی آشنا شدم. ایشان یکی از بزرگان علم عروض هستند. من چون فامیلی مادرم آهی است، با ایشان تماس گرفتم و پرسیدم شما فامیل مادر من هم هستید؟! و برایشان ترانه‌ام را خواندم...
صحبتی با هم داشتیم که بعد آن تماس منجر به یک دیدار شد و من از ایشان درخواست کردم عروض را به من آموزش بدهند. استاد آهی قبول نمی‌کردند که به صورت خصوصی تدریس کنند، اما خوشبختانه درخواست من را پذیرفتند و من عروض را پیش ایشان یاد گرفتم. بعد دوره‌های حافظ‌شناسی را گذراندم و در برنامه‌ای که استاد آهی در رادیو داشتند هم غیرمستقیم در مبحث‌ها شرکت ‌کردم. در همان سال‌ها خداوند یک دختر هم به من داد و علیرغم اینکه من در سن 19-20 سالگی بچه‌دار شدم اما باز هم چیزی نتوانست بین من و رشته‌ام فاصله بیندازد.

از چه زمانی موزیسین‌ها و مخاطبان موسیقی با شما آشنا شدند و اسمتان به‌عنوان یک ترانه‌سرا مطرح شد؟
بسیاری از ترانه‌سراها با یک کار شناخته می‌شوند که من هیچ‌وقت این را دوست ندارم. زمانی که شروع به کار با خواننده‌های مختلف کردم، همیشه نگران این بودم که یک دوره فراز و فرود را سپری کنم و در این کار ماندگار نشوم. نمی‌گویم الآن ماندگار شده‌ام ولی خدا را شکر در 16-17 سالی که کار کرده‌ام، همیشه در این مسیر در حال حرکت بوده‌ام. سال 84 به گواهی رأی‌گیری مجله محک پرکارترین ترانه‌سرای کشور بودم. واقعاً تعداد زیادی ترانه در یک سال واگذار کرده بودم. سال‌های 85 و 86 هم همین‌طور بود. بعضی سال‌ها هم بوده که 10 یا 15 ترانه از من منتشر شده است ولی هیچ‌وقت فاصله نگرفته‌ام. البته امروز فکر می‌کنم هنوز آن‌ کاری که باید در ترانه‌سرایی انجام بدهم را انجام نداده‌ام.
در طول این مدت دچار ممنوع‌ الفعالیتی نشده‌اید؟
یک مدت خیلی کوتاهی ممنوع‌الفعالیت شدم. دو سه سال پیش که هومن سزاوار پس از هفت سال ممنوع‌الفعالیتی می‌خواست آلبوم جدیدش را منتشر کند، به من زنگ زد و گفت که ترانه‌ات با نام خودت مجوز گرفته است ولی نمی‌گذارند اسمت توی آلبوم باشد. در یک مدت کوتاهی حدود پنج آلبوم بدون درج اسمی از من منتشر شد، اما در کل چون سعی کرده‌ام که روی خط و مشی وزارت فرهنگ و ارشاد جلو بروم، مشکل خاصی برای کار کردنم پیش نیامده است. من کار با خیلی از خواننده‌های صاحب‌نام قدیمی را از دست دادم اما دوست داشتم با قانون کشورم پیش بروم. امیدوارم این قانون‌ها الآن یک مقدار تعدیل شده باشد. من عاشقانه‌نویس هستم و گهگاه ترانه اجتماعی هم می‌نویسم. هیچ‌وقت از خط و مشی‌ها عبور نکرده‌ام. کاش این مسئله مهم باشد که ترانه‌سرا چه چیزی نوشته است، نه اینکه با چه کسی کار کرده‌ است.
از اینکه همکاری با هنرمندان صاحب‌نام را از دست داده‌اید پشیمان نیستید؟
من الآن می‌بینم شرایط بهتر شده و خیلی از ترانه‌سرایان ما دارند با چهره‌های شناخته‌شده قدیمی هم کار می‌کنند. به همین خاطر نمی‌دانم اسمش را پشیمانی بگذارم یا نه. شاید اشتباه کردم. من و خواهرم مهشاد قدیم‌ترها هر دو تا مرز همکاری با خواننده‌های آن‌ طرف آب هم پیش رفتیم، اما در نهایت به ندرت این کار را انجام دادیم یا از زدن ناممان در شناسنامه اثر صرف نظر کردیم.

شما کارتان را زودتر شروع کردید یا خانم مهشاد عرب؟
قاعدتاً من، چون من از مهشاد به لحاظ سنی بزرگتر هستم. مهشاد شعر آزاد و سپید می‌نوشت و من به او گفتم وقتی می‌توانی به راحتى ترانه بنویسى و از اجراى آن لذت ببرى چرا این کار را انجام نمی‌دهی؟ این‌طور شد که مهشاد هم شروع کرد به نوشتن ترانه. اولین کار مهشاد یک سال یا یک سال و نیم بعد از اولین کار من منتشر شد و بعد او هم به صورت رسمی وارد مارکت موسیقی شد و در حال حاضر یکى از موفق‌ترین ترانه سراهاى حال حاضر ایران است.
فکر می‌کنید کدام‌تان موفق‌تر بوده‌اید؟
من احساس می‌کنم که من و مهشاد خیلی مکمل هم بودیم و خیلی از همدیگر حمایت کردیم. هیچ موقع نه بینمان رقابت بوده است و نه به این فکر کرده‌ایم که کدام از دیگری پیشی گرفته‌ایم. ما همیشه شانه به شانه در دو جهت متفاوت رو به جلو پیش رفته‌ایم. مثلاً اگر مهشاد با مهدى یراحى کار کرده است، من با شهرام شکوهی کار کرده‌ام. خیلی جالب است که بدانید، ما دو طرف بازار بوده‌ایم و خیلى کم به طور مشترک در یک آلبوم حضور داشتیم اما به موازات یکدیگر پیش رفته‌ایم.
کدام یک از ترانه‌های خودتان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
واقعاً کارهای زیادی هست که بخواهم اسم ببرم. ترانه‌هایى مثل "اعتراف" با صداى عماد طالب‌زاده،"شب و بارون" با صداى شهرام شکوهى، "فال" با صداى بابک جهانبخش، "نوازش" با صداى حمید غلامعلى، "یه حالى دارم این روزا" با اجراى گروه ژوان (علیرضا قرایى منش)، راز" با صداى سعید شهروز، "تلافى" با صداى مهدى مقدم و "کنار اومدم" با صداى معین راهبر را خیلی دوست دارم.
فکر می‌کنید وضعیت ترانه به نسبت گذشته بهتر شده یا افول کرده است؟
به نظر من بهتر شده است. البته الآن خیلی‌ها بدون دغدغه‌های ادبى دارند ترانه می‌نویسند و ما می‌بینیم بسیاری از ترانه‌هایی که "هیت" می‌شوند، بسیار مبتذل، دم‌دستی و بی‌ارزش هستند و یک لحظه شاعرانه و صنایع ادبی در آن‌ها وجود ندارد. با این حال در بین آن‌ها ترانه‌هایی می‌شنویم که واقعاً قشنگ هستند. من احساس می‌کنم یک نوع نوآوری و به‌روز بودن در آن ترانه‌ها وجود دارد و در عین حال مبانی و قواعد ترانه‌‌سرایی هم رعایت شده است. من الآن حدود 50 هنرجوی ترانه‌سرایی و 30 هنرجوی نویسندگی دارم که استعدادهای عجیبی در میان آن‌هاست. وقتی با این‌ها کار می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که از قافیه‌های به‌روزی دارند استفاده می‌کنند. خیلی از آن‌ها بچه‌های دهه 80 هستند که واقعاً خوب می‌نویسند منتها باید به آن‌ها کمک شود.
در ابتدای دهه 80 ترانه‌سرایانی مثل شما و نیلوفر لاری‌پور خیلی در اوج بودید و ترانه‌های زیادی از شما توسط خواننده‌های مختلف خوانده می‌شد، اما انگار از یک جایی دوره کم‌کاری به سراغ شما آمد و خواننده‌ها سعی کردند به سراغ همکاری با ترانه‌سرایان جدیدتر بروند. فکر می‌کنید چرا این اتفاق افتاد؟
من خودم آدمی بودم که همیشه ادامه دادم و کارهایم اجرا شد. شما این را باید از ترانه‌سرایانی بپرسید که کارشان را متوقف کردند، مثل نیلوفر لاری‌پور فکر می‌کنم در صفحه اینستاگرامش نوشته است "من کار ترانه نمی‌کنم". ترانه‌سرایان دیگری هم داشتیم که نمی‌دانم در حال حاضر کجا هستند شاید هم من از آن‌ها بی‌خبرم.... مثلاً خانم سهیلا اسدی فعال بودند که الآن اسمشان را کمتر می‌شنوم و یا خانم مرجان زنگنه که خیلى خوب می‌نویسند اما انگار کم‌کارتر شدند.... در مورد دوستان دیگر باید از خودشان بپرسید که چرا امروز کمتر حضور دارند. شاید دچار یک سری بی‌مهری‌ها شدند و یا ترانه‌سرایان جدیدی آمدند که ارتباط‌های بهتری با آهنگسازها و خواننده‌ها برقرار کردند. در این مدت آقایان ترانه‌سرا بیشتر شدند که علتش نزدیکی و رفاقت آن‌ها با خواننده‌ها و آهنگسازها است چون خواننده‌ها و آهنگسازها به ترانه‌سراها نیاز دارند که با آن‌ها درد دل کنند و خاطراتشان را برایشان تعریف کنند. نیاز دارند که با شما بنشینند چای بنوشند و راحت حرف بزنند. خیلی فرق دارد که شما یک ترانه‌ای را از طریق تلگرام برای خواننده و یا آهنگساز بفرستید تا این که آن‌ها را از نزدیک متوجه ترانه‌تان کنید. شاید این‌ مسائل هم تأثیرگذار بوده است.
در این سال‌ها یک سری مثلث‌ هم در زمینه موسیقی شکل گرفته است که در قالب آن یک خواننده، یک آهنگساز و یک ترانه‌سرا با همدیگر کار می‌کنند و معمولاً کمتر پیش می‌آید که هر کدام از این افراد با دیگر هنرمندان وارد همکاری شوند. به این مثلث‌ها در حوزه موسیقی چقدر اعتقاد دارید؟
بعضى از این مثلث‌ها موفق بوده‌اند اما خیلى از آن‌ها وارد مسائل حاشیه‌ای شده رفاقتشان به هم خورده و نه تنها به کارشان ادامه نداند بلکه فید شدند....به نظر من بدترین چیز این است که در آلبوم یک نفر تمام کارها را انجام بدهد، مثلاً" خواننده خودش بنویسد خودش بسازد و خودش بخواند....این بدترین روش اجراست که تازگی‌ها بدجورى مد شده است.
اما مثلاً خواننده‌ای مثل محسن یگانه اکثر ترانه‌هایش را خودش می‌سراید موفق نیست؟
استثناء همیشه هست. محسن یگانه ترانه‌سرایی بسیار قوی‌ است. فکر می‌کنم محسن یگانه اول ترانه‌سرا بوده و بعد خواننده شده است. این استثناها را نباید در نظر بگیریم. بعضی‌ها خودشان می‌دانند که باید چه بنویسند. باورتان نمی‌شود که ما الآن خواننده معروفی را داریم که از ترانه‌سراها ترانه می‌گیرد و آن را با نام خودش منتشر می‌کند. یعنی به ترانه‌سراها پول می‌دهد و با آن‌ها هماهنگ می‌کند که ترانه را با نام خودش عرضه کند تا مثلاً ادای محسن یگانه را در بیاورد. من هرگز چنین پیشنهادی را نمی‌پذیرم.
الآن خیلی از خواننده‌ها ترجیح می‌دهند که اشعار کلاسیک مثل اشعار حافظ، سعدی و به خصوص مولانا را بخوانند. نظرتان در این مورد چیست؟
این یک تب است. یک سری اصلاً به صدا و سبک کاری‌شان نمی‌آید که مولانا بخوانند. شاید یکی از علت‌های استفاده از اشعار کلاسیک این است که خواننده‌های ما از این طریق راحت‌تر می‌توانند یک سری واژگان که در ترانه اجازه انتشار پیدا نمی‌کند را بخوانند. مثلاً کلمات "رقص" و "آغوش" در ترانه فیلتر می‌شود ولی ما دیده‌ایم که اشعاری از مولانا اجرا شده که این کلمات هم در آن اشعار دیده می‌شود. شاید خواننده‌های ما به این واسطه دارند یک سری کلمات را وارد می‌کنند.
من خودم استفاده از شعر کلاسیک در موسیقی پاپ را به شرط اینکه با صدای خواننده هماهنگی داشته باشد و فضای موسیقی هم پاپ کلاسیک یا پاپ سنتی باشد خیلی دوست دارم. فکر کنم شروع‌کننده‌اش هم محسن چاوشی بوده است که خیلى خوب از پس این کار برآمد.به زعم من قبلاً حرمت ترانه‌سرا خیلی بیشتر بود و الآن شرایط طوری شده است که تصور می‌شود اصلاً می‌خواهند اسم ترانه‌سرا را خط بزنند.

ما این روزها آلبوم‌های زیادی را می‌بینیم که اسم ترانه‌سراها روی جلد آلبوم یا درج نشده و یا با اسامی مخفف درج شده است. فکر نمی‌کنید تداوم این اتفاق به خاطر پیگیر نبودن خود ترانه‌سراها باشد؟
دقیقاً همین‌طور است. ما صنفی به‌عنوان صنف ترانه‌سراها نداریم. کمترین حق یک مؤلف، بردن نامش در پای اثر است. ترانه "دورهمی" من حداقل 90 قسمت در پشت صحنه‌ برنامه "دورهمی" پخش شد، اما اسمی از من در تیتراژ برنامه نبردند و اسم خواننده‌ هم فقط در قسمت‌های پایانی در تیتراژ آمد. من با یک روزنامه مصاحبه کردم و حتی به عوامل برنامه زنگ هم زدم و گفتم این ترانه متعلق به من است اما باز هم اسم من را در تیتراژ ذکر نکردند.
معمولاً در کشور ما کسانی موفق‌اند که یا تحت اداره مافیا باشند یا یک سرمایه‌دار بزرگ پشت آن‌ها باشد. اینکه اسم ترانه‌سراها حذف شود و به صورت نقطه‌چین بیاید، یک توهین به ترانه‌سراها است. این بی‌حرمتی‌ها فقط متعلق به الآن نیست. از اول چنین بوده اما الآن شدیدتر شده است. البته الآن وزارت فرهنگ و ارشاد کار خوبی انجام داده که در سامانه دریافت مجوز آثار موسیقی حتماً باید امضای واگذاری ترانه‌سرا وجود داشته باشد. قبلاً بعضی از دوستان ترانه را می‌گرفتند و بدون اینکه بگویند آن را اجرا می‌کردند و ما ترانه را در بازار می‌شنیدیم اما الآن کمتر این اتفاق می‌افتد.
بنابراین به بحث مافیا در موسیقی پاپ اعتقاد دارید؟
صد درصد. مگر می‌شود نباشد؟ مافیا در تمام کشورهای جهان هست و می‌توانم قسم بخورم که در ایران هم وجود دارد. یک طرف قضیه تهیه‌کننده‌های بانفوذ هستند که خواننده‌های خودشان را به هر طریقی بولد می‌کنند و یک طرف دیگر هم سیاست کشور ما است که به یک‌باره می‌خواهد یک خواننده به خاطر یک سری جریان‌ها بزرگ شود. چرا یک خواننده ناگهان بولد می‌شود و همه تیتراژها را می‌گیرد؟ از طرفی، خواننده‌ای مثل سعید شهروز با آن صداى زیبا و سابقه حرفه‌ای که 20 سال است دارد کار می‌کند و چندین آلبوم منتشر کرده است، الآن کجاست؟ چرا در تلویزیون نیست؟ این‌ها مافیا است دیگر.
و فکر می‌کنید این مافیا به موسیقی پاپ ضربه می‌زند؟
قطعاً. خیلی وقت‌ها به خاطر این جریان‌ها یک خواننده‌ یا ترانه‌سرا بزرگ می‌شود که اصلاً گنجایشش را ندارد. خیلی وقت‌ها حق‌کشی اتفاق می‌افتد. چیزی که در کشور ما وجود ندارد، کارشناس است. البته من به کارشناسی‌های ترانه در وزارت ارشاد احترام می‌گذارم چون دیده‌ام که به شعرهای سطحی مجوز نمی‌دهند. درست است که یک سری ممیزی‌ها وجود دارد که من آن‌ها را دوست ندارم، اما در کنار آن، به ترانه‌های سطحی مجوز نمی‌دهند و این اتفاق خوبی است. من خودم تا به حال به مشکل مجوز برنخورده‌ام، نمی‌خواهم از ترانه‌هایم تعریف کنم ولی به هر حال من آموزش دیده‌ام. وقتی شما در یک زمینه‌ای آموزش ببینید، حداقل یک مقدار در آن کار حرفی برای گفتن دارید. اما به نظرم در زمینه خوانندگی این کارشناسی وجود ندارد. مرحوم محمد نوری کاملاً صدا را کارشناسی می‌کردند و دوره می‌گذاشتند ولی بعد از ایشان دیگر این دوره‌های آموزشی ادامه پیدا نکرد. ما الآن خواننده‌هایی داریم که حتی آن‌قدر آرتیست نیستند که لب‌خوانی درستی انجام بدهند چه برسد به اجرای زنده! بنابراین چه چیزی جز مافیا می‌تواند باعث دیدن شدن این افراد شود؟ آیا این درست است؟ فکر نمی‌کنم.
با توجه به اینکه الآن بسیاری از خواننده‌ها خودشان ترانه می‌سرایند، نگران این نیستید که کم‌کم یکی از ارکان اصلی موسیقی با نام‌ ترانه‌سرا خط بخورد؟
موافق نیستم که ترانه‌سرا خط می‌خورد. در حال حاضر خوانندگان پرشماری دارند شروع به کار می‌کنند که تعداد زیادی از آن‌ها به ما پیشنهاد همکاری می‌دهند و اتفاقاً خیلی با احترام هم برخورد می‌کنند. به نظرم هنوز جایگاه ترانه‌سرا محفوظ است. خیلی جاها مخصوصاً در تلویزیون به ترانه‌سراها کم‌لطفی می‌شود ولی هنوز جایگاه ترانه‌سرا به قوت خودش باقی است. ضعف کار ما این است که هنوز یک صنف نداریم. نمی‌دانم چرا بعضی از ترانه‌سراها به شدت اهل زیرآب‌زنی و حسادت هستند. نمی‌گویم خودم از این مقوله مبرا هستم ولی به طور مثال خیلی‌ وقت‌ها می‌شنوم که در فلان جلسه پشت سر من حرف زده شده است و در نتیجه احساس مثبتم را از دست داده‌ام. ما ترانه‌سراهای قدیمی باید پشت هم بایستیم و به ترانه‌سراهای جوان‌تر کمک‌ کنیم تا سر جای خودشان قرار بگیرند و درست کار کنند، اما متأسفانه نبود صنف ترانه‌سراها یک ضربه بسیار مهیبی به کار ما زده شده است. ضمن اینکه ما به صورت رسمی دارای کارت و بیمه نیستیم. به هر حال ترانه‌سرایی یک شغل است. من دارم تمام وقتم را برای ترانه‌سرایی می‌گذارم و می‌توانم بگویم ترانه‌سرایی یک شغل 24 ساعته است. من خیلی وقت‌ها تا ساعت سه صبح بیدارم ولی یک کارت معتبر یا بیمه ترانه‌سرایی ندارم. در واقع من هیچ مدرکی به جز آثارم برای شناساندن و معرفی خودم ندارم و اگر به جایی بروم که من را نشناسند، باید یک گونی آلبوم با خودم ببرم و روی میز بریزم و بگویم این‌ها کارهای من هستند! این یک درد است. در حالیکه ترانه‌سرایی در کشورهای پیشرفته جزو بیزینس‌هایی است که بسیار معتبر است و بیمه دارد. در هر کنسرتی اثر شما اجرا شود، به حسابتان پول واریز می‌شود. خواننده همیشه موظف است که در برنامه‌ها اسم شما را ببرد. خواننده‌های ما زورشان می‌آید اسمی از شما ببرند، مگر اینکه آنجا نشسته باشید.
در دهه 80 پخش کلیپ و قطعات خواننده‌های داخلی در شبکه‌های ماهواره‌ای به دیدن بعضی‌ها کمک کرد ولی در عین حال برای عده‌ای هم مشکل‌ساز شد. وجود این شبکه‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟
وقتی شما تریبونی ندارید و تلویزیون از شما حمایت نمی‌کند، پای شبکه‌های ماهواره‌ای وسط می‌آید که به نظرم این شبکه‌ها در دوره خودشان به خواننده‌های ما کمک کردند. سؤال من این است که چرا تلویزیون خودمان از ترانه‌سراها مخصوصاً" ترانه سراهاى خانم دعوت نمی‌کند؟ من هم شعرهای مناسبتی سروده‌ام، لااقل برای آن کارها من را دعوت کنند. نمی‌دانم ما چه کار بدی کرده‌ایم که به هیچ جایی دعوتمان نمی‌کنند و ما باید در جلساتی حضور داشته باشیم که خودمان به‌طور خودجوش تشکیل می‌دهیم. چند سال پیش مرا به یک برنامه تلویزیونی دعوت کردند و من یکی از ترانه‌هایم را دکلمه کردم که واقعاً هیچ اتفاق بدى نیفتاد! چه اشکالی دارد اگر دوباره از این اتفاق‌ها بیفتد؟ ما خیلی وقت‌ها می‌بینیم که فقط اسم خواننده را در تلویزیون ذکر می‌کنند. یعنی واقعاً فقط خواننده مهم است؟ کلام کار برای من است. اگر کلام نباشد، آهنگ نیست و اگر آهنگ نباشد، تنظیم نیست. همه این‌ها در شکل‌گیری یک اثر موسیقی تأثیرگذارند.
تابه‌حال تلاشی از سوی ترانه‌سراها انجام نشده است که یک صنفی با ‌عنوان صنف ترانه‌سرایان تشکیل شوید؟
یکی دو بار تلاش کردیم، اما باور کنید اتحاد بین آدم‌ها در ایران بسیار سخت است، مخصوصاً در حوزه موسیقی.در موسیقی خیلی سخت‌تر از سینما است. در سینما تقریباً جایگاه‌ها مشخص است و هرکسی در جای خودش قرار می‌گیرد ولی در حوزه ترانه‌ همه سعی می‌کنند همه نوع ترانه‌ای بسرایند و در هر حوزه‌ای ورود کنند که این کار و رقابت را سخت‌ می‌کند و درنهایت منجر به حسادت و زیرآب‌زنی می‌شود. همین باعث شده است که ترانه‌سرایان هیچ‌وقت پشت هم نایستند.
چقدر به ترانه‌های سفارشی اعتقاد دارید؟ خیلی‌ها معتقدند که ترانه باید خودش در ذهن ترانه‌سرا بجوشد.
من یکی از کسانی هستم که می‌گویم حس باید ایجاد شود؛ حالا این حس می‌تواند توسط خواننده در اثر صحبت با شما به وجود بیاید و یا خودتان به این حس برسید و آن را روی کاغذ بیاورید. حتماً نباید شما بنشینید تا یک شبی یک‌چیزی به‌تان الهام شود و آن را بنویسید. به نظرم این کار خیلی غیرحرفه‌ای است. من اصلاً از آن جمله ترانه‌سراهایی نیستم که بگویم ترانه فقط باید جوششی باشد. حتی فکر می‌کنم اسم ترانه‌ای که بر اساس حسی که از سوی یک شخص دیگر به شما القا می‌شود را هم می‌توان ترانه جوششی گذاشت. ضمن اینکه من جزو ترانه‌سراهایی هستم که ملودی‌نویسی هم می‌کنم و این کار را دوست دارم. درست است که بر اساس ملودى نوشتن باعث محدود شدن وزن ترانه برای شما می‌شود ولی باعث هماهنگى فضاى ملودى و کلام شده و حس ترانه را بیشتر می‌کند. اصلاً به نظرم یکی از رازهای کارهای ماندگار این است که ترانه‌سرا و آهنگساز خیلی باهم آخت بودن دو هماهنگ باهم پیش می‌رفتند.
نظرتان راجع به یک سری واژه‌های مدرن و عامیانه مثل "لعنتی" و "لامصب" که در ترانه‌ها استفاده می‌شود چیست؟
اگر شما مدرن نویس و پست‌مدرن نویس باشید و بلد باشید که واژه را کجا و جوری به کار ببرید، مخالف نیستم، اما این که واژه زشتی که از نظر هنری سخیف است و بار معنایی زیادی هم ندارد به کار ببرید تا فقط توجه مخاطب را جلب کنید، مثل این است که شما یک لباس ناهماهنگی بپوشید و درملأعام حاضر شوید. جلب‌توجه به هر قیمتی خوب نیست. در مورد دوکلمه‌ای که اشاره کردید، "لعنتی" کلمه خیلی جاافتاده‌ای است ولی "لامصب" را دوست ندارم. لامصب همان لامذهب و بی‌دین است که به نظرم استفاده از آن جالب نیست. ما باید ببینیم معنی و ریشه یک کلمه چیست و اگر هم استفاده از آن کلمه مد شده است، باید ببینیم که توهین یا فحش نباشد. حتی کلمه "لعنتی" هم خیلی کلمه قشنگی نیست. یا مثلاً با استفاده بیش‌ازحد و اگزجره از کلمه "دیوونه" هم مخالفم. اما بعضی وقت‌ها می‌بینید کلمه‌ای به ذهنتان می‌آید که خیلی استفاده نشده ولی کلمه تینیجرپسند و قشنگی است که در این مواقع جالب است اگر از آن کلمه استفاده کنید.
تاکنون پیش آمده که دوست داشته باشید یک ترانه‌ را به یک خواننده‌ خاصی پیشنهاد بدهید تا بخواند؟
من تا به امروز به هیچ خواننده‌ای پیشنهاد کار نداده‌ام و خیلی با غرور کار کرده‌ام، چون به نظرم شأن ترانه‌سرا بالاتر از این است که به کسی زنگ بزند و بگوید من این را برای صدای شما نوشتم، اما مثلاً اگر آهنگسازی به من مراجعه کند و بگوید برای سالار عقیلی ترانه می‌خواهد، من سعی می‌کنم ترانه‌ای که می‌نویسم بیشتر به صدای آقای عقیلی بخورد.
زمانی به‌خصوص در دهه 80 استفاده از ترانه‌های سیاه و ضد عشق زیاد شده بود اما به‌یک‌باره استفاده از آن اشعار متوقف شد و خواننده‌ها بیشتر به سراغ ترانه‌های کاملاً مثبت رفتند. نظرتان درباره این دگرگونی در حوزه ترانه چیست؟
در حال حاضر دوره ترانه‌های کاملاً مثبت هم تمام شده است و خیلی معلوم نیست که تب چه نوع ترانه‌هایی است. بیشتر تب اشعار حافظ و مولانا است. احساس می‌کنم وقتی کاری می‌گیرد، ناخودآگاه همه تقلید می‌کنند و این یک موجی را به وجود می‌آورد که متأسفانه قوه ابتکار و خلاقیت را از ترانه‌سراها و خواننده‌ها می‌گیرد. همیشه اولین موج زیباست و وقتی زیاد می‌شود، آدم احساس خفگی می‌کند. به همین خاطر من هیچ‌وقت پیش نیامده است که این روند را دنبال کنم، مگر در مورد کارهای سفارشی که آهنگساز یا خواننده‌ گفته‌اند که می‌خواهیم ترانه مثبت مثبت باشد. دوست دارم همیشه به قلمم احترام بگذارم و کارهایی را بنویسم که فکر کنم واقعاً کارهایخوبی است. همه ما کارهای ضعیف هم داریم ولی همیشه تلاشم بوده که به خاطر پول به قلمم بی‌احترامی و اهانت نکنم، چون همیشه می‌گویم قلم تقدس دارد. خیلی‌ها به من انتقاد می‌کنند که برو کارهای دم‌دستی که ممکن است "هیت" بشود بنویس، برایت کاری ندارد. واقعاً هم برای منی که وزن و قافیه را بلد هستم و سال‌هاست دارم می‌نویسم، کاری ندارد که چند کلمه را سرهم کنم ولی چون هدفم ماندگار بودن است این کار را نمی‌کنم. شاید اگر آمده بودم که بروم یا آمده بودم تا یک پولی در بیاورم، این کار را انجام می‌دادم.
چقدر معتقدید که فضای مجازی به پیشرفت شما و نسل بعدی شما در حوزه ترانه‌سرایی کمک کرده است؟
به من کمک نکرده است. من یکی از کسانی هستم که خیلی دیر وارد فضای مجازی شدم. شما تا هفت سال پیش اگر اسم من را جستجو می‌کردید، هیچ رد و عکسی پیدا نمی‌کردید. از موقعی که وارد فضای مجازی شدم، طبیعتاً کارم را تسهیل کرد و باعث شد ارتباط بین من و هنرمندان راحت‌تر شکل بگیرد اما فضای مجازی به درخشان‌تر شدن من کمک نکرده است.

فکر نمی‌کنید فضای مجازی باعث شده یک سری افراد که پتانسیلش را ندارند، دیده شوند؟
بله همین‌طور است. بعضی‌ها با شلوغ‌بازی‌ها و حاشیه‌ پراکنى سعی می‌کنند دیده شوند. الآن دیده شدن خیلی راحت است. شما می‌توانید یک کار عجیب‌وغریب انجام بدهید تا خیلی فضای مجازی پر از اخبار شما شود، اما هنر، شخصیت، خانواده و آینده چه می‌شود؟ من نظر برادرانم نیز برایم مهم است. به همین خاطر در عکسی که دارم می‌گیرم دقت می‌کنم. این به اصالت و شخصیت آدم برمی‌گردد که ببینیم هویت دارد یا ندارد. ما نمی‌توانیم بگوییم همه ایرانی‌ها پرفکت و با هویت هستند.
فکر می‌کنم نسل شما نجیب‌ترین نسل در موسیقی ما بوده است. اما آیا این نجابت باعث نشده که شما فرصت بیشتر دیده شدن را از دست داده باشد؟
معتقدم "نه" گفتن به کارهایی که انجام نمی‌دهید ممکن است در آن برهه شما را بالا نبرد ولی بعداً شما را پایین نمی‌آورد. مرحوم خسرو شکیبایی پس از چهل‌سالگی مشهور شد چون همیشه به‌حق رفتار کرد. من اگر به‌حق رفتار نکنم، باید یکجایی منتظر صدمه خوردن از آن موقع باشم. من نمی‌خواهم فردا تاوان چیزی که امروز به من کمک می‌کند پرداخت کنم. از جایگاهم در موسیقی بسیار راضی هستم و خدا را شکر می‌کنم. احساس می‌کنم اندازه زحمتی که کشیده‌ام، جایگاه خوبی به دست آورده‌ام ولی هنوز بسیاری جای پیشرفت دارم. از این بابت خوشحالم چون اگر سقف را می‌زدم، دیگر تمام می‌شد ولی من هنوز سقف را نزدم.
تابه‌حال پیش آمده که ترانه‌ای از شما توسط یک خواننده‌ای اجرا شده باشد و شما از همکاری با آن خواننده پشیمان شده باشید؟
متأسفانه بارها این اتفاق افتاده است و من حتی جایی عنوان نکرده‌ام که این کار من بوده است. ما بیشتر از هر چیزی ضعف آهنگسازی داریم. شما فکر کرده‌اید به چه دلیل این همه کار کاور و تقلیدی داریم؟ یک قطعه را یک خواننده پیشتاز می‌خواند و صد تا کپی از آن در می‌آید و بعد تازه معلوم می‌شود که خود آن خواننده هم کپی کرده‌ است! من آهنگسازی را ضعیف‌ترین ضلع مربع آهنگ، ترانه، صدا و تنظیم می‌دانم.
در حوزه ترانه مسئله سرقت چقدر اتفاق می‌افتد؟
به‌شدت. متأسفانه ابیات ترانه‌های ما به سرقت می‌رود. بعضی وقت‌ها می‌گوییم این اتفاق افتاده است که عده‌ای می‌گویند چرا گفتی و آبروی خواننده را ریختی؟ می‌گویند مگر یک بیت شما چه ارزشی دارد؟ حتی یادم می‌آید که چند سال پیش خواهرم مهشاد یک ترانه را به‌صورت امانت به یک خواننده داد که خواننده آن را بدون هماهنگی و اطلاع اجرا کرد. متأسفانه این مسائل هم وجود دارد.
هیچ‌وقت نخواستید مهاجرت کنید؟
من مهاجرت را دوست ندارم چون بی‌نهایت به ایران علاقه‌مند هستم. احساس می‌کنم اینجا خاک من است و گذشتن از آن مثل این است که شما از خانه‌تان بگذرید و بروید مستأجر شوید. من مستأجری را دوست ندارم و علیرغم سختی‌هایی که ممکن است وجود داشته باشد، دلم می‌خواهد در جایی باشم که مادرم نفس می‌کشد و یک اعتباری هم در آنجا کسب کرده‌ام.
کتاب جدیدی در دست انتشار ندارید؟
کتاب "یه حالی دارم این روزا" که منتخب ترانه‌هاى اجرا شده سالیان من است، دو سال پیش چاپ شد و اکنون به چاپ دوم رسیده است. اینکه بخواهم یک کتاب جدید ترانه منتشر کنم، نمی‌دانم اما خبری را برای اولین بار در این گفت‌وگو اعلام می‌کنم که یک آلبوم دکلمه تهیه کرده‌ام با موسیقى پیمان ملکى و نظارت ضبط مهدى مریخ با حضور برادرم امیرعباس عرب که سومین ترانه‌سرای خانواده عرب نیز هست. این آلبوم تمام شده در مرحله مجوز به سر می‌برد. این آلبوم دکلمه برای اولین بار با یک سبک بسیار جدید آهنگسازی شده است و در خیلی از قطعات، خواننده‌ها افتخار داده‌اند و در کنار دکلمه ترانه‌هایشان از سمت من خودشان هم خوانده‌اند. ان‌شاءالله این آلبوم تا چند وقت دیگر منتشر خواهد شد. این آلبوم عصاره‌ای از چندین و چند سال فعالیت من با صدای خودم است. فکر می‌کنم تابه‌حال چنین آلبوم دکلمه‌ای مخصوصاً در میان ترانه‌سراهای قدیمی انجام نشده است. امیدوارم این آلبوم مورد استقبال قرار بگیرد.
ناگفته یا درد دلی اگر باقی‌مانده است، بفرمایید.
ناراحتی من از کسانی است که متصدی هستند و می‌توانند به ما به‌عنوان نویسنده و مؤلف احترام بگذارند ولی متأسفانه این کار را نمی‌کنند. آن‌قدر از این امر شاکی هستم که می‌خواهم به‌زودی در کلاس‌های بازیگری شرکت کنم و خودم را از صفر محک بزنم و ببینم آنجا هم همین کم‌لطفی به ما می‌شود یا خیر. من پنج سال پیش برای بازیگری پیشنهاد داشتم ولی رد کردم و گفتم من فقط نویسنده هستم اما الآن شاید بازیگری را تجربه کنم. آن‌قدر بی‌مهری دیده‌ام که شاید وارد یک حرفه دیگری شوم تا لااقل یک‌ذره امنیت مالی‌ام تأمین شود. از تلویزیون هم ناراحت هستم. امیدوارم همه ما برای قلم احترام بیشتری قائل باشیم. و از مردمم تشکر می‌کنم که همیشه مهربان و خطاپوش در کنارم بودند و پیامم به تمام کسانى که این گفت‌وگو را خواندند این است: فقط خدا.

http://www.banounews.ir/fa/News/103723/مهدیه-عرب--ترانه‌سرایی-یک-شغل-24-ساعته-است---ضعف-کار-ما-این-است-که-هنوز-یک-صنف-نداریم
بستن   چاپ