آریا بانو
اسم گرگ‌بازی از کجا آمد؟
يکشنبه 11 آذر 1397 - 21:56:56
آریا بانو -
دورهمی با عباس نظام‌دوست، حمید پورآذری سهیلا گلستانی و هانیه توسلی کارگردان و بازیگران فیلم «گرگ‌بازی» که متفاوت‌ترین فیلم اکران عمومی را روی پرده دارند.
گرگ‌بازی در همان نماهای ابتدایی تماشاگر خود را از هراس افتادن در دام فیلم‌های آپارتمانی خلاص می‌کند. فیلم هرچند عمده سکانس‌هایش را در یک خانه برای مخاطب روایت می‌کند اما چنان هوشمندانه در ژانر و روایت تفاوت را به تصویر می‌کشد که نتوان گرگ‌بازی را در زمره فیلم‌های کم‌دردسر و آپارتمانی رایج این روزها دسته‌بندی کرد. جنایت و معما در گرگ‌بازی کنار هم بُر خورده‌اند و نتیجه فیلمی است که تماشاگر را درگیر می‌کند. عباس نظام‌دوست در نخستین تجربه سینمایی‌اش توانسته از پس این مهم بربیاید که تماشاگرانی که با انگ عشق به فیلم سطحی و کمدی‌های خالتور، از سینما به‌معنای واقعی آن جدا مانده‌اند را وارد بازی کند. گرگ‌بازی برای همین مهم است.
اسم گرگ‌بازی از کجا آمد؟
نظام‌دوست: اسم بازی که در فیلم انجام می‌شود لویقو است که نسخه فرانسوی همان بازی مافیای روسی است.
من مطلبی خواندم در مورد اینکه فلانی که در آن نقش و کاراکتر دکتر دارد را حذف کرده‌اید که برایتان مشکلی پیش نیاید.
نظام‌دوست: نه اینطور نیست. مافیا در قرن نوزدهم توسط یک روسی اختراع می‌شود. بعد از آن فرانسوی‌ها یک بازی از روی آن کپی‌برداری می‌کنند. در مافیا کاراکترها شامل دکتر و پلیس و مافیا و اینهاست و در بازی فرانسوی پیشگو و گرگ و جادوگر کاراکترهای اصلی هستند و ما فکر کردیم که این بازی رمز و راز بیشتری دارد.
شاید برای کارگردان فیلم حساب‌شده‌ای مثل گرگ‌بازی تعبیر خوبی نباشد اما به هر حال هر 3نفر شما به یک فیلم‌اولی اعتماد کردید، چطور این اتفاق افتاد؟
پورآذری: من که خودم اصلا فیلم‌اولی‌ام. من نابازیگرترین آدم گرگ‌بازی هستم.
آقای پورآذری این از آن حرف‌هاست.
پورآذری: واقعا فرق می‌کند. ممکن است یک مربی فوتبال کنار زمین خیلی خوب باشد، خوب به تیم تمرین دهد ولی دلیلی ندارد که حتما بازیکن خوبی باشد.
فضای تئاتری و شبه‌پلاتوی فیلم شما را درگیر کرد؟
پورآذری: نه، پیگیری‌های عباس من را درگیر کرد. (با خنده)
نظام‌دوست: خیلی دنبال حمید رفتم، خیلی. حتی بچه‌ها هم پیگیر شدند که او پا به گرگ‌بازی بگذارد چون همه با او رفیق بودیم، کلی پیگیرش شدیم تا راضی شد و قبول کرد.
پورآذری: من در نخستین جلسه هم به عباس گفتم که من بازیگر سینما نیستم، گفتم نمی‌توانم دیالوگ‌ها را حفظ کنم. او گفت این مسئله حل می‌شود و بعد هم پیش خودم گفتم ممکن است یک‌بار بازی کنم و بعد دلم بخواهد که باز بازی کنم و از کاری که خودم بیشتر دوست دارم غافل شوم. وسوسه‌های شیطانی است دیگر، اما دل را به دریا زدم و فضای خود این کار هم برای من سالم‌تر و جذاب‌تر از فضای پشت صحنه تئاتر بود.
به خاطر ترکیب عوامل؟
پورآذری: به‌خاطر آدم‌ها و اینکه عباس هم 15تا آدم را جمع کرده که حداقل 9تای آنها خیلی زمان طولانی با هم هستند در یک مکان و من هم از یک‌جایی به آنها اضافه ‌شدم و به گمانم به همه ما خوش گذشت.
یعنی هیچ‌وقت درگیر این ماجرای تنوع ژانر و اینها نشدید؟
پورآذری: ببینید برای خود من اولویت این بود که تیم، تیم خوبی است و من خودم به‌جز یکی از بچه‌ها، با بقیه دوستی و رفاقت خیلی طولانی داشتم. مثلا من با هانیه تجربه یک سفر عجیب و غریب را داشتم، سهیلا را خیلی‌وقت پیش دیده بودم، با هانیه هم‌دانشگاهی بودیم، امیرحسین و نگار را هم از حدود 15سال پیش می‌شناختم.
می‌خواهم بدانم قوت فیلمنامه چقدر در ترغیب شما به ایفای نقش مؤثر بوده است؟
گلستانی: عباس نظام‌دوست برای من فیلم‌اولی نبود، چون این سومین فیلمی بود که من با او کار می‌کردم. واقعیت این است که اگر بخواهیم روی بحث فیلمنامه جلو برویم، من با یک گنگی وارد کار شدم، یعنی با کلی سؤال واردش شدم، منتها چون مدل کار ایشان را می‌شناختم که بخشی از این معماها حتی تا بعد از ساخت فیلم هم قرار نیست رمزگشایی شود و ممکن است شکل شخصی برای خودش داشته باشد، می‌دانستم که لزومی ندارد به آن ورود کنم و روی حساب اعتمادی که قبلا در کار با هم داشتیم وارد این کار شدم. البته فراموش نشود که نمی‌توان گفت یک تئاتر به شکل تصویری برای تماشاگر در حال نمایش است.
قصد متهم کردن کسی را نداریم اما چند سالی است که مد شده بازیگران سینما برای ارتقای رزومه سراغ تئاتر می‌آیند. از آن طرف می‌دانیم که بازیگران استخوان‌دار و خوب معمولا عقبه تئاتری دارند و بعد به سینما پا می‌گذارند. الان این صادرات بازیگر از دنیای تئاتر به سینما قطع شده؟
گلستانی: به‌نظر من در این مورد که شما می‌فرمایید ما یک نمونه موفق در این سال‌ها داریم؛ نوید محمدزاده. نوید از تئاتر آمد، در سینما سوپراستار شد و حقیقتا هم بازیگر خوبی است.
توسلی: نه، این اتفاق همواره افتاده و به تعبیر شما این صادرات وجود داشته است. مثلا خیلی‌ها که تبدیل به ستاره‌های تلویزیون می‌شوند مثل احمد مهرانفر، سال‌ها در تئاتر کار کردند و کسی آنها را نمی‌شناخت. سال‌هایی که من تازه آمدم به سینما یعنی حدود سال78، احمد مهرانفر چندین سال بازیگر تئاتر بود و بعدها با سریال پایتخت شناخته شد. هرچند که قبل از آن هم یکی دوتا نقش کوتاه بازی کرده بود اما الان یک بازیگر شناخته‌شده‌ است. محسن تنابنده هم همینطور؛ یادم هست که سر سریال میوه ممنوعه که بودیم، من محسن تنابنده را نمی‌شناختم. بعدها این بچه‌ها به سینما آمدند. حمیدرضا آذرنگ که الان حسابی شناخته‌شده است و خیلی‌های دیگر.
یعنی این چرخه پرورش بازیگر و درخشش آن در سینما درست کار می‌کند؟
گلستانی: شما دارید راجع به کدام سینما صحبت می‌کنید؟ راجع به سینمایی که خودش مریض است؟ اگر اینها ورود پیدا می‌کنند حق‌شان است که ورود پیدا کنند، اما خیلی آدم‌های دیگر هم هستند که حق‌شان است ورود پیدا کنند ولی نمی‌کنند و اساسا مسئله مربوط به آن آدم‌ها نیست. این شغل ماست و اتفاقا ما دوست داریم که کار کنیم، دوست داریم دیده شویم، به هر حال این ذات یک آرتیست است.
پورآذری: مثلا خود هانیه قبل از اینکه بازیگر تلویزیون و سینما باشد، بازیگر تئاتر بوده یا سهیلا گلستانی که من سال‌ها پیش یک کار بی‌نظیر از او دیدم.
اگر مثال‌های موردی و استثنا را کنار بگذاریم چقدر بازیگری ما به لحاظ کیفی در یکی دودهه اخیر رشد کرده و قدم به جلو گذاشته است؟
توسلی: ما بازیگرهای خوبی در تئاتر و سینما داریم؛ چه زن و چه مرد.
گلستانی: ولی اساسا نه فیلمنامه‌ای داریم که بتواند از توانایی‌شان در آن حد استفاده کند نه کارگردان خوب و نه بالاتر از همه آنها، سیستمی که بیمار نباشد و ساخته شدن فیلم خوب و درجه یک را یک نیاز بداند.
یعنی همه‌‌چیز در خدمت فروش و پول است، نه هنر؟
گلستانی: بله. بازیگر تئاتر قرار است بشود نمکدان تلویزیون و سینما. نمکدان نه به‌معنای لزوما بامزه بودن. ولی وقتی ما می‌خواهیم یک سروشکلی از فضای آرتیستی و روشنفکری را تجربه کنیم، چندتا از این بچه‌های بااستعداد که سال‌هاست کار کرده‌اند به چشم می‌آیند؟ درباره آدم‌هایی می‌گویم که جایزه گرفته‌اند و قله‌های کاری را طی کرده‌اند ولی مردم آنها را نمی‌شناسند. متأسفانه در این چندسال اخیر، شکل سرمایه‌داری به این سیستم وارد ‌شده و البته مدیریت اشتباه این سرمایه هم موجب شده تا این بازی فقط در یک چارچوب مشخص اتفاق بیفتد و این برای همگان بسط پیدا نکند. بنابراین بازیگران خوب ما می‌شوند کسانی که قرار است بیایند در چند سکانس حضور داشته باشند و مثلا سطح آرتیستی کار را در تبلیغات متعادل کنند.
پس چرخه پرورش بازیگر درست است و سیستم گاهی دچار نقص است؟
پورآذری: به‌نظر من چرخه درست است؛ به شرطی که من به‌عنوان کارگردان درست رفتار کنم. به‌نظرم لازم و ملزوم یکدیگرند. همانطور که یک بازیگر از تئاتر به سینما می‌رود و درواقع سینما را ارتقا می‌دهد، یک بازیگر وقتی از سینما به تئاتر می‌آید حداقل نتیجه حضورش این است که اقتصاد تئاتر را ارتقا می‌دهد. ضمن اینکه خودش تجربه پیدا می‌کند و نمونه‌اش را داشته‌ایم. مثلا وقتی در سال79 آقای محمدرضا فروتن برای بازی در کار دکتررفیعی آمد کاملا در اختیار بود، یعنی 8ساعت تمرین بود. به جرأت می‌توانم بگویم که او 7ساعت‌ونیم تمرین می‌کرد و می‌گفت من در این قضیه مبتدی هستم و آن موقعی که می‌توانست برای یک‌ماه کار در فیلم کلی پول بگیرد شاید یک‌سوم یا یک‌چهارمش را برای 6ماه تئاتر گرفت.
یعنی بازیگر می‌آید برای آموزش دیدن و غنی‌شدن.
پورآذری: بله. آل‌پاچینو هم هر چهار پنج‌سال یک‌بار برمی‌گردد و تئاتر کار می‌کند و می‌گوید من می‌خواهم خودم را به‌روز کنم. این بده‌بستان خیلی درست و منطقی است. اینکه در مقابلش موضع‌‌گیری می‌شود حرف پرتی است چون کسی جای کسی را نمی‌گیرد.
مثال کارکرد اشتباه سیستم درباره همین فیلم گرگ‌بازی مصداق داشت که جشنواره فجر فیلم را نپذیرفت.
نظام‌دوست: یک بخش ما هستیم که داریم کار می‌کنیم و یک بخش می‌شود مخاطب و سیاستگذاری کلی فرهنگی کشور که بی‌تردید اشکال دارد. وقتی جشنواره فجر هر 3کارت فیلم‌اولی خود را به 3فیلم کمدی می‌دهد (البته فیلم «امیر» کمدی نبود) و نصف فیلم‌های جشنواره آن سال کمدی است یعنی سیاستگذاری کلی اینطور است که به مخاطب این خوراک را بدهی. پس من به‌عنوان کارگردان باید به سراغ ساخت فیلم کمدی بروم، کمدی‌هایی که اساسا مبتذل هستند و این دیگر به بازیگر ارتباطی ندارد.
می‌توان گفت که سیاستگذاری فعلی و تولیدات کنونی سینما براساس یک فرمول پیش می‌رود؟
گلستانی: این یک حرف تکراری است که هر فستیوالی سلیقه خودش را دارد ولی جدای از آن وقتی که تمام راه‌های دیده‌شدن از یک فستیوال در یک کشور می‌گذرد یعنی سیستم معیوب است. حالا شما باید فراتر بروید. کمی هم به‌خاطر خود سینماگران فضا دارد شکسته می‌شود ولی وقتی تنها راه ورودت برای اینکه دیده شوی و مردم و مسئولان بخواهند بفهمند که تو چه کار کرده‌ای، همین جشنواره است، کار سخت می‌شود.
گرگ‌بازی چطور به جشنواره جهانی فجر آمد؟ عنایت ویژه آقای میرکریمی شامل حال فیلم شد؟
نظام‌دوست: اول خانم قلم‌فرسایی و مصطفی احمدی و مدیر روابط عمومی فجر بین‌المللی در یکی از اکران‌ها فیلم را دیدند و گفتند ما خیلی از این فیلم خوشمان آمده و آن را معرفی می‌کنیم. بعد دی‌وی‌دی فیلم را دادیم به آقای میرکریمی و هیأتی که آنجا بود، آنها هم دیدند و ابتدا گفتند برای بخش بازار و بعد گفتند که در یکی از بخش‌های اصلی گرگ‌بازی را نمایش می‌دهند.
در واقع در جشنواره جهانی فجر دیده شدید؟
نظام‌دوست: فیلم در جشنواره جهانی خیلی کار کرد. فکر می‌کنم شد پرمخاطب‌ترین یا حداقل جزو آن دو سه‌تا فیلم پرمخاطب بود و بازخوردهای خوبی هم گرفتیم.
خانم توسلی شما در یک مصاحبه قدیمی در مورد بازیگری و مافیای بازیگری در سینمای ایران گفته بودید خودتان آن را تجربه نکرده‌اید. می‌خواهم بدانم الان چه نظری درباره نقش‌فروشی در سینما دارید؟
توسلی: من الان هم همان حرف را می‌زنم چون خودم به آن برنخورده‌ام. زمانی که من از همدان به تهران آمدم یک دختر شهرستانی بودم که هیچ پارتی و آشنایی نداشتم. چیزی که باعث می‌شد در تست‌هایی که این‌طرف و آن‌طرف می‌دادم قبول شوم، این بود که در رزومه‌ام می‌نوشتم به‌عنوان یک دختر 20ساله دوتا جایزه بازیگری تئاتر داشتم. مثلا رفتم پیش آقای ژکان و ایشان از من پرسید فیلم چی دیدی و من آن روزها به نسبت همسن‌وسالانم خیلی فیلم خوب دیده بودم. همین تلاش من باعث می‌شد من را به دونفر دیگر معرفی کند. من 2سال به این طرف و آن طرف معرفی شدم و در نهایت در شام آخر بازی کردم. همیشه گفته‌ام کسی که بخواهد پول بدهد و برود در یک فیلم بازی کند، نهایتا یک یا دوفیلم می‌تواند بازی کند. اگر بازیگر خوبی باشد که نیازی ندارد این کار را انجام دهد و اگر هم بازیگر بدی باشد کسی دنبالش نمی‌رود.
البته موضوع صرف پول دادن نیست و از یک‌جایی دیگر انگار شما عضو قبیله‌ای می‌شوی و در یکسری پروژه‌ها هستی.
توسلی: ببینید، الان بازیگرانی که فعالیت دارند یا اینقدر خوش‌قیافه بوده‌اند که در بدو ورود همه می‌گویند که وای یک سوپراستار کشف شده و یک استعدادی هم داشته است؛ مثلا هدیه تهرانی خیلی خوش‌قیافه و جذاب بوده و به‌نظر من استعداد بازیگری هم داشته، نیکی کریمی هم همینطور. گلزار که اینقدر قیافه‌اش جذاب است به‌عنوان یک پسر جوان وارد سینما شد و در فیلم بوتیک هم درخشید و یک‌جورهایی خودش را نشان داد، بهرام رادان همینطور. اینها در مجموع سابقه تئاتری ندارند اما پول هم نداده‌اند که بیایند بازیگر شوند. به‌دلیل خوش‌قیافه بودن دنبالشان رفته‌اند. بعضی‌ها خوش‌قیافه نیستند و پول هم می‌دهند که یک یا دوفیلم به‌زور بازی کنند، بعضی‌ها هم قیافه خاصی ندارند ولی بازیگران خوبی هستند؛ مثل نوید محمدزاده که به‌خاطر بازی‌اش دیده می‌شود نه قیافه‌اش. به‌طور کلی از نظر من این مافیایی که شما می‌گویید قطعا وجود دارد ولی ابدا منجر به رسیدن به یک راه موفقیت در بازیگری نمی‌شود.
چند وقت پیش خانم فاطمه گودرزی می‌گفتند که این داستان وجود دارد نه به معنی اینکه صرفا کسی پول بدهد و بازی کند، ولی انگار یک دیکته نانوشته است که اگر من سر کاری می‌روم، بعضی دوستان و رفقایی که با هم نزدیک هستیم هم باید در کار باشند.
توسلی: این را قبول دارم که به هر حال آدم‌ها در یک باندی می‌افتند، باند نه به‌معنای اینکه شب‌ها جلسه می‌گذارند و به قولی مخوف رفتار می‌کنند، باند رفاقت منظورم است...
پورآذری: یه‌جور دار و دسته.
توسلی: بله و من در هیچ دارودسته‌ای نیستم. چون کلا با همه رفیقم، ولی عضو گنگ و باندی نیستم.
و شاید نتیجه‌اش این شده که کم‌کار شده‌اید؟
توسلی: بیچاره من.
گلستانی: خیلی طبیعی است که من به‌عنوان کارگردان با توجه به شناختی که از آدم‌های اطرافم دارم و به‌دلیل اینکه احساس می‌کنم می‌توانم لحظه‌های جدیدتری خلق کنم، از آنها استفاده کنم. یعنی این شناخت راندمان کار را بالا می‌برد اما مسئله اصلی سر این است که فرصت برای ساخته شدن فیلم‌های متفاوت در کشور ما وجود ندارد. یعنی وقتی قرار است همه دو یا سه مدل فیلم بسازند، بسیار طبیعی است که در آن دسته و گروه‌ها، خیلی‌ها از قلم می‌افتند و کار شامل آن گروه نمی‌شود.
البته تعداد فیلم‌هایی که ساخته می‌شود کم نیست.
گلستانی: تعداد فیلم‌هایی که قرار است دیده شوند و تبلیغ درست برایشان فراهم می‌شود کم است.
شاید چیزی که گم شده است، همین تنوع نگاه و ژانر باشد. سیستم کاری کرده که سازنده «استراحت مطلق» و «بیست»، «خانم یایا» بسازد. این یک جبر است یعنی اینقدر تو را نشان نمی‌دهم و اذیتت می‌کنم و اکران نمی‌کنم که خروجی‌اش این می‌شود.
گلستانی: ببینید، یک بخشی از آن واقعا کم‌سوادی بدنه سینماست، ولی در کنار حجم عظیمی از این آدم‌های کم‌سواد که در سینما مشغول به‌کار هستند، بخشی هستند که دقیقا می‌دانند چه می‌کنند. یعنی آدم‌های باسواد و آدم‌های آگاه هم در سینما و در هنر کم نداریم. منتها قضیه این است که خیلی اتفاقی، یعنی واقعا معجزه‌وار دارند کار می‌کنند یا درواقع مجبور هستند که تفکرشان را به شکل دیگری تغییر دهند. مثلا ما راجع به مریل استریپ حرف می‌زنیم که در 70سالگی در اوج کار است. او چطور می‌تواند در این سن چنین اعجوبه‌ای باشد؟ به‌خاطر اینکه برایش نقشی وجود دارد که بتواند برود آن را بازی کند. یعنی سیستمی وجود دارد که در آن سن بخواهد به آن آدم بها بدهد. ما اینجا در سیستمی زندگی می‌کنیم که در سن 30سالگی استاد می‌شوی، در 40سالگی پیشکسوت می‌شوی و بعد منتظری که بمیری.
توسلی: من معتقدم حتی برای بازیگران با سن بالاتر نقش به معنی شخصیت‌ نه به‌معنای آکسسوار بودن و صرفا در کادر قرار‌داشتن وجود ندارد.
گلستانی: این خیلی خوب است که سیستم مدیریتی و سیاستگذاری وجود دارد ولی اینکه می‌گویند این نمی‌فروشد و سلیقه مردم این است جای سؤال دارد. خب این مسئولان باید بپذیرند که سلیقه مردم را تعیین می‌کنند. مردم وقتی که با 10فیلم روی پرده مواجه می‌شوند که 8تای آن سخیف به‌معنای واقعی است، طبیعی است که به هر حال به آن سلیقه عادت می‌کنند ولی همین مردم بودند که می‌رفتند در دهه60 زرد قناری می‌دیدند، دقیقا همین مردم بودند که اجاره‌نشین‌ها را می‌دیدند ولی سیستم الان لزومی برای ساخته شدن و ارائه این کارها نمی‌بیند.
در این وانفسا تجربه بازی در فیلمی مثل گرگ‌بازی چقدر برایتان مغتنم بود؟
توسلی: درست است که فضای سینما چیزی است که سهیلا (گلستانی) گفت و از هر 10تا فیلم، 8تا از آنها کمدی سخیف است ولی به هر حال یک جریان هم همیشه وجود دارد که یک عده دوست دارند آرتیست باشند و فیلم هنری بسازند و اصطلاحا، کسانی که سینمایی را دنبال کرده‌اند و مخاطبش بوده‌اند که سینمای سخیف نبوده و عباس نظام‌دوست جزو آن دسته است و من می‌دانم همیشه دنبال فیلم خوب است. فضایی که در آن فیلم است خیلی فرق می‌کند با فضای سینمای بدنه. او دوست دارد فیلم خوب بسازد، حالا تلاشش را برای فیلم اول می‌کند و می‌خواهد ببیند فیلم بعدی چه می‌شود.
نظام‌دوست: فیلم برای من اولویت زندگی نیست که به هر قیمتی ساخته شود.
چقدر موافقید با اینکه شرایط کار متفاوت، بسیار کمرنگ است و به همین دلیل شما با این سوسوها مثل فیلم گرگ‌بازی یکهو شارژ می‌شوید و اعتماد می‌کنید؟
پورآذری: من که تجربه دیگری نداشتم، 22سال پیش در قسمتی از سریال سرنخ آقای پوراحمد بازی کرده بودم. سابقه بازیگری نداشتم اما درهرحال، مهم است که آدم وقتی هست، کجا هست. آدمی که با او کار می‌کند چطور فکر می‌کند و در مورد چه چیزی صحبت می‌کند. وقتی یکی از فیلم‌های کوتاهش را نگاه کردیم، با خودم گفتم که چقدر جهانش متفاوت است و بعد شاید فکر کردم در شکل دیگری، شاید جهان‌هایمان به هم نزدیک است.
گلستانی: چند‌ماه پیش یکی از مدیران سینمایی در یک مجموعه کارگردان‌های خیلی موفق را دعوت کردند، معمولا همیشه این سناریو اتفاق می‌افتاد که هرچند‌ماه یک‌بار، خیلی محترمانه یکی از همان آدم‌هایی که هیچ‌وقت قرار نیست ما را ببیند، زنگ می‌زند و با یک ادبیات فوق‌کلاسیک و فاخر از ما دعوت می‌کند که در جلسه‌ای شرکت کنیم و می‌گویند که ما می‌خواهیم سیاست‌ها را تعیین کنیم و خیلی به کمک شما نیاز داریم. من به یکی از این جلسات رفتم ‌ و دیدم که این آقای مدیر تصمیم‌گیرنده خیلی رده‌بالا، اصلا هیچ‌کدام از ما را نمی‌شناسد و بعد دارد راجع به اتفاقاتی در سینما صحبت می‌کند که ما چندسال است آنها را انجام داده‌ایم. از تکنیک و از فکری می‌گوید که دیگر کهنه شده و ما آنها را کهنه کرده‌ایم. فیلم‌هایی را مثال می‌آوردند که دیگر دوره‌شان تمام شده، و آن جلسه هم در نهایت با یک چای و شیرینی تمام شد. اما حرفی که من آنجا زدم این بود که شما پول‌هایتان را به سیستم دیگری می‌دهید، حمایت‌تان برای سیستم دیگری است و تبلیغات‌تان روی سیستم دیگری است، اما این سینماست، این بچه‌ها هستند که با خرج کردن اعتبار و حیثیت‌ و عمرشان، اندک بضاعت مالی که دارند و حمایت آن بخش کوچکی از سینما، چه بازیگران و چه عوامل حرفه‌ای که می‌آیند و این دغدغه را دارند تمام اعتبار سینمایی که شما دارید را کسب می‌کنند.
کیانوش عیاری می‌گفت کدامیک از فیلم‌های کمدی و طنز ما تا به حال در یک فستیوال جایزه گرفته که الان همه‌‌چیز در قرق اینهاست. واقعا همینطور است.
گلستانی: بله. من نمی‌خواهم بگویم که جایزه لزوما اعتبار می‌آورد ولی به هر حال در فضای بین‌الملل، خیلی کار می‌کند.
نظام‌دوست: به هر حال در تاریخ سینما این فیلم‌ها می‌ماند. تاریخ سینمای ایران، 100سال دیگر که مرور شود با نام همین فیلم‌های خوب و البته اندک شناخته می‌شود.
پورآذری: به‌نظر من یک چیز وجود ندارد و آن یک خواست است که بیاییم و مثلا سرمایه‌گذاری کنیم. یک فیلمی
15- 10میلیارد خرجش می‌شود درحالی‌که مثلا شاید یک مدیر یا یک مجموعه فکر کند که 10میلیارد را بدهد 20تا جوان که فیلم بسازد، یا بدهد 40تا فیلم بسازد، یعنی سرمایه‌گذاری برای اینکه اتفاقی بیفتد. من داشتم به کسی می‌گفتم که یکسری سرمایه‌گذار در تئاتر پیدا شده‌اند که میلیاردی، برای یک کار سرمایه می‌گذارند.
خب ماجرا را خیلی بیزینسی می‌بینند، درست است؟
پورآذری: کمی فراتر از آن است. شاید بیزینس اهمیتی نداشته باشد اما آن آدمی که می‌آید و یکهو 15میلیارد روی کاری سرمایه می‌گذارد که ممکن است برگردد و ممکن است برنگردد، چنین آدم‌هایی می‌توانند فکر کنند در سال یک‌میلیارد بگذارند و فکر کنند که به هر گروه دانشجویی و تئاتری 15میلیون بدهند و نتیجه‌اش را در این رشد و پرورش جوان‌ها ببینند. البته اسپانسر شدن وظیفه دولت نیست و دولت باید شرایط را مهیا کند.
عده‌ای می‌گویند سینمای هنر و تجربه با همین هدف از سوی دولت راه افتاد و پول هم خرج شد ولی باز هم اتفاقی که باید نیفتاده است.
گلستانی: هنر و تجربه تبدیل شده است به گورستانی که خیلی درهم و برهم است.
پورآذری: شما قبل از انقلاب را ببینید، مثلا کاخ جوانان بود، کانون پرورش فکری بود و خلاصه کلی از آرتیست‌هایی که در این زمان وجود دارند، محصول آن موقع‌اند. اما حالا هزینه هم می‌شود اما چون چشم‌اندازی نداریم نسل‌های بعدی هم پیشرفتی نخواهند کرد. یعنی دهه هفتادی‌ها آمدند، بعد هشتادی‌ها و الان هم نودی‌ها دارند می‌آیند. چهارصدی‌ها یا همان دوصفری‌ها هم در راهند اما هیچ‌ برنامه‌ای وجود ندارد.
یک چیزی در فیلم خیلی به چشم می‌آید و آن اینکه کسانی که آمده‌اند و اعتبار گذاشته‌اند نقش‌های کوتاه بازی کرده‌اند و قائل نشده‌اند به اینکه چه‌کسی نقش یک است. درست که کیفیت نقش مهم است اما بالاخره در سینمای بی‌رحم، این موضوع کمیت هم مهم است.
توسلی: من وقتی فیلمنامه را می‌خواندم اصلا فکر نمی‌کردم چه‌کسی نقش اول است، الان انگار در فیلم نگار جواهریان کمی بیشتر به چشم می‌آید اما در فیلمنامه به‌نظرم تقریبا همه نقش‌ها یک‌اندازه بود.
نظام‌دوست: در مورد نقش هانیه، چیزی که آن موقع صحبت می‌کردیم و برای خود هانیه هم جذاب بود، آذر بود که آن موقع اسمش هما نبود و زن دکتر بود. او 3مدل مختلف باید بازی می‌کرد، یعنی یک دخترانه برای عطرفروشی، یک زن بزرگ‌تر شده بود و بعد آن آدم بت صورت‌سنگی که در کل فیلم هست. این بخشی بود که جذاب بود و راجع به این صحبت کرده بودیم و تمریناتمان را هم با 3لحن مختلف انجام دادیم.
چقدر به فیلم خوشبین بودید؟
گلستانی: به فیلم خوشبین بودم با اینکه مطمئن بودم که واکنش‌ها خیلی صفر و صدی خواهد بود.
خانم توسلی شما در این سال‌ها نقش کوتاه زیاد بازی کرده‌اید. چرا این نقش‌ها را می‌پذیرید؟
توسلی: من خیلی‌وقت‌ها در یک فیلم‌هایی سه‌تا سکانس، چهارتا سکانس بازی کرده‌ام، الان مثلا در فیلم هاتف علیمردانی به نام کلمبوس نقش اصلی نیستم اما چون به‌نظرم خیلی خاص بود، من بازی کردم. راستش من دوست دارم نقش‌های کوتاهی را بازی کنم که خاص باشد. هر نقش کوتاهی نه، نقش‌هایی که احساس کنم از لحاظ بازیگری برای من کمی چلنج دارد.
ولی نقش‌های کوتاهی هم دارید که به قول معروف خیلی چالشی نبوده.
توسلی: بله. متأسفانه کارنامه من پر از اشتباه است. اینقدر فیلم بد و نقش بد بازی کردم که اصلا از کارنامه بازیگری‌ام دفاع نمی‌کنم. از نصف بیشترش حداقل دفاع نمی‌کنم.
چرا آن فیلم‌ها را بازی کردید؟
توسلی: به‌دلیل اینکه من یک آدم خودساخته بودم که روی پای خودم ایستادم و از اول مجبور بودم هزینه‌های زندگی‌ام را تامین کنم. مجبور بودم کار کنم و خیلی وقت‌ها بازیگری برای من یک شغل بوده. شاید الان بهتر از 15-10سال پیش که دانشگاه آزاد می‌رفتم بتوانم زندگی‌ام را بچرخانم. بالاخره یک بخشی از آن مربوط می‌شود به اینکه من باید خرج دانشگاه و زندگی‌ام را تامین می‌کردم و بازیگری واقعا برایم شغل بوده است. بعضی وقت‌ها هم رفتم و یک فیلم را بازی کرده‌ام و احساس می‌کردم که خیلی فیلم خوبی می‌شود ولی افتضاح بوده.
مثلا؟
توسلی: اشتباه که زیاد داشتم، یعنی اصلا یک کارهایی انجام داده‌ام که خودم بعدا پشیمان شدم و احساسم الان این است که چرا با خودم این کار را کردم و این فیلم‌ها را بازی کردم. الان مثلا یک اشتباه بزرگ کرده‌ام و یک نقش کوتاه در فیلم آقای تبریزی بازی کردم. ببینید اندازه نقش مهم است. ولی جمع عوامل هم مهم است. ممکن است بروم و ببینم که CAST خیلی خوب است و بازیگران خیلی خوب هستند، من هم قرار است یک نقش کوتاه خیلی جذاب بازی کنم، ممکن است بروم واقعا. دوست دارم که همیشه نقش اصلی بازی کنم ولی ابایی از بازی‌کردن نقش کوتاه ندارم.
نمی‌خواهید سختگیرانه‌تر انتخاب کنید؟
توسلی: قبلا هم این کار را کرده‌ام. اما گاهی نتیجه آنطور نشده که می‌خواستم.
البته بعد از کار آقای تبریزی دیگر فکر کنم این کار را یک مدت طولانی انجام ندهم. فیلم هاتف هم قبل از کار آقای تبریزی بود. من امسال کار آقای تبریزی را کار کردم. امسال اتفاقا یکی دوتا فیلم به من پیشنهاد شد که فیلم‌های بدی هم نبود و فکر می‌کنم از آن فیلم‌هایی می‌شود که ممکن است خوب دیده شود ولی چون نقش پیشنهادی به من کوتاه بود گفتم اصلا نمی‌خواهم بخوانم. برای اینکه خیلی ترسیدم و فکر می‌کنم فعلا بهتر است حداقل تا مدتی کار نکنم.
مثلا شما با شعیبی دهلیز را کار کردید و برایش سیمرغ گرفتید اما در کار بعدی شعیبی به یک نقش فرعی اکتفا کردید. ظاهرا خیلی رفاقتی عمل می‌کنید چون همین تجربه در کارهای شما با هاتف علیمردانی هم دیده می‌شود.
توسلی: درباره سیانور فیلم خیلی مردانه است ولی من احساسم این بود که من و نقش لیلا زمردیان در یک سطح دیده می‌شویم. اما سیانور جزو فیلم‌هایی نیست که بگویم چرا در آن نقش فرعی بازی کردم و از آن دفاع می‌کنم. به‌خاطر اینکه خیلی فیلم خوبی است و کسانی که من می‌شناسم، مثلا خانم سوسن شریعتی، آن را دیدند و گفتند فیلم خوبی است و این بازخورد برای من مهم است.
و الان چه حسی نسبت به نقش‌تان در گرگ‌بازی دارید؟
توسلی: به‌نظر من کار از نقش‌های زن دیگر جذاب‌تر است.
نظام‌دوست: نخستین کسی که فیلمنامه را خواند هانیه بود و خودش گفت این نقش را می‌خواهد.
توسلی: بله. من اصلا آن خاص بودن را دوست دارم.
روزنامه همشهری

http://www.banounews.ir/fa/News/105639/اسم-گرگ‌بازی-از-کجا-آمد؟
بستن   چاپ