آریا بانو
چگونه مادرت را دلداری بدهیم؟
سه شنبه 30 بهمن 1397 - 11:29:30
آریا بانو - خراسان / «بتول میرزایی»، نویسنده کتاب «شوق وصال» روایتی داستانی از زندگی و خاطرات شهید علی جرایه را به نگارش درآورده است. انتشارات «مهر آیش» در تیرماه امسال این کتاب را به چاپ رسانده است. «میرزایی» درباره نوجوان ترین شهید جنگ تحمیلی می گویدکه شناسنامه و پرونده شهادت علی جرایه به طور اتفاقی توسط فرمانده اسبق شهرستان آبدانان مورد بررسی قرار گرفت. وی از بنیاد شهید درخواست معرفی یکی از شهدای نوجوان را برای دیدار با خانواده اش دارد و زمانی که پرونده شهید را مطالعه می کند، متوجه می شود علی جرایه به لحاظ سنی از شهید حسین فهمیده کوچک تر است. پس از اعلام این خبر به فرماندار، ایشان به بنیاد شهید استان و استانداری نیز اعلام می کنند و در سال 1389 پس از بررسی های لازم و تطبیق سن شهید و شناسنامه ایشان، علی جرایه به عنوان نوجوان ترین شهید کشور ثبت می شود.
کارکردن درباره شهدا دغدغه زندگی ام بود
این نویسنده در خصوص چگونگی نگارش کتابش می گوید: «من در شهرستان ایلام مدرس دانشگاه هستم وکارهای پژوهشی زیادی انجام داده ام اما کارکردن در باره شهدا همیشه دغدغه زندگی ام بود. مراد جرایه برادر شهید از دانشجوهای من بود. ایشان از من خواست تا درباره شهیدشان کتابی بنویسم. جالب است که من به رغم مشغله زیاد همان لحظه قبول کردم و در اولین اقدام سراغ خانواده شهید رفتم. در این اثنا یکی دیگر از دانشجوها اعلام کرد که در کار تهیه و تدوین و کارگردانی شهدای شاخص است و ما می توانیم همزمان مستندی نیز درباره این شهید بسازیم. در واقع خود به خود به مدد روح پاک شهید کارها پیش می رفت.»
هدفم از نگارش این کتاب ...
«میرزایی» درباره هدفش از نگارش این کتاب می گوید: «مشکل اصلی در بحث مصاحبه ها این بود که حافظه مادر شهید به علت کهولت سن، یارای به یاد آوردن خیلی از مسائل و مطالب مربوط را نداشت و از دوران کودکی شهید، تکیه ما بر مصاحبه های هم کلاسی ها، رفقای قدیم و یکی از برادرانش بود. من فهرستی از تمام همرزمان و دوستان دوران کودکی و نوجوانی شهید تهیه کردم و سراغ همه رفتم. حتی کسانی که در نقاط دورافتاده زندگی می کردند. اطلاعاتی که درباره این شهید در کتابم نوشته ام، جامع ترین اطلاعاتی است که وجود دارد. هدف من از نوشتن این کتاب، نشان دادن جسارت و بی باکی شهید جرایه به نوجوانان امروزی بود. به خصوص در این روزها که شاید فرهنگ ایثار و شهادت بین نوجوانان و جوانان کمرنگ شده باشد.»
دلنوشته این نویسنده برای شهید
«علی جان چگونه دلت آمد شهربانوی مادر راکه هنوز چشم به راهت هست تنها بگذاری. بی شک مام وطن را از مادرت بیشتر دوست داشته ای که این گونه ایثار کرده ای! و اما مادرت شهربانو، این سمبل صبر و استقامت که شب هایش را با عطر خوش کوله ات صبح می کند و کورسوی چشمان ناتوانش را هر روز با عکس زیبایت روشناتر می کند. چه بگوییم؟ چگونه دلداری اش بدهیم؟ اصلاً خودت بگو کدام مادر است که بتواند این همه سال داغ نوجوان فرزندش را فراموش کند؟ علی جان هیچ فردی نمی داند حس خوش نوشتن درباره اسطوره ای که همنام حیدر کرار است و راهش راه مرتضایی، چقدر فرح بخش است! از روزی که نام مقدس ات در زندگی ام برده شد، هر روز خوش تر از روز گذشته ام. من قلمم را با نامت متبرک کرده ام و هر قلمی که از تو و همنوعان تو بنویسد قلمی است که از پل صراط به راحتی عبور می کند. من به خود می بالم که توانستم از تو بنویسم و خدا را شاکرم که در طول عمرم مفتخر به نوشتن پرواز کبوتری شده ام که از همان اول شوق پرواز داشت.کاش می توانستم این شوق را زیباتر به تصویر بکشم. عذر مرا از ساحت مقدست پذیرا باش».

http://www.banounews.ir/fa/News/128257/چگونه-مادرت-را-دلداری-بدهیم؟
بستن   چاپ