آریا بانو -
طنز/ عذرخواهی‌های آخر سالیِ من
١٣
٠
خراسان / خب این آخرین «از اون لحاظی» است که بنده در سال 97 می‌نویسم. همان‌طور که می‌بینید تا
چشم بر هم گذاشتیم و برداشتیم،
پدر چشم‌مان درآمد از این همه فشار. (مگر قبلا این‌جوری نبود که تا
چشم می‌گذاشتیم زودی می‌گذشت؟) به‌هرحال مرسوم است همه در پایان سال از دل‌هایی که رنجانده‌اند طلب حلالیت می‌کنند، بنابراین در ادامه من هم از کسانی که با آن‌ها شوخی کردم، عذرخواهی می‌کنم.
مهم‌تر از همه، از مسئولان باید عذرخواهی کنم. بارها آن‌ها برای ما استندآپ کمدی‌های عالی اجرا کردند و من با شوخی‌های لوس و بی‌نمک خودم متن آن‌ها را خراب کردم. از آقای رئیس جمهور باید عذرخواهی کنم که هی ایشان می‌گفت: «خیال‌تان راحت»، ما متوجه نبودیم منظورشان چیست. تا این‌که آخر سالی فهمیدیم منظور این است که زندگی را راحت بگیریم و با تمرینات ذهنی عضلات‌مان را شل بگیریم. از آن مسئولی که می‌گفت دلار 4200 تومان است و ما حرفش را باور نکردیم، عذر می‌‌خواهم. ما فهمیدیم دلار واقعا 4200 تومان است منتها برای یک عده خاصی که باهاش چیزی وارد می‌کنند. مثلا آن شرکت دامی که موبایل وارد می‌کرد. ما زود قضاوت کرده بودیم. وقتی گاوها و گوسفندها زندگی مرفهی پیدا کردند، فرست کلاس سوار شدند، فهمیدیم که این موبایل‌ها برای آن‌ها بوده. من از مسئولی که گفت «خودت بمال» باید عذرخواهی کنم. حالا در این آخر سالی از بس خودم زانویم را مالیده‌ام متخصص شده‌ام. سال بعد، از برنامه‌هایم این است که بروم امتحان تخصص
فیزیوتراپی بدهم و به جامعه پزشکی بپیوندم.
همچنین جا دارد از سلبریتی‌های مجازی و واقعی عذرخواهی کنم که در این سال فرهیختگی‌شان را بارها زیر سوال بردم. وقتی آن‌ها درباره واکسن قانقاریا نظر دادند من زود قضاوت کردم. وقتی یکی‌شان گفت من تحصیلات «حقوق غذایی» دارم من باهاش شوخی کردم ولی بعدا که جایی گفت: «نو
روغن انی وی» فهمیدم باز هم زود قضاوت کردم و ایشان در «غذا» تخصص دارد. وقتی یکی‌شان گفت اصلا بهتر که گوشت گران شده من با این گفته شوخی کردم ولی بیشتر که فکر کردم دیدم اصلا بهتر که جیبم هم خالی است چون دیگر کسی نمی‌تواند جیبم را بزند.
اما در پایان یک عذرخواهی ویژه باید از خانواده‌ام، فامیل‌هایم به‌خصوص عمه و شوهرعمه‌ام داشته باشم که تا مطلب کم می‌آمد و صلاح نبود با مسئولان شوخی کنیم زودی درباره آن‌ها می‌نوشتم. مامانم که بسیار باهاش شوخی کردم همین‌جا دستش را می‌بوسم و البته ایشان اشاره می‌کند به جای این کارها بروم زیر همان کمدی را که باهاش شوخی کرده‌بودم تمیز کنم. حتی می‌‌خواهم بگویم باور کنید شوهرعمه من هم آن‌قدرها که گفتم بی‌مزه نیست. گاهی هم شانسی چیزهای قابل تحملی می‌گوید. خب دیگر از همه عذرخواهی کردم و اشاره می‌کنند ستون پر شد، امیدوارم سال خوبی داشته باشید. بدرود!
محمدعلی محمدپور