آریا بانو
طنز/ ماجراهای شنگول و منگول؛ بزغاله های مستقل!
چهارشنبه 28 فروردين 1398 - 14:20:06
آریا بانو -
طنز/ ماجراهای شنگول و منگول؛ بزغاله های مستقل!
٠
٠
خراسان / شنگول و منگول و حبه انگور که پس از طلاق مادرشون و ازدواج مجدد خانم بزی با آقا گرگه، پنج تا خواهر و برادر ناتنی گرگ گیرشون اومده بود، هر شب رو با ترس و لرز می‌خوابیدن و معمولا نفری دو سه ساعت نگهبانی می‌دادن که خواهر و برادرا نصف شب نیان سراغ‌شون. بالاخره تحمل‌شون تموم شد و پول جمع کردن که برن خونه مجردی بگیرن. همین که مسئله رو با مادرشون مطرح کردن، خانم بزی قشقرق راه انداخت و زمین و زمان رو به هم دوخت که مگه خونه ننه باباتون بهتون بد می‌گذره؟ کم زحمت‌تون رو کشیدم؟ کم نصف شب بالای سرتون بیدار موندم تا صبح «بع» می‌زدین و تو تب می‌سوختین؟ شما هم می‌خواین راه اون بابای بی‌غیرت‌تون رو برین که یه ذره به کانون گرم خانواده اهمیت نمی‌داد و همیشه پنجره طویله رو باز می‌ذاشت کانون خونه سرد می‌شد؟ حیف شیر! حیف علف! حیف پشکل حتی! خلاصه انقدر گفت و گفت تا بزغاله‌ها به غلط خوردن افتادن و فعلا بی‌خیال مستقل بودن شدن.
اما بشنوید از خواهر و برادرهای گرگ‌شون که برای بزغاله‌ها دندون تیز کرده بودن و هر شب نقشه می‌کشیدن که چطوری بزنن پشم و دنبه‌شون رو یکی کنن و یه لقمه چپ‌شون کنن. این پچ‌پچ‌ها و یه گوشه جمع‌شدن‌ها کم‌کم توجه باباشون رو جلب کرد. یه روز بچه گرگ‌ها رو صدا زد و شروع به نصیحت کرد که اونا الان دیگه خواهر و برادرای شمان و باید هواشون رو داشته باشین. اگر هم خیلی گشنه‌تون شد برین سر یخچال یه چیزی بردارین. خیلی خیلی گشنه‌تون شد زنگ بزنین بَره سوخاری بیارن. دیگه خیلی خیلی خیلی گشنه‌تون شد، بزغاله همسایه هست!
ولی چشم بچه گرگ‌ها، خواهر و برادراشون‌ رو گرفته بود و می‌خواستن اونا رو که اتفاقا خیلی هم دم دست بودن به عنوان غذا به بدن بزنن. در نهایت یه روز که مامان‌بزی و آقاگرگه رفته بودن خرید، نبرد نهایی درگرفت و بزغاله‌ها و گرگغاله‌ها(!) روبه‌روی هم قرار گرفتن. دیگه کری خوندن و این چیزا رو بی‌خیال شدن و وحشیانه به جون هم افتادن که ناگهان گرگ‌ها یادشون اومد هنوز بچه‌ان و دندوناشون درست و حسابی در نیومده. بزغاله‌ها هم از فرصت استفاده کردن و با لگدهاشون حساب بچه گرگ‌ها رو رسیدن.البته گرگ‌ها هم به تلافی، لوله و قفل فرمون برداشتن و حمله کردن و دو گروه حسابی از خجالت هم دراومدن و زخمی و لت و پار افتادن یه گوشه و از کار خودشون پشیمون شدن.
نتیجه اخلاقی می‌خواین الان؟ این وضع خونواده‌هاست! دیگه چه اخلاقی؟ چه کشکی؟
مهرشاد مرتضوی

http://www.banounews.ir/fa/News/150456/طنز--ماجراهای-شنگول-و-منگول؛-بزغاله-های-مستقل!
بستن   چاپ