چاپ

آریا بانو -
طنز/ دردسر ملاقات با غول چراغ جادو
٦٧
٠
خراسان / همیشه فکر می‌کنم اگر غول چراغ جادو همین حالا ظاهر شد و بخواهد سه تا از آرزوهایم را برآورده کند باید چه بگویم. من آدم جزئیات هستم، حتی اگر سلامتی بخواهم هم باید اسم تک‌تک بیماری‌ها و سندروم‌ها، از تومور غده هیپوفیز تا سندروم پای بی‌قرار را ببرم و مطمئن بشوم که غول چراغ ‌جادو حسابی توجیه شده‌است و برای همین تقریبا هر روز آرزو می‌کنم در این موقعیت قرار نگیرم. مشابه همین وضعیت را شب‌ها دارم وقتی می‌خواهم فاتحه‌ای برای کسی بخوانم. ناگهان 2200 نفر از اموات در خیالم ظاهر می‌شوند و همگی التماس دعا دارند.
مشکل تعیین اولویت‌های من معمولا در ابتدای ماه عود می‌کند، آن ‌هم وقتی که حقوق می‌گیرم. البته روزنامه‌نگارها روی کاغذ حقوق می‌گیرند وگرنه در عمل فوتوسنتز می‌کنند. بروز این مشکل در ابتدای ماه باعث می‌شود همه حقوقم را پای 4 قلم جنسی که فکر می‌کنم اولویت بیشتری دارند بدهم و 29 روز باقی‌مانده برای حقوق ماه بعدم نقشه بکشم. بعد من بمانم با 4 قلم کالا که دولت در همان روز اول تکلیف‌شان را مشخص کرده و جزء کالاهای لوکس آمارشان را رد کرده و یک یخچال خالی.
خبر خوب این‌که روان شناسم برنامه مدونی برای درمانم دارد. خبر بد این که هر دفعه که به مطب می‌روم، فرم اتاق ذوزنقه‌ای‌طورش روی اعصابم می‌رود، دلم می‌خواهد فرق موهایش را کاملا از وسط باز کنم و نگران لیوان چای هستم که تقریبا لبه میز می‌گذارد و سه هفته است دکمه سرآستین مانتویش افتاده و آن را نمی‌دوزد و وقتی درباره آرزوهایم می‌پرسد، بدون گیر و گرفتاری و تیتروار بگویم: سلامتی، ثروت، آرامش. اما خبر خیلی بد این‌که وسط همین ترسیم آرزوها، به این فکر می‌کنم که اگر شماره کد پستی را اشتباه بنویسم یا این‌که به مسافرت برویم یا سیگنال‌های ارتباط با غول چراغ جادو قطع شود، چه بلایی ممکن است سر آرزوهایم بیاید و از شدت استرس سه‌بار متوالی ری‌استارت می‌شوم. خبر خیلی خوب البته برای روان شناسم این است که جلسه‌ها بدون هیچ شکی حالا حالاها تمدید می‌شوند!
نویسنده : مهدیسا صفری‌خواه | طنزپرداز