آریا بانو
ماجرای بیرون انداخته شدن داریوش اسدزاده از خانه پدری اش!
پنجشنبه 2 خرداد 1398 - 03:24:24
پرشین وی - اخبار
آریا بانو - داریوش اسدزاده از هنرمندان پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در سال 1303 در کرمانشاه به دنیا آمد اما اصالتا تهرانی است و 80 سال است که در حوزه سینما و تلویزیون فعالیت می کند.

داریوش اسدزاده بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون ایرانی متولد سال 1303 در کرمانشاه است . داریوش اسدرزاده در سال 92 نشان درجه یک فرهنگ و هنر را از محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت دریافت کرد. او حدود 80 سال است در سینما و تئاتر و تلویزیون فعالیت می کند . در فیلم و سریال های زیادی مانند خانه سبز , حکایت دریا , شکلاتی , سلام پدر بزرگ , مرگ در می زند و … ایفای نقش کرده است . بخشی از گفتگویی جدید با این بازیگر پیشکسوت را در پرشین وی بخوانید
داریوش اسدزاده بازیگر پیشکسوت
با داریوش اسدزاده درباره روزهای ابتدایی حضورش در تئاتر و سینما صحبت کردیم، از
سختی‌هایی که تا به امروز کشیده و برخی خاطرات گذشته سخن گفت.
در بخشی از این گفت‌وگو درباره سختی‌هایی که داریوش اسدزاده در راه هنرمند شدن کشید، خاطرات جالبی نقل شده است.
قطعا رسیدن به جایگاهی در هنر کار سختی است و نیاز به مرارت‌ها دارد، شما چگونه این مراحل را گذراندید؟
همانطور که گفتم پدرم مخالف کار من بود درست هم می‌گفت اما ما جوان بودیم و نمی‌توانستیم
آینده را پیش بینی کنیم، در ضمن به هنر هم عشق داشتیم. یک بار به تئاترم دعوتش کردم
اما خوشش نیامد و سری تکان داد و رفت.
داریوش اسدزاده
تا جایی که می‌توانست جلوی من را می‌گرفت
اما عشق من به این کار بیشتر بود و یک بار هم به همین دلیل از خانه بیرونم کرد. من
کار اداری هم داشتم و در وزارت دارایی کار می‌کردم، پست حساس و مهمی بود
و همزمان با آن در تئاتر هم بودم. جوانی دوران بدی است، افراد کمی پیدا می‌شوند که بتوانند در آن زمان راهشان را درست انتخاب کنند.
من ویلون هم می‌زدم و به مدرسه موسیقی کشور رفتم اما علاقه‌ام به تئاتر بیشتر بود و البته
که پدرم می‌گفت “تو میخواهی مطرب شوی؟” به همین دلیل ویالونم را شکست.
در واقع داستان اینگونه بود که روزی پدرم خانه نبود و داشتم تمرین می‌کردم. متوجه نشدم
که به خانه آمده است، وقتی من را دید جلو آمد و همان شد که از خانه بیرونم کرد و برای مدتی خانه عمویم ماندم.
داریوش اسدزاده
خاطرات داریوش اسدزاده
برایمان یکی از خاطراتتان در تئاتر را می‌گویید؟
وقتی در تئاتر عنوانی پیدا کرده بودم و رول اول بازی می‌کردم پدرم را دعوت کردم تا به تماشای نمایش ما بیاید
. نمایش تقریبا کمدی بود گاهی پیش می‌آمد که از شدت خنده مردم پرده‌ها را می‌کشیدند تا بعد که سکوت شد دوباره نمایش ادامه پیدا کند.
صندلی اول را برای پدرم رزرو کردم و با خوشحالی دعوتش کردم تا کسی که اینقدر مخالف کار من بود،
بیاید و ببیند که فرد موفقی شده‌ام. نمایش تمام شد و همه مخاطبان رفته بودند، گریمم را پاک کردم
، لباسم را عوض کردم و به پیشش رفتم. نگاه غضب آلودی به من کرد و رفت…
من فهمیدم که عصبانی است اما نمی‌دانستم چرا. از تماشاخانه که خارج شدیم پشت سرش راه می‌رفتم
اما یک دفعه برگشت گفت تو خجالت نمی‌کشی؟ و بعد هم دنبالم کرد و من هم پا به فرار گذاشتم.
خلاصه دید به پایم نمی‌رسد و رفت خانه. وقتی من به خانه رسیدم دیدم در قفل است و راهم نمی‌دهد
. دم در نشسته بودم که دیدم مادرم آمد و درب را باز کرد و من را به خانه راه داد و به این صورت من همنچنان تئاتر را ادامه دادم…
خبر آنلاین

http://www.banounews.ir/fa/News/162224/ماجرای-بیرون-انداخته-شدن-داریوش-اسدزاده-از-خانه-پدری-اش!
بستن   چاپ