آریا بانو -
غیرت یا تعصب، مسئله این است
٣٨٥
٠
جیم / اگر در شبکههای اجتماعی گشتی زده باشید، احتمالا گذرتان به هشتگ آذر و ماجرای پرسروصدایش خورده است و شاید نه برای ساعاتی، اما برای لحظاتی شما را به فکر وا داشته. اگر همین لحظه هم این هشتگ را سرچ کنید، پیش از هرچیز، با چند برگ کاغذ و بیانیههای مختلف روبرو میشوید. یک ماه از این داغترین روزهای ماجرا گذشته، اما هم چنان صحبتهایی از دیدگاههای مختلف در این باره به
چشم میخورد. فمینیستها در دفاع از
زنان در برابر سنت و تعصب،
زنان در دفاع از خود و استقلال نادیده گرفته شدهشان و
مردان در اعلان برائت از این روش همسرداری بیانیهها نوشته و منتشر کردهاند. حالا که موج اصلی قائله کنار رفته، میخواهم کمی منطقیتر به این ماجرا نگاهی بیندازم.
جریان از چه قرار بود؟
نامهای از همسر یا نامزد آذر به او در مغازهای پیدا شده، با این مضمون که آذر باید ریز کارهایش را با همسرش در میان بگذارد و برای
دوست داشته شدن زنی باشد که آقا میخواهد! نمیدانم چه قدر با این قبیل افراد روبرو شده یا سرو کار داشتهاید، اما احتمالا همگی گهگاهی در فیلمها و سریالها و شاید در بطن کتابها چنین افرادی را ملاقات کردهاید. مرد یا زنی که معشوقهاش را میخواهد و برای به دست آوردن و نگهداشتنش، تمام تلاش خود را میکند.
در نگاه اول شاید پس از خواندن متن نوشته شده توسط نامزد یا همسر آذر، بخواهید برچسب انواع و اقسام اختلالات و بیماریها را به او بزنید یا او را مثالی از فلان شخصیت بدانید. شاید هم اولین چیزی که به ذهنتان برسد، واژههای غیرت و تعصب باشد و هی بخواهید در تلاشی بیثمر این رفتار را متاثر از یکی از این دو بدانید.
سالم و طبیعی یا بیمنطق و سنتی؟
آیا واقعا ما مردمی هستیم که درگیر تعصب بیجا، بیمنطق و
سنتی شدهایم؟ یا این قانون طبیعت است و باید بپذیریم در کنار چنین مسائلی زندگی کنیم؟
اگر بخواهیم تعریفی از غیرت داشته باشیم، میتوانیم بگوییم غیرت همان رفتار منطقی و از سر علاقه است که خطر را زودتر از خود ما احساس و از ما حمایت میکند. اما احتمالا گاهی خودمان این واژه را مانند لباسی تنگ، با تمام توان میکشیم تا در خور بعضی از رفتارهای از سر تعصب و بیمنطق هم بشود و آنها را در خود جای دهد. و این شاید بزرگترین ظلمی باشد که بشر توانسته در حق خود و بقیه بکند. منظور از غیرت این نیست که در مقابل دیگری پاسخگوی تمام رفتارهای خود باشیم، به عبارت دیگر، نیاز نیست رفتارمان و خود واقعیمان را به کلی تغییر دهیم تا مورد پسند عاشقمان باشند و او آخرش ما را
دوست بدارد. در یک رابطه دو طرفه اعتماد به هم و پذیرفتن دیگری به عنوان یک فرد مستقل حرف اول را میزند. چیزی که شاید بین رابطههایمان گم شده باشد. استقلال این بحث را اگر از استقلال
مالی و اقتصادی جدا کنیم، میرسیم به استقلال در انتخاب. انتخابهایی که برای من و شما، راه و مسیر را تعیین میکند.
به طور طبیعی در این مسیر از بین 7 میلیارد انسانی که در کنار ما زندگی میکنند، ممکن است با کسی روبرو شویم، کسی که دوستش داشته باشیم و او هم ما را
دوست بدارد. در آن لحظه فکر میکنیم دنیا وقتی شبیه به تصورات ما باشد زیبا میشود، و او باید همان مرد یا همان زنی باشد که میخواهیم. وگرنه رویاها و تصوراتمان به هم میخورد. انگار او اصلا متوجه نیست که شما او را
دوست دارید و نمیداند که این
دوست داشتن دلیلی است تا او تبدیل به ایده آل شما بشود. غافل از این که ما فارغ از جنسیت، انسانهایی هستیم بالقوه متفاوت، و برای بالفعل شدنِ این ویژگی باید مسیر درستمان را پیدا کنیم. همراه با همسفر و یا همسفرانی باشیم که از حضور در کنار ما لذت میبرند و در مقابل مشکلات، مامن امنی برای ما هستند. این یعنی ما نیز متقابلا باید همراه و همسفر عزیزانی باشیم که خواسته یا ناخواسته سرنوشتمان در کنار آن ها گره خورده.
اشتباه واگیردار!
کمی که به قضیه فکر کنیم، به این نتیجه میرسیم که احتمالا این چند تکهکاغذ را نویسندهای ناشناس براساس تخیلاتش برای آذری نوشتهباشد که هیچگاه وجود نداشته؛ اما با فرض صحت ماجرا، باید گفت نویسندهی این 30 بند توصیه نه چندان عاشقانه، به این فکر نکرده که آذر در کنار همان ویژگیهایی که باعث شده این طور دوستش داشته باشد، میتواند لحن صحبت، تیپ و رفتار متناسب با خانوادهاش را نداشته باشد. اگر با این تصور و استدلال به کسانی که دور و برمان هستند نگاه کنیم درک میکنیم که آنها هم میتوانند در مقابل تمام ویژگیهای خوبی که دارند و ما را شیفته خودشان کردهاند، ویژگیهایی داشته باشند که قابل قبول ما نباشد؛ و این ما هستیم که به عنوان همراه او و کسی که دوستش داریم باید این را بپذیریم. شاید پس از کمی کنجکاوی متوجه بعضی اختلالها و دیگر چیزها بشویم، اما این نه
سنتی بودن است و نه غیرت و نه تعصب. این یک اشتباه واگیردار است! اشتباهی که آذر یا بهتر بگویم آذرها قبل از هرچیز و شاید در جهت هرچه بیشتر
دوست داشته داشته شدن مرتکب میشوند. کمی که گذشت و از خود واقعیشان فاصله گرفتند، میبینند همه چیز بیشتر از آن چیزی که فکرش را میکردند پیش رفته است و بازگشت سخت است.
کلام آخر این که فراموش نکنیم قبل از برقراری هر رابطهای، باید درباره آن بهطور منطقی فکر و مشورت کنیم، همه ابعاد را در نظر بگیریم و اگر درگیر چنین رابطهای شدیم، به مشاور مراجعه کنیم و کمک بگیریم. شاید بتوان رنگ مورد علاقهی طرف مقابل را پذیرفت و به همان رنگ
لباس پوشید، اما نمیتوان بعد از مدتها به خاطر یک نفر، روی حلیم به جای شکر، نمک ریخت!