آریا بانو
به تو نياز دارم؛ چون دوستت دارم!
دوشنبه 21 ارديبهشت 1394 - 2:36:04 PM
بيتوته
fiogf49gjkf0d
انسان، موجودي اجتماعي است» درک کردن اين جمله، به هيچ تفسير فلسفي نياز ندارد، فقط کافي است لحظه اي چشمانتان را ببنديد و خودتان را در موقعيتي تصور کنيد که تنها فرد زنده روي کره زمين هستيد، آن وقت به خوبي درک خواهيد کرد که حضور «ديگري» در زندگي ما چقدر اهميت دارد؛ بنابراين «ارتباط» مهمترين جزء زندگي انساني اجتماعي است، تا آنجا که برخي پژوهشگران معتقدند که «احساس تنهايي» ناشي از نداشتن ارتباط، بسيار رنج آورتر از «ترس از مرگ» است.

ارتباط، فقط در رابطه انسان ها خلاصه نمي شود. انسان ها مي توانند با موجودات زنده ديگر يا حتي با «اشيا» هم ارتباط برقرار کنند. فرآيند «مراقبه» يکي از همين انواع برقراري ارتباط با موجودات ديگر است.

اما ارتباط انسان با انسان کمي متفاوت است. انسان با تمام جريان زندگي اش، روابط گذشته، بافت فرهنگي، اقتصادي و نيز اجتماعي که در آن رشد يافته و نيازها و شخصيت مستقلي که دارد، با ديگران ارتباط برقرار مي کند؛ بنابراين مي توان گفت ارتباط انسان ها کمي پيچيده است.

به خاطر همين پيچيدگي، عده اي در ارتباط گيج مي شوند و امکان دارد نيازها و خواسته هاي اشتباهي داشته باشند يا حتي ممکن است برخي رابطه ها «جا به جا» شوند. براي مثال برخي افراد عاطفه اي را که به فرض بايد در ارتباط با مادر يا پدر خود به دست آورند، در ديگري جستجو مي کنند. اجازه دهيد به حضور نيازها در ارتباط و تعيين حد سالم و ناسالم آن بپردازيم.

برخي افسانه ها را فراموش کنيد
در فرهنگ ما ضرب المثل ها و افسانه هايي وجود دارند که روابط را تخريب مي کنند. به نظر مي رسد براي برقراري رابطه اي اصيل و سالم، بايد اين افسانه ها را از ذهن و زندگي مان دور بريزيم؛ مهمترين اين افسانه ها اين دو ضرب المثل هستند:

«من و تو، ما مي شويم!» و «ما يک روح هستيم در دو بدن!»
به احتمال زياد تعجب کرده ايد، ولي واقعيت اين است که هر چيزي که فرديت طرفين را در رابطه بگيرد، به تخريب رابطه منجر مي شود. چنين باورهايي موجب مي شود که طرفين سعي کنند خود را درست شبيه ديگري کنند، يک جور فکر کنند، يک نگاه به دنيا داشته باشند، علايق و سلايق يکساني را پيگيري کنند و به طور کلي اشتراک هاي خود را افزايش دهند در حالي که ارتباط به «تفاوت ها» هم نياز دارد و وقتي طرفين رابطه «فرديت» خود را به نفع «رابطه» کنار بگذارند، نه تنها بهبودي در روابطشان ايجاد نمي شود بلکه پس از مدتي نارضايتي از رابطه شروع مي شود و اختلاف ها به شکلي شديدتر بروز مي کند.

براي همين است که روانشناسان توصيه مي کنند افرادي که «کاملا شبيه» ما هستند و افرادي که «اصلا شبيه» ما نيستند، گزينه هاي مناسبي براي برقراري ارتباط نيستند.

عشق و ارتباط بالغانه، «يگانگي به شرط حفظ تماميت و فرديت» است. اريک فروم، در کتاب «هنر عشق ورزيدن» به بهترين شکل اين وضعيت را توصيف مي کند. فردي که در ارتباطي رشد نيافته قرار دارد، چنين تصوري از ديگري دارد: «دوستت دارم، چون به تو نياز دارم!»، ولي فردي که در ارتباطي بالغانه است، چنين تصوري از ارتباط دارد: «به تو نياز دارم، چون دوستت دارم!»

برقراري رابطه اي اصيل و سالم

عشق و ارتباط بالغانه، يگانگي به شرط حفظ تماميت و فرديت است

 ارتباطي اصيل برقرار کنيد
بهترين شرايط براي برقراري يک ارتباط، شرايطي است که در آن طرفين به دنبال برآوردن نيازهاي خود در ديگري نيستند. البته قصد ندارم ارضاي برخي نيازها از سمت ديگران را انکار کنم، اجازه دهيد با دو نوع رايج ارتباط، منظورم را بيان کنم.

نوع اول: «رابطه من - آن»
همانطور که از اسم اين رابطه مشخص است، ارتباط فرد با يک شيء را شامل مي شود. ما ضمير «آن» را براي غيرجاندار، اشيا يا ابزار به کار مي بريم؛ بنابراين در رابطه «من - آن» فرد، طرف مقابل را به عنوان ابزاري براي ارضاي نيازهاي خود در نظر مي گيرد. براي مثال مردي را فرض کنيد که از کودکي ارتباط بغرنج و ناامن با مادرش داشته است. مادر او نسبت به نيازها و خواسته هايش بي تفاوت بوده است. احتمال دارد اين مرد هنگام برقراري رابطه اش با ديگري، نيازهايي که مادرش برآورده نکرده، در زني جستجو کند که با وي ارتباط دارد. در واقع در اينجا فرد مورد نظر «جا به جا» شده است.

يا خانمي را تصور کنيد که از کودکي طرد شده است، چنين فردي در ارتباط اغلب به دنبال «تاييد شدن» از طرف ديگري است، بنابراين براي ارضاي حس تاييدطلبي خود با ديگري ارتباط برقرار مي کند.

در ارتباط «من - آن» انتظار وجود دارد؛ انتظارِ برآورده کردن خواسته هاي طرفين. حتي امکان دارد اين نوع رابطه، از رابطه افقي خارج شده و به رابطه اي عمودي تبديل شود؛ يعني يکي از طرفين رييس باشد و ديگري مرئوس؛ يکي سلطه گر باشد و ديگري سلطه پذير؛ يکي ظالم باشد و ديگري مظلوم؛ يکي «منِ برتر» باشد و ديگري «منِ ضعيف»!

نوع دوم: «رابطه من - تو»
اين نوع رابطه همانطور که از عنوانش پيداست، رابطه اي انساني است. من چون خودم را دوست دارم، چون دنيا را دوست دارم، چون زندگي را دوست دارم، چون «بودن» و «هستي» را دوست دارم، «تو» را هم دوست دارم، بدون انتظاري از تو براي برآورده کردن نيازهايم، بدون تلاش براي تغيير دادن تو، بدون کنترل کردن تو. «تو» را مي پذيرم به خاطر آنچه هستي؛ نه به خاطر آنچه من دوست دارم باشي. اين ارتباط، ارتباط عاري از نياز و عاري از انتظار است.

نتيجه گيري
به طور کلي، دو ونوع ارتباط در بين افراد رواج دارد: نخست ارتباطي که «خودخواهانه» يا «نيازمندِ عشق» است، ارتباطي که در آن سود و زيان دخيل است و فرد با اين ديدگاه با ديگري ارتباط برقرار مي کند تا نيازهايش را برآورده کند و سپس، ارتباطي که «عاري از نياز» و «عاري از خودخواهي» است. ارتباطي که در آن تملکِ ديگري وجود ندارد و بيش از آن که ناشي از نياز باشد، حاصل تحسين و ستايش است، تجربه اي غني و والا و رابطه اي که کمترين ميزان تنش و اضطراب را دارد، زيرا بر پايه انتظار بنا نشده است.

با اين وجود به نظر مي رسد برقراري ارتباط «من - تو» يا «عاري از نياز» بسيار دشوار باشد، واقع بينانه تر اين است که طرفين در ارتباط، نيازهاي خود را با ديگري در ميان بگذارند، همانطور که مطالعات جديد هم نشان مي دهد افرادي که در رابطه، نيازها و خواسته هاي خود را با ديگري در ميان مي گذارند، ارتباطي پايدارتر را تجربه مي کنند.


http://www.banounews.ir/fa/News/1985/به-تو-نياز-دارم؛-چون-دوستت-دارم!
بستن   چاپ