آریا بانو
اشتغال یا انتصاب، مشارکت سیاسی یا مسابقه سیاسی ؟
دوشنبه 27 فروردين 1397 - 09:57:50
بانو نیوز - رقم و درصد اشتغال زنان از مشکلات اساسی زنان کشور بحساب می آید این، دغدغه اصلی بسیاری از مسئولین فعلی امور زنان است . اما آیا دغدغه خود دختران و زنان ایرانی هم در عرصه اشتغال هم فقط درصد و میزان آن است یا شرایط و کیفیت آن هم هست؟ این که از مسئولین امور زنان در این باب هیچ حرف و نظری نمی شنویم، معنایش این است که از این گونه مشکلات خبر ندارند یا این که این دسته از مشکلات زنان شاغل را به حیطه مدیریتی خود مربوط نمی دانند؟ اصلا این گونه مشکلات اصولا از نظر مسئولین امور زنان ما اینقدر اهمیت دارد که متولی معینی بخواهد؟
به دخت/ طیبه میرزا اسکندری
حرف از اشتغال برابر زنان با مردان مدتهاست که شعار مدیران امور زنان کشور شده است. از جمله معاون امور زنان و خانواده در یکی از آخرین اظهار نظرها در باب اشتغال زنان گفته است:
” ما عقب ماندگی وچالش در بحث اشتغال داریم ولی در این دوسال اخیر رشد اشتغال زنان خوب بوده است یعنی سرمایه گذاری در بحث اشتغال زنان تقریبا امیدوارکننده است اما در بحث مشارکت سیاسی مقداری با معیارهای جهانی فاصله داریم در حال حاضر حضور زنان در مجلس حدود 7 درصد است و در دولت نیز سه معاون رئیس جمهور داریم که این مشارکت نسبت به معیارهای جهانی مناسب نیست .
دولت در حال حاضر مشخص کرده است که 30 درصد از مدیران در همه سطوح باید از بین زنان انتخاب شوند و این فرصت خوبی برای مشارکت سیاسی زنان است که امیدواریم با اجرایی شدن این تصمیم آقای روحانی این فاصله نیز پر شود.”
از معاون امور زنان و بقیه مدیران این حوزه باید پرسید:
اول- وقتی از اشتغال برابر زنان با مردان صحبت به میان می آید، دقیقا منظور از اشتغال کدام اشتغال است؟ برابری به چه معناست؟
دوم – منظور از زنان کدام زنان هستند؟
سوم – آیا شرایط کار و شغل زنان هم مهم است و یا صرفا رقم و عدد و درصد شاغل بودن زنان اهمیت دارد؟
آیا صرفا معیارهای جهانی تعیین کننده این اهمیت است؟ و بی اهمیت بودن باقی امور در قضیه اشتغال هم به جهت همین عدم توجه معیارهای جهانی به آنهاست؟
و چهارم – منظور از مشارکت سیاسی چیست؟ تعریف آن هم از همان منابع و معیارهای جهانی گرفته می شود یا می توان تعریف دیگری هم از آن داد؟
اما این سوالات را اگر از منظر مردم و توده زنان قرار باشد جواب دهیم باید بگوییم:
اول- شعار اشتغال برابر زنان با مردان (سوای این که در اصل شعار عملی و درستی هست یا نه و اصولا بنفع زنان است یا به ضرر آنها) در حال حاضر نه تنها پیاده نمی شود بلکه تبعیض به شدیدترین و آشکارترین شکل آن میان شرایط کاری زنان و مردان در محیط های کاری مشهود است. یعنی زنان بیشتر کار می کنند و کمتر از حقوق و مزایا و … برخوردارند و امتیازات ویژه هم که صدالبته فقط در اختبار آقایان است و بس. درست است که اشتباهات و خطاهای کاری خانم ها در مقایسه با آقایان خیلی کمتر است ، اما روشن است که خطای کاری یک آقای کارشناس یا مسئول براحتی قابل اغماض است و اصلا در سیستم اداری کاملا محو می شود! اما یک خطای هر چند کوچک خانم همتراز او بندرت چشم پوشی می شود و گاهی بزرگ نمایی هم می شود. چرا؟ چون آقایان در سیستم های اداری دارای بده بستان های پرسود و گسترده هستند و خانم ها نه. دقیقا به همین دلیل هم پست های مدیریتی و ارتقاهای شغلی و امتیازات مالی رنگارنگ از آن آقایان است و کارهای سخت و فرساینده از آنِ خانم ها و این تقسیم کاری رایج و تا حدود زیادی پذیرفته شده در خیلی از محیط های کار و شغل ماست.
دوم- بعضی زنان البته مستثنا هستند از همه این قواعد که گفتیم. کدام زنان؟
زنانی که ارتباط نسبی و سببی با آقایان روسا دارند، شامل خیلی از این تضییع حق ها و تبعیض ها نمی شوند بلکه براحتی از پلکان ترقی اداری و مالی و … بالا می روند. حالا اگر خانمی زرنگ و باعرضه از این امتباز بصورت خدادادی و ژنی برخوردار نباشدو بخواهد به این پلکان دست پیدا کند، طببعی است که بهر نحو ممکن باید این رابطه را بین خود و بزرگترهای سیستم اداری برقرار کند و می کند! این یعنی باب رابطه باز شدن و ضابطه ها در کنج بایگانی اسناد اداری ماندن. این یعنی که خانم ها از قدرت زنانگی خود در وجه منفی و ویرانگرش کمال استفاده را بنمایند. این یعنی نابود شدن حریم ها و حرمت های میان زنان و مردان در محیط های کاری که ناگزیر حریم خانواده را هم شدیدا آسیب می زند و زده است.
سوم- شرایط کار و شغل برای زنان اصلا خوب نیست و این چیزیست که از چشم مسئولین امور زنان ما براحتی پوشیده می ماند و یا سعی دارند پوشیده اش نگه دارند. این که یک زن برای انجام وظایف شغلی اش چقدر باید از وظایف خانوادگی اش کم بگذارد یا این که به قیمت چه فشار جسمی و روانی این دو حیطه را با هم هماهنگ و متوازن کند، ظاهرا برای مسئولین امور زنان کشور مهم نیست. در این هماهنگ کردن و متوازن نمودن به زنان شاغل نه تنها کمک رسانی سیستماتیک نمی شود،‌بلکه فشارها بر آنها بگونه ایست که یا عطای کار را به لقای آن می بخشدن که جسم و جان و خانواده شان را نجات بدهند و یا به قیمت رها کردن امور خانوادگی شغل شان را نگه می دارند. در واقع رسیدن بی دغدغه و بدون نگرانی به وظایف شغلی و خانوادگی بصورت توام برای بخش مهمی از زنان شاغل امکان ندارد. قواعد سازمانی و قوانین اداری در محیط های کاری نه تنها به زنان شاغل کمکی نمی کنند که در چهارچوب اخلاق و با سلامت نفس در تعاملات با مردان مخصوصا نیروهای مافوق رفتار کنند، بلکه عملا با هنجارهای نانوشته و نامرئی به سمت شکستن حریم و حدود اخلاق سوق داده می شوند. اینکه زنان با کار و در آمد خود چه می کنند،‌این هم اصلا دغدغه مهمی برای مسئولین امور زنان نیست. این هم مهم نیست که آیا زنان شاغل با این درآمد به استقلال اقتصادی می رسند یا عملا این درآمد موجب تنبلی و بی مسئولیتی مرد در خانواده می گردد و عملا همه بار معیشتی خانواده بر گرده زن قرار می گیرد. یعنی زن هم عهده دار وظایف تربیت و مراقبت از خانه و فرزند و همسر باید باشد و هم وظیفه تامین اقتصادی خانواده را بر دوش می کشد. لابد این توازن به هم ریخته در نقش های خانوادگی و مخصوصا در امور مالی خانواده هم بسود زنان است و در خدمت تحکیم خانواده!
در واقع در این کوبیدن بر طبل اولویت اشتغال به عنوان مساله اصلی و اول زن ایرانی نه منافع زن ایرانی مهم است و نه مصالح خانواده فقط در حد و اندازه معیارهای جهانی ظاهر شدن اهمیت دارد . حتی تفاوت های فرهنگی و اجتماعی و جغرافیایی و تاریخی جامعه ما با جوامع دیگر که منبع تعیین این معیارها هستند هم مهم نیست. پیامدهای منفی خیلی از این معیارهای پیاده شدن در جوامع الگو هم اهمیت ندارد. یعنی باید بر روی معیارهای فرهنگی و ارزشی خودمان چشم ببندیم و بر اقتضائات و واقعیت های جامعه مان هم سرپوش بگذاریم و مشکلات و عواقب خیلی از این راه های طی شده در جوامع مزبور را هم نبینیم و بر طریق آنها حرکت کنیم. چرا؟ کسی هست جواب بدهد.
و چهارم- مشارکت سیاسی بالای زنان در جامعه ایران یعنی تعداد و رقم پست های سیاسی قابل توجه در وزارتخانه ها و مجلس و … توسط زنان. این که این حضور و تصدی زنان در پست های سیاسی چقدر به مشارکت سیاسی واقعی می انجامد دیگر مهم نیست. این که زنان منصوب در این پست ها چقدر به تحول واقعی در کشور و پیشرفت جامعه کمک می کنند مهم نیست . این که در این پست ها چقدر مستقل و بدور از منافع شخصی و حزبی و جناحی عمل می کنند مهم نیست. این که چقدر بار مشکلات زنان را سبک می کنند مهم نیست. همین که در تصاحب پست های سیاسی و سهم خواهی از قدرت توفیق داشته باشند و در مسابقه تصدی پست ها از آقایان عقب نمانند، کافی است. شرط این که در این مسابقه شرکت داده شوند البته داشتن پول کافی ، ژن خوب، ارتباطات و انتساب های عالی و کارآمد و قدرت لابی گری بالاست. البته که به این بیشتر می توان گفت “مسابقه سیاسی” تا ” مشارکت سیاسی “!
با این وصف اصل بحث “اشتغال” که مسئولین امور زنان از آن حرف می زنند مترادف با بحث “انتصاب” و “مشارکت سیاسی ” هم مساوی “مسابقه سیاسی” می شود! همین و بس!
از این نمد چه کلاهی نصیب توده زنان ایرانی می شود؟ عملا هیچ و بلکه با عوض کردن جای اصلی و فرعی در مشکلات زنان، کلاه هم بر سر زنان و دختران ایرانی می رود!
21 فروردین 1397

http://www.banounews.ir/fa/News/41704/اشتغال-یا-انتصاب،-مشارکت-سیاسی-یا-مسابقه-سیاسی-؟
بستن   چاپ