اعضاي جديد شورا و قطار از ريل خارجشده تهران
دوشنبه 29 خرداد 1396 - 1:01:06 PM
آريا
|
|
تصويري که نسل جديد ساکنان شهر با شنيدن نام تهران به ذهنشان متبادر
ميشود چيست؟ الگوي توسعه شهري در تهران بر کدام مزيت بنا شده است؟ شهر
تهران به ساکنانش چه چيزي ميدهد که متمايز از دوبي، استانبول و باکو است؟
شهر تهران سالهاست که با الگويي فاجعهبار توسعهيافته است.
اين
اشتباه مصيبتبار در توسعه شهر تهران فقط به مدير فعلي آن برنميگردد... از
وقتي مدرنيزاسيون رضاخاني در شهر تهران با تخريب دروازههاي تاريخي و
کوشکها و کاخهاي دوره قاجار و خانههاي تاريخي شهر تجسد يافت تا اکنون که
قلب شهر تهران، بافت فرسوده لقب ميگيرد و نه بافت تاريخي و بر کوبيدن و
از نو ساختنش از هم سبقت ميگيريم، همه نشان از آن دارد که تصور مديران
شهري از توسعه تهران چه اندازه نادرست بوده است.
اين بدان معنا نيست که
هرآنچه تخريب و سپس نو شده، بد بوده است، معني اين سخن اين هم نيست که
نبايد زيرساختهاي مدرن در شهر تهران ايجاد ميشده و بايد همان ساختار قبلي
با تمامي عناصرش حفظ ميشده، بلکه بدين معناست که ضرورت اجتنابناپذير
مدرنشدن شهر تهران بايد براساس توجه به عناصر تاريخي، هويتي و فرهنگي آن
شکل ميگرفته است. اساسا تدوين الگوي توسعه فقط متمرکز بر حذف و نابودي
نيست و بخش مهم يک الگوي توسعه شهريِ موفق، بر تکثير و ترويج مزيتهاي
تاريخي و فرهنگي شهر متمرکز است.
شهر موجودي زنده است و مانند من و شما
تاريخ و هويت و فرهنگ خاص خودش را دارد، مانند هر موجود زنده ديگر هم
بيماريها و اشکالات خاص خود را دارد. اين بدن زنده براي آنکه شاداب و
تندرست باشد هم به لباس نو احتياج دارد هم به روان و روح سالم. تهراني که
نسل ما و نسل قبلتر از ما متولي توسعهاش بودهاند، از توسعه فقط لباسي
عاريتي و بيتناسب با قد و قواره نصيبش شده است. شهر براي آنکه زنده باشد
و زنده بماند، به تعامل همزمان و بهقاعده سرمايههاي اقتصادي، فرهنگي و
اجتماعياش نياز دارد.
وقتي در الگوي توسعه شهري، ساخت برج شيک و
اتوبان پهن تنها برنامه مدير شهري ميشود، اين واحد ارزشي به شهروندان آن
شهر هم سرايت ميکند. «هر چيزي شيکتر، جديدتر، شماليتر و وسيعتر باشد
بهتر است»، اکنون الگوي ارزشي رايج در شهر تهران شده و ناخودآگاه بر
تصميمهاي مديران و شهروندان اين شهر مسلط است، بههميندليل شهروندي که
محل سکونتش جايي است که هر روز در خيابان سي تير قدم ميزند، از جلوي سردر
باغ ملي ميگذرد يا ساعتش را با برج شمسالعماره تنظيم ميکند، از بودن
در محلهاش لذت نميبرد.
الگوي زيست بهتر در تهران بيتوجه به عناصر
تاريخي و فرهنگياش صرفا بر هرچه جديدتر و شماليتربودن نضج يافته و لاجرم
همانگونه که مهاجرت به کلانشهر تهران بهعنوان يک نشانه موفقيت جا افتاده
است، مهاجرت از همهجاي تهران به شمال شهر و بکوب و از نو بساز هم الگوي
درونشهري کاميابي است. حذف سرمايههاي فرهنگي و تاريخي شهر و تکيه صرف بر
سرمايههاي اقتصادي و مدرنيزاسيون شکلي (و نه محتوايي) ارزشهاي ذهني
ساکنان شهر را ميسازد و درجه دسترسي يا عدم دسترسي به اين الگوي ارزشي در
دل خود مدل درونشهري نابرابريهاي اجتماعياقتصادي را شکل ميدهد. وقتي
خانه نوساز شمال شهر تهران تنها عنصر لذتبخش شهروند باشد يا شما به آب و
آتش ميزنيد که به اين لذت دست يابيد يا به اين نابرابري ديکتهشده تن
ميدهيد، هجوم عجيب و نابودکننده به مناطق شمالي شهر تهران و فاجعه تخريب
باغها و ساخت برجهاي چنددهطبقه در کوچههاي تنگ و باريک و فسادهاي مالي و
اداري مترتب بر آن از همينجا نشئت ميگيرد. همانگونه که اشاره شد شهر
زنده است و همانگونه که تندرستياش ساکنان شهر را تندرست نگه ميدارد،
اشکالاتش هم بر سر ساکنانش آوار ميشود.
وقتي توسعه شهري بيتوجه به
سرمايههاي تاريخياش باشد، همسايگي با خانه اتحاديه و عمارت مسعوديه
بيارزش ميشود، سکونت در خانهاي با باغچه و حوض و معماري اصيل جانفرسا
ميشود و شهروند حاضر ميشود بفروشد و بکوبد تا يا جديدترش را بسازد يا
شماليتر زندگي کند.
رضايت و لذت زندگي در يک شهر به تعامل دوسويه شهر و
شهروند برميگردد. شهر تهران با اين الگوي توسعه شهري در غالب فضاهايش فقط
تعامل اقتصادي با شهروندان برقرار ميکند و در برقراري تعامل تاريخي،
فرهنگي و هويتي الکن و ناکاراست. در چنين فضاي تعامليِ نادرستي، شهرفروشي،
تاريخفروشي و فرهنگفروشي تنها برنامه مديران شهري ميشود؛ نه اينکه
آگاهانه بخواهند چنين کنند بلکه الگوي غلط ولي مسلط از آنها چنين مطالبه
ميکند و شوربختانه شاخص ارزيابي عملکردشان هم از همين الگو استخراج
ميشود.
سخن آخر
انتخاب اعضاي جديد شوراي شهر تهران و همچنين
عوضشدن مدير شهر تهران ميتواند اتفاقي خجسته باشد اگر مديران و
تصميمگيران جديد اين قطار از ريل خارجشده را به مسير درستش برگردانند.
تهران تاريخش را ميخواهد، هويتش را ميخواهد، اينها نه منابعي فرعي و
دستچندم براي شهر بلکه منابع حياتي شهرند. اگر برج و اتوبان و تونل شهري
تمام آن چيزي است که اين شهر به ساکنانش عرضه ميکند، چرا دوبي زندگي
نکنيم؟ آنجا بهتر و لوکسترش را ميتوان ديد و داشت. عناصر تاريخي و فرهنگي
شهر تهران تجديدناپذيرند. وقتي رضاخان کوشک فتحعليشاهي را در شمال ميدان
بهارستان خراب کرد و بهجايش اين مغازهها را ساخت ديگر تمام شده است؛ شما
نميتوانيد از نو بسازيدش و اگر هم ساختيد تهي از تاريخ و فرهنگ خواهد
بود.
http://www.banounews.ir/fa/News/4845/اعضاي-جديد-شورا-و-قطار-از-ريل-خارجشده-تهران
|