آریا بانو
گفت‌و‌گو با حسین علیزاده؛ شوریدن بر زمانه تقلید و تکرار
پنجشنبه 21 تير 1397 - 09:56:01
بانو نیوز -
صفحاتی ویژه ٨٣ سالگی احمد پژمان
در کار ما روزنامه‌نگاران کمتر پیش می‌آید که قصد کرده باشیم درباره هنرمندی ویژه نامه‌ای تدارک ببینیم و پیشنهادمان با استقبال اکثر فعالان جامعه موسیقی روبه‌رو شود؛ یا عده‌ای موافق موضوع نبودند یا انواع کدورت‌ها دست و دل آنها را از مصاحبت و همیاری باز می‌داشت. اما گردآوری پرونده‌ای برای احمد پژمان الحق که برای خودمان جای شگفتی داشت. به جرات می‌توان گفت تا «پ» پژمان را می‌آوردیم از آهنگساز، موسیقیدان و فیلمساز همه و همه با هیجان خاصی از موضوع استقبال می‌کردند. استقبالی که علاوه بر جایگاه مهم پژمان در موسیقی از فروتنی و وقار مثال زدنی‌اش می‌آمد.
احمد پژمان، هنرمندی است که در آستانه ٨٣ سالگی هنوز هم دست از خلاقیت و نوآوری برنداشته و هرچه ساخته و پرداخته مُهر نام بلندش را بر تارک موسیقی ایران کوبیده است. چه آن زمان که برای فیلم، موسیقی نوشته و چه وقتی که برای ساخت یک اثر ارکسترال دست به قلم شده است. او موسیقیدان تام و تمامی در خُلق و خلق است و از این حیث واجد اهمیتی ویژه تا به مناسبت سالگرد تولدش (١٨ تیرماه) صفحاتی را به او اختصاص دهیم. حسین علیزاده، موسیقیدانی است که در طول سال‌های فعالیتش نگاه توام با احترامی نسبت به اساتید خود داشته. در گفت‌وگوی پیش رو او از ویژگی هنری آثار احمد پژمان و سال‌های آشنایی‌اش سخن گفته است. برای علیزاده اساتیدی مثل علی‌اکبرخان شهنازی، هوشنگ ظریف، حسین دهلوی، احمد پژمان و بسیاری دیگر آنچنان اهمیت و احترامی دارند که هر گاه نام آنها به میان می‌آید یا از کیفیت هنری شان می‌گوید یا به احترام آنها ساز کوک کرده و می‌نوازد.
اولین مواجهه شما با احمد پژمان به چه دوره‌ای برمی‌گردد؟ زمانی که در هنرستان موسیقی تحصیل می‌کردید یا در دانشگاه؟
من اولین‌بار احمد پژمان را در هنرستان موسیقی دیدم اما او در آن زمان در هنرستان تدریس نمی‌کرد و فقط رفت‌و آمد داشت و با حسین دهلوی دوست صمیمی بود. در آن سال‌ها ما مدام او را می‌دیدیم چون با ارکستر سازهای ملی و به رهبری حسین دهلوی قطعاتش را برای اجرا تمرین می‌کردیم. خاطرم هست وقتی آقای دهلوی در تمرین‌ها می‌گفت پارتیتورهای پژمان را روی پوپیتر بگذارید، من و شاگردان دیگر هنرستان به وجد می‌آمدیم چون موسیقی‌اش تاثیر بسیار خوبی روی ما می‌گذاشت. ضمن آنکه خودش هم از همان ابتدا بسیار کم حرف و آرام بود و با لطافت و نازک‌طبعی خاصی رفتار می‌کرد. او یکسره سبکبال بود؛ چه در موسیقی و چه در معاشرت اجتماعی‌اش. در دورانی که ما کم‌سن و سال بودیم طوری با ما برخورد می‌کرد که خیلی زود صمیمی می‌شدیم و تصور می‌کردیم یکی از رفقای قدیمی‌مان است. همین حس صمیمیت باعث می‌شد در سنین کم او را دوست داشته باشیم. یادم هست آن زمان تمرینات ارکستر سازهای ملی در تالار فارابی وزارت فرهنگ و هنر انجام می‌شد. احمد پژمان علاوه بر اینکه بر روند تمرین‌ها نظارت داشت با اعضای ارکستر که من هم جزو آنها بودم با مهر فراوانی برخورد می‌کرد که همه بچه‌ها را به وجد می‌آورد. بنابراین اولین مواجهه من با احمد پژمان به همان ارکستر سازهای ملی و تالار فارابی بازمی‌گردد و خوشحالم که این شانس را داشتم در آن سن و سال، قطعات زیبای او را با این ارکستر اجرا کنم.
پس تا پیش از دانشگاه شاگرد مستقیم او نبودید...
خیر؛ وقتی به دانشگاه رفتم واحدهای آهنگسازی داشتیم که احمد پژمان و علیرضا مشایخی تدریس می‌کردنداما همان دوره هم انگار که دوستان قدیمی همدیگر را دیده باشند صمیمیت بین ما بیشتر شد تا جایی که خاطرم هست وقتی پشت پیانو می‌نشست تا تکالیف بچه‌ها را با ساز اجرا کند، آن قدر همه دورش را می‌گرفتند که پیانو بین بچه‌ها و پژمان گم می‌شد؛ نه به این خاطر که صرفا به نکاتی که می‌گفت گوش کنیم بلکه با نزدیکی صمیمیت بیشتری را احساس می‌کردیم.
مهم‌ترین ویژگی پژمان در برخورد با موسیقی این بود که هیچ چیز را مطلق نمی‌دانست و سلیقه شخصی‌اش را به دیگران تحمیل نمی‌کرد. او با تجربه‌هایی که داشت، پیشنهاداتی به ما می‌داد اما در نهایت همه‌چیز را به خود دانشجو واگذار می‌کرد حتی اگر منطق کلی حرف آن دانشجو غلط بود او را آزاد می‌گذاشت تا بتواند ایده‌هایش را عملی کند؛ از این حیث او یک دموکرات تمام عیار بود که همین خلقش باعث می‌شد در هنرستان و دانشگاه جزو چهره‌های بسیار محبوب باشد؛ کما اینکه همچنان هم همین طور است.
اگر بخواهیم به وجه آهنگساز احمد پژمان بپردازیم با زوایای متفاوتی روبه‌رو می‌شویم که از آثار ارکسترال گرفته تا موسیقی متن فیلم واجد اهمیتِ بسیار هستند. اما مهم‌ترین ویژگی احمد پژمان در استفاده او از موسیقی ردیف-دستگاهی و فولکلور ایرانی در ساخت آثار ارکسترال است. شما به عنوان یک موسیقیدان ایرانی نحوه برخورد او با این المان‌ها را چطور می‌بینید؟
به نظر من آثار پژمان از نمونه‌های موفق آهنگسازی در این شیوه است. او با اینکه سال‌ها در خارج از ایران تحصیل و زندگی کرده اما همواره نگاه صمیمانه و عاشقانه‌ای به فرهنگ ایران داشته است. پژمان از جمله آهنگسازانی است که خودش را در موسیقی هیچ‌وقت محدود به یک ژانر و موضوع خاصی نکرده است. مثلا اینکه بخواهد فقط در موسیقی ایرانی کار کند یا فقط نگاه غربی داشته باشد. او همیشه به موسیقی ایرانی نگاه ویژه‌ای داشت و از آنجا که خودش هم متولد شهر «لار» در استان فارس است توجه منحصر‌به‌فردی به ملودی‌های محلی نشان داده اما بهتر از هر کسی از پتانسیل موجود در این موسیقی‌ها استفاده کند. ذات و پویایی موسیقی پژمان در استفاده از ریتم و به خصوص استفاده از رنگ‌های صوتی است. رنگ‌آمیزی موسیقی او خاص خودش است و با هر آنسامبلی (اعم از ایرانی و غیر ایرانی) آن را جذاب و زیبا نشان داده است. یادم می‌آید وقتی از وین به ایران بازگشت مدتی سه‌تار دست ‌گرفت تا به شکل عملی با موسیقی ردیف‌- دستگاهی کار کند.
در هر صورت اگر پژمان یک موتیف دو سه نتی داشته باشد همان دو سه نت موضوعِ موسیقی‌اش می‌شود و با چنان ذوق و مهارتی آن را بسط می‌دهد که اثری بزرگ خلق می‌شود. متاسفانه ما امروز رادیو-تلویزیونی نداریم که این موسیقی‌ها را پخش و تفسیر کند. اغلب هنرجویان و دانشجویان موسیقی یا علاقه‌مندان به این رشته هستند که درباره آثار او نوشته یا به تفسیر آنها پرداخته‌اند. هر فردی که به‌طور تخصصی موسیقی را دنبال می‌کند متوجه جایگاه احمد پژمان در موسیقی می‌شود. او از جمله آهنگسازانی است که وقتی می‌خواهد از یک پدیده یا ملودی‌ الهام بگیرد از عمق آن تاثیر می‌پذیرد و در عین حال استدلال هنری خودش را هم روی آن پیاده می‌کند؛ اینچنین است که ابتکارات و ذوق او به موسیقی اضافه و اثری خلق می‌شود که خاص خود اوست. پژمان در طول سال‌های فعالیت هنری‌اش کارهای متفاوتی انجام داد که از جمله آنها می‌توان به ساخت موسیقی روی قصه‌های کودکان برای کانون پرورش فکری، آثار سمفونیک (که در خارج از ایران ضبط شد) یا قطعاتی برای ارکستر ملی یا موسیقی فیلم اشاره کرد. او در همه این موارد بسیار موفق بوده است.
مهم‌ترین ویژگی احمد پژمان در ساخت موسیقی فیلم این است که از المان‌های ایرانی استفاده می‌کند ولی در عین حال موسیقی‌اش تصویر هم دارد. با توجه به اینکه شما نیز در ساخت موسیقی فیلم چنین رویکردی دارید موفقیت او را در چه می‌بینید؟
بعضی آهنگسازان خود به خود در ساخت موسیقی تنها با نت و صدا سر و کار ندارند بلکه می‌کوشند با رنگ‌آمیزی صوتی شکل دیگری به موسیقی خود ببخشند. تصور این موضوع برای شنونده عادی کار دشواری است اما اگر آهنگساز را به عنوان یک ذهن خلاق و در قالب یک نقاش در نظر بگیرید که رنگ‌آمیزی را درک کرده است در می‌یابید که می‌تواند از رنگ‌ها (در اینجا منظور رنگ‌های صوتی است) به بهترین شکل استفاده کند. اگر آهنگساز در ساخت موسیقی فیلم تنها متکی به تنظیم موسیقی باشد آن تابلوی تصویری اتفاق نمی‌افتد. ولی آهنگساز حقیقی از همان ابتدای کار تابلوی نقاشی‌اش را با تمام ظرایف و پیچیدگی‌هایش در ذهن متصور می‌شود. من معتقدم ابزار پژمان برای نوشتن موسیقی نه نت و صدا که قلم‌موی رنگ است. موسیقیدانانی که این طور فکر می‌کنند، موسیقی‌شان ذاتا تصویری می‌شود. اگرچه به نظر من او تا امروز باید موسیقی فیلم‌های بیشتری می‌نوشت اما این به علاقه‌مندی‌های او، فرصت‌ها و شناخت کارگردانان ایرانی برمی‌گردد. به هر حال در تمام دورانی که احمد پژمان موسیقی فیلم نوشته، توانسته است از طریق رنگ‌های موسیقی تصاویر را بهتر نشان دهد حتی در برخی موارد موسیقی او از تصویر هم والاتر و فاخرتر است. الهاماتی که او از موضوعات مختلف می‌گیرد چنان مبتکرانه پیاده می‌شوند که اثر خلاقه‌ای تمام و کمال شکل می‌گیرد.
نکته جالب احمد پژمان پویایی ذهن او به عنوان یک آهنگساز است. او در این سن و سال هنوز هم وقتی موسیقی می‌نویسد اثرش خلاقانه و بدیع است آنچنان که نمی‌توان تصور کرد آن را یک آهنگساز ٨٠ و اندی ساله ساخته است.
سن، امری است که در فیزیک انسان نمایان می‌شود اما هیچ‌وقت صحبتی نشده که ذهن آدمی می‌تواند چه سن و سالی داشته باشد. امروز هم وقتی پژمان را می‌بینیم و با او صحبت می‌کنیم متوجه می‌شویم که با دوره‌ای که در هنرستان حضور داشت هیچ فرقی نکرده است. شاید ظاهرش پیر شده باشد اما اینکه می‌گویند دل آدمی باید جوان باشد کاملا در مورد پژمان صادق است. ما اصلا او را به عنوان یک پیرمرد آهنگساز نمی‌شناسیم. هر جا کنسرت یا بحثی بوده که او هم حضور داشته اصلا در جایگاه یک پیر درعرصه موسیقی با جوانان برخورد نکرده است. اتفاقا از جمله آهنگسازانی است که همواره پیش‌تر از ذهنیت و سن و سالش عمل کرده است. شاید ما با ظاهر جا افتاده‌ای روبه‌رو باشیم اما ذهنیت او کاملا جوان است. از طرفی اگر شرایط برای افرادی مثل پژمان به گونه‌ای بود که می‌توانستند در یک رفاه نسبی و آسوده‌خیالی زندگی کنند، می‌دیدیم که نسبت به امروز چقدر می‌توانست جوان‌تر هم باشد. او در همه حال به موسیقی و زندگی فکر می‌کند. به همین دلیل است که در موسیقی‌اش هم زندگی جریان دارد. بنابراین وقتی از واژه زندگی استفاده می‌کنیم دیگر صحبت از پیری به میان نمی‌آید؛ زندگی یعنی جوانی، شادابی و حرکت. ذهنیت پژمان با سالیان گذشته‌اش هیچ فرقی نکرده است حتی وقتی آهنگی نمی‌سازد و در جلسه‌ای نظراتش را ارایه می‌دهد متوجه می‌شویم که هیچ فاصله‌ای با نسل‌های بعد از خود ندارد. این ویژگی خاص از وقتی من در هنرستان شاگردش بودم هویدا بود؛ با بچه‌ها قاتی می‌شد و فاصله‌ای بین خودش و آنها نمی‌دید. جالب است که من وقتی بعضی از اساتید قدیمم را می‌بینم، با احترام خاصی با آنها برخورد می‌کنم اما در مورد پژمان آن قدر رفاقت بین ما هست که او را «تو» خطاب می‌کنم. فکر نمی‌کنم هیچ دانشجوی موسیقی‌ای را پیدا کنید که عاشقانه او را دوست نداشته باشد. در وجود او مهری هست که همه‌چیز را تازه و جوان می‌کند؛ هم موسیقی و هم ارتباطش با اطرافیان را.
احمد پژمان برخلاف خیلی از آهنگسازان هرگز در قید کسب شهرت و حضور فعال در رسانه نبوده کما اینکه کمتر هم تن به مصاحبه می‌دهد و غیر از مخاطبان خاصی که دارد مردم عادی کمتر او را می‌شناسند. شما این موضوع را چطور می‌بینید؟
ممکن است هدف بعضی از هنرمندان کسب شهرت نباشد اما آثاری ساخته‌اند که خود به خود بر طیف‌های مختلف جامعه تاثیر گذاشته است تا جایی که مردم عادی هم جذب آنها شده‌اند. اما آثاری که پژمان ساخته معمولا به گونه‌ای است که خواص جامعه نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. او عام نبوده که مورد توجه عوام قرار بگیرد. هر چند در سبک‌های مختلفی موسیقی نوشته اما با هوش و ذکاوت زیادی با این سبک‌ها برخورد کرده است چنان که آثارش برای مخاطبان جدی موسیقی جایگاه مهم و پررنگی دارند.
در عین حال وقتی پژمان می‌خواهد با توده مردم در ارتباط باشد، جنبه دیگری برای موسیقی‌اش در نظر می‌گیرد و دست به کار ساخت قطعات پاپ می‌شود. این کار هم بسیار جالب است؛ تصور کنید کسی مثل پژمان که خداوندگار موسیقی کلاسیک است وقتی پاپ می‌سازد چقدر می‌تواند کیفیت کارش بالا باشد. اینجاست که دیگر موضوع ژانر مطرح نیست بلکه ارایه هنرمندانه اثر مورد توجه قرار می‌گیرد. در مورد موسیقی ایرانی و آهنگسازانش موضوع کمی فرق می‌کند چرا که ممکن است هر شنونده ایرانی به واسطه ملیت‌اش جذب این موسیقی شود اما از آنجا که موسیقی پژمان محدود به آثار سمفونیک و ارکسترال می‌شود، طبیعی است که طیف شنونده‌هایش هم کم باشد. هرگز این طور نبوده که پژمان گوشه‌گیری کند اما هیچ‌وقت هم تظاهر و خودنمایی نکرده و هر وقت تصمیم گرفته در قالب موسیقی با مردم ارتباط برقرار کند، سراغ سبک دیگری رفته است.
پس، از این حیث آثار پاپ او را موفق می‌دانید؟
متاسفانه الان حضور ذهن ندارم که این آثار چه قطعاتی هستند و دنبال هم نکرده‌ام چون خودم کارهای کلاسیک او را بیشتر دوست دارم و معتقدم پژمان نقاش ارکستر است. البته هر چه یک آهنگساز سعی کند موسیقی پاپ مردم پسندتری بسازد باید خودش را به سطح مردم عادی نزدیک‌تر کند، کاری که ممکن است در آثار پژمان نباشد به همین دلیل هم نمی‌توان درست قضاوت کرد که موفق بوده یا نه.
آهنگسازان پاپ امروزی وقتی می‌بینند یک اثر مورد پسند مردم قرار گرفته همگی سعی می‌کنند آن را تکرار کنند به همین دلیل بسیاری از موسیقی‌های پاپ شبیه به هم هستند. حتی در انتخاب کلام و شعر هم مدام این تقلید را می‌بینیم. این مساله به مصرف‌کننده و شرکت‌های تجاری هم برمی‌گردد. اگر کلامی مورد استقبال قرار بگیرد آهنگسازان دیگر هم سراغ همان فرم و همان دایره واژگانی می‌روند. در حالی که کار پژمان این نیست و طبیعی است که نتواند در موسیقی پاپ به همان موفقیتی که در ساخت آثار ارکسترال رسیده، برسد. از سوی دیگر شاید علت ساخت این قطعات صرفا یک تجربه شخصی بوده وگرنه تداوم پیدا می‌کرد. به عقیده من پژمان در موسیقی ایران یک کیفیت ویژه و منحصر است. من از زبان تمام کسانی که او را می‌شناسند باید بگویم که پژمان عزیز! بی‌نهایت دوستت داریم. تو شاگردان خوبی (چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم) تربیت کرده‌ای که امروزه قهرمان همه آنهایی و راه و روش ات چراغ راه آنهاست.
روزنامه اعتماد


http://www.banounews.ir/fa/News/55047/گفت‌و‌گو-با-حسین-علیزاده؛-شوریدن-بر-زمانه-تقلید-و-تکرار
بستن   چاپ