آریا بانو
به مناسبت اکران در سینماها،
دارکوب؛ انتقادی جدید یا تکراری ملال آور
سه شنبه 3 مهر 1397 - 15:45:00
ایرنا - زن و خانواده
آریا بانو - تهران- فیلم دارکوب آخرین ساخته بهروز شعیبی اگرچه تلاش می کند تا مساله محور اثرات ویرانگر اعتیاد بر شانه زندگی فردی و اجتماعی را به تصویر بکشد اما در بیان چرایی این معضل دچار ضعف هایی اساسی است.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری، فیلم «دارکوب» که در جشنواره فیلم فجر در سال 1396، جایزه بهترین بازیگر نقش زن برای «سارا بهرامی» را به همراه داشت، روایت دیگری از اعتیاد و فروپاشی خانواده است.
دارکوب داستان زنی آسیب دیده و معتاد به نام مهسا (سارا بهرامی) است که همسرش (امین حیایی) او را رها کرده. شوهرش که حالا مجدداً ازدواج کرده و با همسر کنونی اش (مهناز افشار) و دخترشان زندگی می کند به هیچ عنوان نمی خواهد رد پایی از این زن را در زندگی جدیدش ببیند. زن معتاد (مهسا) که به دنبال گرفتن مهریه یا هر پولی به سراغ شوهر سابقش برگشته متوجه می شود که فرزندش که به دروغ به او گفته شده بوده مرده است، زنده است. پی‌گیری‌های مهسا که حالا مهریه و پول و اخاذی را فراموش کرده و فرزندش را می خواهد و تلاش ها و رفتاهایی که از او برای پس‌گیری فرزندش سر می زند، مشکلاتی را برای شخصیت های فیلم رقم می زند.
**بازتابی فانتزی از واقعیتی تلخ
از خلال این کش و قوس پس گرفتن فرزند ما لوکشین های مختلفی را می بینیم که نظر مساعد برخی منتقدان را به جهت پرداخت خوب و قابل توجه نسبت به ابعاد آسیب شناختی فیلم ، به همراه داشته است.
صحنه هایی چون زاغه های اطراف شهر که محل تجمع معتادین و خرید و فروش بچه های متولد نشده است، خانه زنی که زنان فاقد سرپناه در آنجا زندگی می کنند که البته چیزی بین یک خانه فساد تا یک کمپ برای زنان معتاد و یا گرمخانه مانندی برای زنان بی سرپناه است و البته تا انتهای فیلم نسبت به این موضوع شفاف سازی ای نمی شود، پارکی که محل تجمع معتادین و دزدانی است که همه همدیگر را می شناسند و... اگرچه تحسین برخی منتقدان را به همراه داشته اما چنین بازتاب هایی نمایندۀ واقعی از شرایط اجتماع نیستند.
در واقعیت زنان بی سرپناه و معتادی که مجبورند شبها را در گرمخانه یا به قول بهزیستی ها در «شِلتر» بمانند و بخوابند، ثبات و تجملی در نوع اشیا و سبک زندگیشان ندارند. آنان زنان از این جا رانده و از آنجا مانده ای هستند که به دلیل طرد خانوادگی و اجتماعی و گیر کردن در مسائلی چون اعتیاد، تن فروشی، دزدی و ... به چنین مکان هایی پناه آورده اند.
به رغم صحبت های کارگردان، عوامل و نقش اول این فیلم سارا بهرامی که از گرمخانه های شهرداری و زنان بی سرپناه دیدن کرده اند به نظر می رسد تحقیقات و بررسی آنها یا ناکافی است و یا تلاش دارند وقایع را کمی جذابتر از آنچه وجود دارد نشان دهند. وگرنه هر کسی که برخوردی با شلتر یا سرپناه های بهزیستی و یا گرمخانه های شهرداری داشته باشد می داند که تصور داشتن اتوی مو و وسایل این چنینی برای زنانی که کوله بارشان به دوششان است و در خیابان زندگی می کنند تصوری اغراق گونه و فانتزی است.
**گره هایی که باز نمی شوند
صحنه هایی چون رها کردن کودکی شیرخوار در ماشینی که در برف گیر کرده توسط مادر و یا غیبت پدری که معلوم نیست به دنبال نجات رفته یا خودش نیز به نوعی گریخته است در گذشته و تقلای اغراق گونۀ پدر و مادر برای نگه داشتن همان بچه در زمان حال و موضوعاتی از این دست که در فیلم کم نیستند، ابهامی نسبت به ذهنیت و درونیاتی که شخصیتهای فیلم به آن معتقدند را بیان می کند و نشان می دهند که کارگردان اصلأ نتوانسته شخصیت هایش را باز کند و به مخاطب امکان شناخت و همراه شدن با آنها را بدهد.
آنچه در این نوشته اهمیت دارد به دور از مؤلفه های زیباشناختی، تمرکز بر مؤلفه های جامعه شناختی و آسیب شناسانه ای است که فیلم ادعای واکاوی و بررسی آنان را داشته اما به شیوه ای کاملأ ضعیف عمل کرده است. تصویر و تصوری نخ نما از زنی معتاد با لباسهایی ژنده و دندانهایی خراب، شعارگونگی و درس اخلاق دادن شخصیت ها، بدون مقدمه چینی پریدن شخصیت ها در وسط صحنه و ناشناخته ماندن علت های مشکلاتشان برای مخاطب و ... باعث ضعیف عمل کردن فیلم در انتقال معنا شده است.
مهمترین ویژگی و رسالت فیلم اجتماعی باید در قدرتش در بیان مفاهیم و موضوعات، بدون کمترین سوءتفاهم و بیشترین اثرگذری باشد زیرا سینمای واقع گرای اجتماعی نماینده بخشی از تجارب جامعه و آدمهایی است که این معضل و مساله را با تمام وجودشان حس کرده اند. که البته دارکوب در رسیدن به آن بسیار ضعیف عمل کرده است و فیلم سراسر گره هایی است که حتی وقتی تیتراژ انتهایی را می بینیم هم، جوابی برایشان پیدا نکرده ایم.
**کلیشه هایی که تکرار می شوند
جوابی که شعیبی به چرایی نامگذاری فیلمش داده است اگرچه این بوده است که: «دارکوب به درخت می کوبد و صدا می دهد و این مثل خبر رسانی است؛ بدون اینکه کلامی گفته شود، می گوید مردم بدانید در زیر پوست این شهر چه خبر است» اما در نهایت و با توجه به محصول تولیدیش چندان به هدفی که مد نظر داشته نرسیده است و از بیان صرف کلیشه هایی نخ نما فراتر نرفته است. البته این مشکلی کلان است و به نظر می رسد این ضعف جدی به ساختار سینمای ما و فیلم هایی نظیر دارکوب وارد است که حتی در ژانرهایی که از کمدی و فروش گیشه فاصله می گیرند و تلاش در بررسی معضلات و مسائل اجتماعی دارند هم، خیلی از سطح فاصله نمی گیرند و عمق موضوع را دست نزده باقی می گذارند.
پژوهشم**س-ب**1552

http://www.banounews.ir/fa/News/91587/دارکوب؛-انتقادی-جدید-یا-تکراری-ملال-آور
بستن   چاپ