آریا بانو

آخرين مطالب

ماجرای بیرون انداخته شدن بازیگر پیشکسوت از خانه پدری فرهنگی هنری

  بزرگنمايي:

آریا بانو -
ایسنا نوشت: با داریوش اسدزاده درباره روزهای ابتدایی حضورش در تئاتر و سینما صحبت کردیم، از سختی‌هایی که تا به امروز کشیده و برخی خاطرات گذشته سخن گفت.
در بخشی از این گفت‌وگو درباره سختی‌هایی که داریوش اسدزاده در راه هنرمند شدن کشید، خاطرات جالبی نقل شده است.
قطعا رسیدن به جایگاهی در هنر کار سختی است و نیاز به مرارت‌ها دارد، شما چگونه این مراحل را گذراندید؟
همانطور که گفتم پدرم مخالف کار من بود درست هم می‌گفت اما ما جوان بودیم و نمی‌توانستیم آینده را پیش بینی کنیم، در ضمن به هنر هم عشق داشتیم. یک بار به تئاترم دعوتش کردم اما خوشش نیامد و سری تکان داد و رفت. تا جایی که می‌توانست جلوی من را می‌گرفت اما عشق من به این کار بیشتر بود و یک بار هم به همین دلیل از خانه بیرونم کرد. من کار اداری هم داشتم و در وزارت دارایی کار می‌کردم، پست حساس و مهمی بود و همزمان با آن در تئاتر هم بودم. جوانی دوران بدی است، افراد کمی پیدا می‌شوند که بتوانند در آن زمان راهشان را درست انتخاب کنند.
من ویلون هم می‌زدم و به مدرسه موسیقی کشور رفتم اما علاقه‌ام به تئاتر بیشتر بود و البته که پدرم می‌گفت "تو میخواهی مطرب شوی؟" به همین دلیل ویالونم را شکست. در واقع داستان اینگونه بود که روزی پدرم خانه نبود و داشتم تمرین می‌کردم. متوجه نشدم که به خانه آمده است، وقتی من را دید جلو آمد و همان شد که از خانه بیرونم کرد و برای مدتی خانه عمویم ماندم.
داریوش اسدزاده
برایمان یکی از خاطراتتان در تئاتر را می‌گویید؟
وقتی در تئاتر عنوانی پیدا کرده بودم و رول اول بازی می‌کردم پدرم را دعوت کردم تا به تماشای نمایش ما بیاید. نمایش تقریبا کمدی بود گاهی پیش می‌آمد که از شدت خنده مردم پرده‌ها را می‌کشیدند تا بعد که سکوت شد دوباره نمایش ادامه پیدا کند.
صندلی اول را برای پدرم رزرو کردم و با خوشحالی دعوتش کردم تا کسی که اینقدر مخالف کار من بود، بیاید و ببیند که فرد موفقی شده‌ام. نمایش تمام شد و همه مخاطبان رفته بودند، گریمم را پاک کردم، لباسم را عوض کردم و به پیشش رفتم. نگاه غضب آلودی به من کرد و رفت...
من فهمیدم که عصبانی است اما نمی‌دانستم چرا. از تماشاخانه که خارج شدیم پشت سرش راه می‌رفتم اما یک دفعه برگشت گفت تو خجالت نمی‌کشی؟ و بعد هم دنبالم کرد و من هم پا به فرار گذاشتم. خلاصه دید به پایم نمی‌رسد و رفت خانه. وقتی من به خانه رسیدم دیدم در قفل است و راهم نمی‌دهد. دم در نشسته بودم که دیدم مادرم آمد و درب را باز کرد و من را به خانه راه داد و به این صورت من همنچنان تئاتر را ادامه دادم...


لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/78445/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

همکارتان اگر این نشانه ها را دارد، از شما متنفر است!!!

10 اقدام برای خلاق‌بودن

پدیده ای پیچیده به نام «سادومازوخیسم»

این گونه همه چیز را به خاطر بسپارید

اهمیت دادن به ظاهر تا کجا نشانه بیماری نیست؟

افسردگی، سقوط به دنیای زیرین و پذیرش مرگ است

با ترس‌های‌تان مواجه شوید؛ راه دیگری در زندگی ندارید!

در چه شرایطی باید به روانشناس مراجعه کنیم؟

استرس و نگرانی؛ بیچاره اعضای بدن تان!

آیا فحش های رکیک باعث تعادل مغزی می شوند؟

اگر انگیزه ای ندارید، بخوانید

ریشه همه اختلاف‌نظرها

این نشانه های می گوید شما افسردگی پنهان دارید!!

خلق و خوی فرزندم تغییر کرده است!

چگونه از شر فکر کردن به او خلاص شوم؟

هنر تعریف کردن و تعریف شنیدن

شکست های عشقی را چطور درمان کنید؟

چرا دروغ نگوییم؟

چرا موفق‌ ترین افراد بیشتر مورد تنفر قرار می‌گیرند؟

آیا می‌توانیم شخصیتمان را تغییر دهیم؟

چگونه با ترس مقابله کنیم؟

با حواس پرتی ام چه کنم!؟

از استرس سبقت بگیرید

تحصیلات، درک و فهم و استعداد را سرکوب می‌کند؟

چطور با نوجوانمان که سیگاری شده، رفتار کنیم؟

کی به سن بلوغ می رسم؟

حالت تدافعی نقش قاتل یک رابطه را ایفا می‌کند! چطور از آن بیرون بیاییم؟

چرا باید به دلمان اعتماد کنیم؟

قانون جاذبه

بالاخره ثابت شد کچل‎ها باهوش‎ترند!

5 روش برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران در همان هفته اول کار جدید

روش های غلبه بر ترس

چگونه یک کارمند موفق باشیم؟

راهکارهایی برای همنشینی کمتر با تلگرام

فن بیان‌تان را اینطوری تقویت کنید

مشخص کن چه می‌خواهی، و مهم‌تر از آن چه نمی‌خواهی

روز اول مدرسه

چطور در محل کار دچار خواب آلودگی نشویم؟

استرس روز اول مدرسه را چگونه کنترل کنیم؟

افتخارات زودگذر!

قبل از صدمه خوردن، «نه» بگویید

سر و صدا را تحمل کنید تا روانی نشوید

تیزهوشی مغز با یادگیری یک زبان دیگر

می‌توانید یک روز بدون تلفن‌ همراهتان زندگی کنید؟

تغذیه مناسب راهی برای مبارزه با استرس

حرف هایی که نباید به یک فرد افسرده بزنید

قلب شما هم صبح شنبه را دوست ندارد!

چه کسانی به موفقیت دیگران غبطه نمی خورند؟

مواظب حرف زدن خود باشید!

10 دلیلی که باعث می‌شود از شغل خود متنفر باشید